Total search result: 202 (10 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
bind |
به صورتی که قابل اجرا باشد |
binds |
به صورتی که قابل اجرا باشد |
|
|
Other Matches |
|
omr |
و به صورتی که قابل پردازش در کامپیوتر باشد تبدیل میکند |
signaled |
تبدیل یا ترجمه سیگنال به صورتی به توسط وسیله قابل قبول باشد |
signal |
تبدیل یا ترجمه سیگنال به صورتی به توسط وسیله قابل قبول باشد |
information |
دانش نمایش داده شده به شخص به صورتی که قابل فهم باشد |
signalled |
تبدیل یا ترجمه سیگنال به صورتی به توسط وسیله قابل قبول باشد |
normalised |
تبدیل داده به صورتی که توسط سیستم کامپیوتری مشخص قابل خواندن باشد |
normalising |
تبدیل داده به صورتی که توسط سیستم کامپیوتری مشخص قابل خواندن باشد |
normalises |
تبدیل داده به صورتی که توسط سیستم کامپیوتری مشخص قابل خواندن باشد |
normalize |
تبدیل داده به صورتی که توسط سیستم کامپیوتری مشخص قابل خواندن باشد |
normalizes |
تبدیل داده به صورتی که توسط سیستم کامپیوتری مشخص قابل خواندن باشد |
escrow |
سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد |
punched |
وسیلهای که داده را روی پاچ منتقل میکند به صورتی که کامپیوتر قابل تشخیص باشد |
punch |
وسیلهای که داده را روی پاچ منتقل میکند به صورتی که کامپیوتر قابل تشخیص باشد |
punches |
وسیلهای که داده را روی پاچ منتقل میکند به صورتی که کامپیوتر قابل تشخیص باشد |
pooler |
وسیلهای برای یکپارچه کردن و یا تبدیل داده کلیدی ورودی به صورتی که قابل قبول کامپیوتر اصلی باشد |
machine |
که قابل اجرا روی هر سیستم کامپیوتری باشد |
machines |
که قابل اجرا روی هر سیستم کامپیوتری باشد |
machined |
که قابل اجرا روی هر سیستم کامپیوتری باشد |
binders |
را را به خرمی که قابل اجرا باشد تبدیل میکند |
binder |
را را به خرمی که قابل اجرا باشد تبدیل میکند |
reprogram |
تغییردادن برنامه به طوری که روی کامپیوتردیگری قابل اجرا باشد |
input |
وسیلهای مثل صفحه کلید یا خواننده بار کد که عملیات یا اطلاعات را به صورتی که قابل فهم برای کامپیوتر باشد تبدیل میکند و داده را به پردازنده ارسال میکند |
inputted |
وسیلهای مثل صفحه کلید یا خواننده بار کد که عملیات یا اطلاعات را به صورتی که قابل فهم برای کامپیوتر باشد تبدیل میکند و داده را به پردازنده ارسال میکند |
run duration |
1-کد برنامهای که کامپایل شده است و به صورتی است که مستقیماگ توسط کامپیوتر قابل اجرا است .2-برنامه مفسر تجاری که به همراه برنامه کاربردی زبان سطح بالا فروخته میشود که امکان اجرای آنرا فراهم میکند |
exception |
روتین هاوتوابعی که اثرات خطا را تشخیص و تصحیح می کنند. به طوری که سیستم پس از تشخیص خطا قابل اجرا باشد |
exceptions |
روتین هاوتوابعی که اثرات خطا را تشخیص و تصحیح می کنند. به طوری که سیستم پس از تشخیص خطا قابل اجرا باشد |
zeros |
پرش شرطی در صورتی که پرچم یا ثباتی صفر باشد |
zeroes |
پرش شرطی در صورتی که پرچم یا ثباتی صفر باشد |
zero |
پرش شرطی در صورتی که پرچم یا ثباتی صفر باشد |
identity |
دروازه منط ق که حاوی خروجی ست که در صورتی که ورودی ها یکسان باشد درست است |
identities |
دروازه منط ق که حاوی خروجی ست که در صورتی که ورودی ها یکسان باشد درست است |
jump instruction |
موقعتی که پردازنده به بخش دیگر برنامه هدایت میشود در صورتی که شرط برقرار باشد |
operation |
ثباتی که حاوی در حین اجرا حاوی که اجرا باشد |
alternation |
تابع منط قی که یک خروجی درست را در صورتی که هر یک از ورودی ها درست باشد ایجاد میکند |
disjunction |
تابع منط قی که در صورتی که ورودی درست باشد خروجی درست تولید میکند |
laptop |
کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است |
lapheld |
کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است |
scrambled |
