English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (20 milliseconds)
English Persian
you are advised that به شما اگاهی میدهد
Search result with all words
know allmen by these presents بموجب این سندعموم را اگاهی میدهد
we are informed by him that محترما` اگاهی میدهد که
Other Matches
logical حرف یا کلمهای که عمل منط قی که انجام میدهد را شرح میدهد.
dma UPC ای که به کنترولی DMA اجازه ارسال داده روی باس در حین دورههای ساعت میدهد وقتی که دستورات داخلی یا NOP را انجام میدهد
support CI مخصوص که با cpu کار میکند و یک تابع جمع یا عملیات استاندارد را به سرعت انجام میدهد و سرعت پردازش را افزایش میدهد
graphics پردازنده جانبی که سرعت نمایش را افزایش میدهد. محل پیکس ها را محاسبه میکند که خط c شکل را می سازند و آنها را نمایش میدهد
ToolTips برنامهای که تحت ویندوز کار میکند و یک خط از متن را زیر یک نشانه نشان میدهد وقتی که کاربر نشانه را روی آن قرار میدهد
perceptions اگاهی
inkling اگاهی
advertisements اگاهی
cogency اگاهی
knowledge اگاهی
consciousness اگاهی
consciousness حس اگاهی
intimation اگاهی
perception اگاهی
awareness اگاهی
information اگاهی
idea اگاهی
ideas اگاهی
notices اگاهی
noticed اگاهی
notice اگاهی
intimations اگاهی
acquaintances اگاهی
mindfulness اگاهی
noticing اگاهی
appreciation [awareness] حس اگاهی
i.e. اگاهی
intelligence اگاهی
conizance اگاهی
conscience [archaic for: consciousness] حس اگاهی
conscious mind حس اگاهی
awareness حس اگاهی
monition اگاهی
informational اگاهی
criminal i. department اداره اگاهی
knowlege representation نمایش اگاهی
letter of a اگاهی نامه
meta knowledge اگاهی غیرنمادین
monitor اگاهی دهنده
monitored اگاهی دهنده
precognition پیش اگاهی
to give notice اگاهی دادن
to give to understand اگاهی دادن
advertisers اگاهی دهنده
knowledge engineer مهندسی اگاهی
knowledge domain قلمرو اگاهی
to give intelligence اگاهی دادن
conversancy اگاهی کامل
conversance اگاهی کامل
cognizance شناسایی اگاهی
forebedement اگاهی از پیش
foredknowlege اگاهی از پیش
group consciousness اگاهی گروهی
coconsciousness اگاهی ثانوی
coconscious اگاهی ثانوی
information theory نظریه اگاهی
class consciousness اگاهی طبقهای
criminal investigation department اداره اگاهی
the infinitive mood مصدر اگاهی
informatory اگاهی بخش
knowledge base پایگاه اگاهی
to come to know اگاهی یافتن
the d. poliee اداره اگاهی
notify اگاهی دادن
notifying اگاهی دادن
notifies اگاهی دادن
apprise اگاهی دادن
apprises اگاهی دادن
notified اگاهی دادن
informs اگاهی دادن
informing اگاهی دادن
learns اگاهی یافتن
learn اگاهی یافتن
apprising اگاهی دادن
monitors اگاهی دهنده
prescience اگاهی از پیش
advertiser اگاهی دهنده
augury پیش اگاهی
auguries پیش اگاهی
inform اگاهی دادن
to give the alarm اگاهی دادن
transinformation اگاهی متقابل
informant اگاهی دهنده
informants اگاهی دهنده
foreknowledge اگاهی از پیش
awakened اگاهی یافته
alarm : هشدار اگاهی از خطر
Scotland اداره اگاهی در لندن
subliminal خارج ازمرحله اگاهی
foretelling ازپیش اگاهی دادن
foretell ازپیش اگاهی دادن
foretells ازپیش اگاهی دادن
dopes اگاهی داروی مخدر
alarmingly : هشدار اگاهی از خطر
dope اگاهی داروی مخدر
science علم طبیعی اگاهی
foretold از پیش اگاهی داد
alarmed : هشدار اگاهی از خطر
foreknow از غیب اگاهی داشتن
immediacy اگاهی حضور ذهن
alarms : هشدار اگاهی از خطر
alarum : هشدار اگاهی از خطر
for your information برای اگاهی شما
sciences علم طبیعی اگاهی
sensibleness عملی بودن اگاهی
subliminally خارج ازمرحله اگاهی
monitory وابسته به اخطار یا اگاهی یاانگیزه
to obtaini. on anything درباره چیزی اگاهی یافتن
brief کوتاه کردن اگاهی دادن
briefer کوتاه کردن اگاهی دادن
briefest کوتاه کردن اگاهی دادن
enlightement روشنی فکر اگاهی حقیقی
briefed کوتاه کردن اگاهی دادن
to keep the track of something پیوسته ازچیزی اگاهی داشتن
self awareness اگاهی از خود خویشتن شناسی
forecasted از پیش اگاهی دادن یاحدی زدن
forecast از پیش اگاهی دادن یاحدی زدن
forecasts از پیش اگاهی دادن یاحدی زدن
