English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
to join the army به سربازی رفتن
Other Matches
he rose from the ranks از پایه سربازی باینجارسید از رتبه سربازی ترقی کرد
soldier ship سربازی
soldiery سربازی
trade of war سربازی
soldierliness سربازی
soldieing سربازی
soldiership سربازی
soliership سربازی
soldiering سربازی
military سربازی
males of military age مردان در سن سربازی
to bear arms سربازی کردن
the soldier's occupation شغل سربازی
ammunition shoes کفش سربازی
to go to the wars سربازی کردن
veteran service خدمت سربازی
rations جیره سربازی
rationed جیره سربازی
soldiering زندگی سربازی
ration جیره سربازی
ammunition stocking جوراب سربازی
enlist برای سربازی گرفتن
to serve in the ranks خدمت سربازی کردن
ranker افسر سربازی کرده
enlisting برای سربازی گرفتن
enlists برای سربازی گرفتن
soldier سپاهی سربازی کردن
soldiers سپاهی سربازی کردن
conscientious objection خودداری از خدمت سربازی
call-up order دستور به خدمت [سربازی]
draft order [American English] دستور به خدمت [سربازی]
levying نام نویسی ازداوطلبان سربازی
to p a soldier to duty سربازی را به پاسگاهی مامور کردن
levy نام نویسی ازداوطلبان سربازی
levies نام نویسی ازداوطلبان سربازی
certificate of service برگ پایان خدمت سربازی
to be reduced to the ranks بپایه سربازی تنزل یافتن
levied نام نویسی ازداوطلبان سربازی
fusileer سربازی که تفنگ چخماقی داشت
general discharge ترخیص عمومی از خدمت سربازی
fusilier سربازی که تفنگ چخماقی داشت
he was meant for a soldier او برای سربازی در نظرگرفته بودند
to sign on برای سربازی اسم نویسی کردن
militarists صاحب روح سربازی یانظامی گری
militarist صاحب روح سربازی یانظامی گری
ranker افسر سربازی کرده نظامی حرفهای
enlisted داوطلب خدمت سربازی سرباز وفیفه افراد
enlisted داوطلب خدمت سربازی نام نویسی کرده
preatorian وابسته به متعلق گارد ویژه سربازی که جزگاردویژه است
ensign سربازی که حامل پرچم است رنگ ابی کمرنگ
ensigns سربازی که حامل پرچم است رنگ ابی کمرنگ
pussyfoot دزدکی راه رفتن اهسته ودزدکی کاری کردن طفره رفتن
goose step رژه رفتن بدون زانو خم کردن قدم اهسته رفتن
you have no option but to go چارهای جز رفتن ندارید کاری جز رفتن نمیتوانیدبکنید
mouch راه رفتن دولادولاراه رفتن
trot یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trots یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotted یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotting یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
sacks کیسه خواب کیسه سربازی
sack کیسه خواب کیسه سربازی
sacked کیسه خواب کیسه سربازی
parades سان رفتن رژه رفتن محل سان
paraded سان رفتن رژه رفتن محل سان
parade سان رفتن رژه رفتن محل سان
parading سان رفتن رژه رفتن محل سان
praetorial متعلق به گارد ویژه سربازی که جز گارد ویژه است
militarism روح سربازی یا نظامی گری نظامی گری توسل به قدرت نظامی
puttered ور رفتن
retracts تو رفتن
putter ور رفتن
puttering ور رفتن
putters ور رفتن
to get away رفتن
to get one's monkey up از جا در رفتن
abstracting کش رفتن
to go back ward پس رفتن
to go backward پس رفتن
to go bang در رفتن
swipe کش رفتن
swiped کش رفتن
abstracts کش رفتن
swiping کش رفتن
go رفتن
going رفتن
filch کش رفتن
shrinks اب رفتن
to get over رفتن از
retire پس رفتن
retires پس رفتن
retracting تو رفتن
retracted تو رفتن
retract تو رفتن
to make ones getaway در رفتن
shrink اب رفتن
shrinking اب رفتن
goes رفتن
to flow over سر رفتن
admit رفتن
admits رفتن
admitting رفتن
to fall away رفتن
to fall away پس رفتن
regress پس رفتن
to fall short کم رفتن
regressed پس رفتن
regresses پس رفتن
twiddling ور رفتن
retrograde پس رفتن
meddle ور رفتن
meddled ور رفتن
meddles ور رفتن
twiddle ور رفتن
twiddled ور رفتن
gang رفتن
gangs رفتن
sink ته رفتن
sinks ته رفتن
to foot it رفتن
regressing پس رفتن
to hang back پس رفتن
to boil over سر رفتن
to d.deep in to فر رفتن در
to fly off در رفتن
to do a guy در رفتن
to do out of کش رفتن
to go to the bottom ته رفتن
to go to mess رفتن
filching کش رفتن
filches کش رفتن
filched کش رفتن
twiddles ور رفتن
nim کش رفتن
to break loose در رفتن
break loose در رفتن
pilfers کش رفتن
pilfering کش رفتن
make off در رفتن
pilfered کش رفتن
pilfer کش رفتن
bleneh پس رفتن
betake رفتن
to peter out پس رفتن
to run off در رفتن
pullback پس رفتن
jauk ور رفتن
fribble ور رفتن
to take to ones heels در رفتن
snitch کش رفتن
mog رفتن
to sleep fast رفتن
to skirt along the coast رفتن
snitched کش رفتن
receding پس رفتن
recedes پس رفتن
receded پس رفتن
niggles ور رفتن
niggled ور رفتن
niggle ور رفتن
recede پس رفتن
snitching کش رفتن
snitches کش رفتن
fall into a rage از جا در رفتن
to whisk away or off رفتن
short-changing کش رفتن
departures رفتن
hang around ور رفتن
hedged در رفتن
go over به ان سو رفتن
go off در رفتن
to pair off رفتن
crawls رفتن
To go رفتن
departure رفتن
snip کش رفتن
short-change کش رفتن
short-changed کش رفتن
snook کش رفتن
short-changes کش رفتن
hedges در رفتن
crawl رفتن
snipping کش رفتن
abstract کش رفتن
crawled رفتن
snipped کش رفتن
glom on to کش رفتن
hedge در رفتن
to go on foot پیاده رفتن
nosedived شیرجه رفتن
nosedive شیرجه رفتن
to take french بی خداحافظی رفتن
atrophying تحلیل رفتن
Mt بالا رفتن
to go forth پیش رفتن
to slip off or away نادیده رفتن
to go on pilrimage زیارت رفتن
to go forward پیش رفتن
churns جلو رفتن
churned جلو رفتن
churn جلو رفتن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com