کد کردن صحبتها یا داده که به صورتی ارسال میشود که قابل فهم نیست مگر اینکه کدگشایی شود |
scrambling |
کد کردن صحبتها یا داده که به صورتی ارسال میشود که قابل فهم نیست مگر اینکه کدگشایی شود |
reader |
وسیلهای که داده روی پانچ کارت را به صورتی که توسط کامپیوتر قابل تشخیص است تبدیل میکند |
scrambles |
کد کردن صحبتها یا داده که به صورتی ارسال میشود که قابل فهم نیست مگر اینکه کدگشایی شود |
readers |
وسیلهای که داده روی پانچ کارت را به صورتی که توسط کامپیوتر قابل تشخیص است تبدیل میکند |
scramble |
کد کردن صحبتها یا داده که به صورتی ارسال میشود که قابل فهم نیست مگر اینکه کدگشایی شود |
euler theorem |
در صورتی که تابع تولید همگن درجه یک باشد بر اساس قضیه اولر کل تولید مساوی مجموع پرداختی ها به عوامل تولیدمیباشد |
op register |
ثباتی که حاوی کد عمل دستور در حال اجرا باشد |
makable <adj.> |
قابل اجرا |
enforcible |
قابل اجرا |
executable <adj.> |
قابل اجرا |
utilitarian [useful] <adj.> |
قابل اجرا |
purposive <adj.> |
قابل اجرا |
makeable <adj.> |
قابل اجرا |
purposeful <adj.> |
قابل اجرا |
purpose-built <adj.> |
قابل اجرا |
proper <adj.> |
قابل اجرا |
practical <adj.> |
قابل اجرا |
appropriate [for an occasion] <adj.> |
قابل اجرا |
functional <adj.> |
قابل اجرا |
makable [spv. makeable] <adj.> |
قابل اجرا |
feasible <adj.> |
قابل اجرا |
doable <adj.> |
قابل اجرا |
practicable <adj.> |
قابل اجرا |
possible [doable, feasible] <adj.> |
قابل اجرا |
manageable <adj.> |
قابل اجرا |
enforceable |
قابل اجرا |
achievable <adj.> |
قابل اجرا |
contrivable <adj.> |
قابل اجرا |
convenient <adj.> |
قابل اجرا |
applicable <adj.> |
قابل اجرا |
accomplishable |
قابل اجرا |
utilizable <adj.> |
قابل اجرا |
utilisable [British] <adj.> |
قابل اجرا |
useful <adj.> |
قابل اجرا |
usable <adj.> |
قابل اجرا |
suitable <adj.> |
قابل اجرا |
executable |
قابل اجرا |
effective |
قابل اجرا |
workable <adj.> |
قابل اجرا |
executory |
قابل اجرا |
practicable |
قابل اجرا |
operation |
بخشی از دستور زبان اسمبلی که حاوی نشانههای کد اجرا باشد |
inexecutable |
غیر قابل اجرا |
applies |
قابل اجرا بودن |
facile |
باسانی قابل اجرا |
come to effect |
قابل اجرا شدن |
executable form |
شکل قابل اجرا |
inapplicable |
غیر قابل اجرا |
applying |
قابل اجرا بودن |
applicable law |
قانون قابل اجرا |
apply |
قابل اجرا بودن |
executable form |
فرم قابل اجرا |
post obit |
قابل اجرا پس از مرگ |
unfeasible <adj.> |
غیر قابل اجرا |
to come into operation |
قابل اجرا شدن |
unenforceable |
غیر قابل اجرا |
to go into effect |
قابل اجرا شدن |
efective |
موثر قابل اجرا |
inexecutable <adj.> |
غیر قابل اجرا |
come into operation |
قابل اجرا شدن |
impracticable <adj.> |
غیر قابل اجرا |
to inure |
قابل اجرا شدن |
to take effect |
قابل اجرا شدن |
defaulted |
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود |
defaulting |
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود |
defaults |
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود |
default |
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود |
inapplicable |
غیر قابل اجرا نامناسب |
pracitcable |
قابل اجرا صورت پذیر |
executable form |
برنامهای که به کد ماشین ترجمه یا کمپایل شده باشد تا پردازنده بتواند اجرا کند |
shutdowns |
دستوری که ویندوز را خاموش میکند و در صورتی که PC سازگار داشته باشد , کامپیوتر را هم خاموش میکند |
shutdown |
دستوری که ویندوز را خاموش میکند و در صورتی که PC سازگار داشته باشد , کامپیوتر را هم خاموش میکند |
N.A |
مخفف به معنای غیر قابل اجرا |
to enter into force as from |