intelligently از روی هوش ازروی اگاهی و بصیرت
it came to my knowledge من ازان اگاهی یافتم مرامعلوم گردید
supervisory 1-سیگنالی که نشان میدهد آیا مدار مشغول است یا خیر. 2-سیگنالی که وضعیت وسیله را نشان میدهد
agents provocateurs مامور اگاهی که با لباس مبدل در باندی کار میکند
i have no idea of that هیچ اگاهی از ان ندارم نمیتوانم تصور کنم چه چیزاست
to off an agreement قصد خود را برای الغای قراردادی اگاهی دادن
agent provocateur مامور اگاهی که با لباس مبدل در باندی کار میکند
fenders علائمی که جهت اگاهی ازوضع جاده در راهها نصب میشود
check string ریسمان درشکه که مسافربوسیله ان راننده رابه ایست کردن اگاهی
HTML مجموعهای از کدهای مخصوص که نحوه و نوعی که برای نمایش متن به کار می رود نشان میدهد و امکان ارتباط از طریق کلمات خاص درون متن به بخشهای دیگر متن یا متنهای دیگر میدهد
private d. کسیکه دست مزد گرفته درکارویژه ایی کاریا اگاهی میکند
books اصول متداول یک ورزش اگاهی در مورد نقاط قوت وضعف حریف
book اصول متداول یک ورزش اگاهی در مورد نقاط قوت وضعف حریف
booked اصول متداول یک ورزش اگاهی در مورد نقاط قوت وضعف حریف
wrming message پیام تشخیصی که توسط کامپایلر برای اگاهی استفاده کننده تولید میشود
to put any one up to something کسیرا از چیزی اگاهی دادن کسیرادر کاری دستور دادن
prity to any one's designs اگاهی از مقاصدنهانی کسی محرمیت نسبت مقاصد کسی
presentment اطلاع هیات منصفه دادگاه جنایی از وقوع جرم درصورتی که مبنی بر مشاهده یا اگاهی خود ایشان بوده بر مبنای کیفرخواست تنظیمی نباشد
subjective فلسفه مبتنی بر اعتقاد به اصالت ادراکات ذهنی ومحدودیت اگاهی انسان صرفا" به همین ادراکات درون گرایی
preconsclous قبل از هوشیاری قبل از خود اگاهی
i have no knowledge of it هیچ اگاهی از ان ندارم اطلاعی از ان ندارم
the i [حالت من) اگاهی :این کلمه در حالت مفعولیت me ودر حالت فاعلیت I است
information science علوم اگاهی علوم اطلاعاتی
worlds میدهد
the garden provides food میدهد
readout را میدهد
fibre over Etherenet میدهد
world میدهد
creditor's bill به ورثه میدهد
point نشان میدهد
periodical که مرتب رخ میدهد
belly dancer زنیکهرقصشکمانجام میدهد
periodic که مرتب رخ میدهد
the ship leaks کشتی اب تو میدهد
voters کسی که رای میدهد
fasted کیلو baud میدهد
he pays his own money پولش را خودش میدهد
previous آنچه زودتر رخ میدهد
it gives off a bad odour بوی بدی میدهد
it smells sour بوی ترشیده میدهد
fastest کیلو baud میدهد
switched ثیر قرار میدهد
voter کسی که رای میدهد
timed ثیر قرار میدهد
factors ثیر قرار میدهد
times ثیر قرار میدهد
what is the thir everning امشب چه نشان میدهد
fasts کیلو baud میدهد
factor ثیر قرار میدهد
time ثیر قرار میدهد
sea mark خطی که حدجزرومدرانشان میدهد
fast کیلو baud میدهد
switches ثیر قرار میدهد
gunner بازیگری که کمترپاس میدهد
What does this mean? این چه معنی میدهد؟
switch ثیر قرار میدهد
transaction ثیر قرار میدهد.
gunners بازیگری که کمترپاس میدهد
tufter کسی که شکار را رم میدهد شکارچی
upsilon است وصدای u را در فرانسه میدهد
bureaus ادارهای که اطلاعات در اختیار میدهد
differential آنچه اختلاف را نشان میدهد
i am tortured with headache سر درد مرا ازار میدهد
goal predicates blackness زغال از سیاهی خبر میدهد
circuits یچ کردن عملیات انجام میدهد
compacts روی دیسک فشرده را میدهد
continual آنچه به طور پیاپی رخ میدهد
compact روی دیسک فشرده را میدهد
compacted روی دیسک فشرده را میدهد
gossiper کسیکه شایعات بی اساس میدهد
compacting روی دیسک فشرده را میدهد
adapter اجازه نصب در سوکت میدهد
circuit یچ کردن عملیات انجام میدهد
gold import point طلای خالص به فروشنده میدهد
logic seeking دستورات تنظیم و... را تشخیص میدهد
mill دستگاهی که فلزات را تراش میدهد
circulating library کتابخانهای که کتاب کرایه میدهد
QuickTime گرافیکی امکان نمایش میدهد.
flowchart ترتیبی که رویدادها در فلوچارت رخ میدهد
lending library کتابخانهای که کتاب عاریه میدهد
flow diagram ترتیبی که رویدادها در فلوچارت رخ میدهد
lending libraries کتابخانهای که کتاب عاریه میدهد
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com