قابل اجرا [قانونی] شدن از زمان |
demand |
جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد |
demands |
جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد |
demanded |
جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد |
aix |
ی از UNIX محصول IBM قابل اجرا در PCهایش |
irreversible process |
پردازش که پس از یک بار اجرا قابل برگشت نیست |
tenant by curtesy |
عنوان شوهر است که بعد ازفوت زوجه اش در صورتی که از او فرزند مسلم الوراثتی داشته باشد که در زمان حیات زوجه متولد شده باشدمیتواند مادام العمر از ترکه غیر منقول مشارالیه استفاده کند |
selectable |
آنچه قابل انتخاب باشد |
expandable |
آنچه قابل گسترش باشد |
pass |
صادر شدن فتوی دادن تصویب و قابل اجرا کردن |
passed |
صادر شدن فتوی دادن تصویب و قابل اجرا کردن |
object language programming |
برنامه نویسی به یک زبان ماشین قابل اجرا در یک کامپیوتر بخصوص |
passes |
صادر شدن فتوی دادن تصویب و قابل اجرا کردن |
portable |
برنامهای که روی سیستمهای کامپیوتری مختلف قابل اجرا است |
shoulders |
[اصطلاحا جمع شدگی یا کیس شدن فرش در یک قسمت از آن می باشد که یا در اثر ترافیک و یا قرار دادن نامناسب مبلمان بوجود می آید. در صورتی که برآمدگی فرش برطرف نشود به الیاف آسیب زیادی می رسد و پاره می شود.] |
optional |
آنچه قابل انتخاب شدن باشد |
easy to use |
آنچه قابل فهم و انجام باشد |
do while |
یک دستور برنامه نویسی زبان سطح بالا که تا موقعی که شرایط معینی وجود داشته باشد دستورالعملهای حلقهای را اجرا میکند |
primed |
عددی که فقط قابل قسمت به خودش و یک باشد |
prime |
عددی که فقط قابل قسمت به خودش و یک باشد |
shares |
حافظهای که با بیش از یک CPV قابل دستیابی باشد |
share |
حافظهای که با بیش از یک CPV قابل دستیابی باشد |
packets |
شبکه قابل ارسال باشد تبدیل میکند |
primes |
عددی که فقط قابل قسمت به خودش و یک باشد |
shared |
حافظهای که با بیش از یک CPV قابل دستیابی باشد |
packet |
شبکه قابل ارسال باشد تبدیل میکند |
manageable |
آنچه قابل کار کردن به سادگی باشد |
floating |
پنجرهای که قابل انتقال به هر بخش صفحه باشد |
pocket judgment |
سنددینی که بلافاصله پس ازسررسید بدون هیچ تشریفاتی قابل وصول و اجرا است |
run duration |
کتابخانه توابع که توسط برنامه کاربردی در حین اجرا قابل دستیابی است |
chaining |
به این ترتیب برنامههای بزرگتر فرفیت حافظه نیز قابل اجرا هستند |
Taligent |
سیستم عامل ساخت IBM وApple که درPC وMacintosh قابل اجرا است |
vane |
کسی یاچیزی که به اسانی قابل حرکت و جنبش باشد |
convertibles |
پولی که با نرخ معین قابل تبدیل به طلا باشد |
vanes |
کسی یاچیزی که به اسانی قابل حرکت و جنبش باشد |
computer readable |
آنچه قابل خواندن و فهم توسط کامپیوتر باشد |
physical record |
بیشترین واحد داده که در یک عملیات قابل ارسال باشد |
convertible |
پولی که با نرخ معین قابل تبدیل به طلا باشد |
presumptive instruction |
دستور برنامه تغییر نکرده که پردازش میشود تا دستورات قابل اجرا را بدست آورد |
references |
فایل داده که طوری نگهداری میشود که قابل ارجاع باشد |
digitize |
تبدیل سیگنالهای آنالوگ به دیجیتال که قابل پردازش با کامپیوتر باشد |
reference |
فایل داده که طوری نگهداری میشود که قابل ارجاع باشد |
planing |
یک لایه از تصویر که مستقل از برنامه گرافیکی قابل تغییر باشد |
address for service of a summons [address where a summons may be served] |
آدرس کسی که با خواست برگ قابل خواندن باشد [حقوق] |
buzzed |
نوسان پوسته یا ساختارهای دیگر با فرکانسی که قابل سمع باشد |
micro prolog |
PROLO بطوریکه قابل دسترس چندین سیستم ریزکامپیوتر باشد |
buzzes |
نوسان پوسته یا ساختارهای دیگر با فرکانسی که قابل سمع باشد |
buzz |
نوسان پوسته یا ساختارهای دیگر با فرکانسی که قابل سمع باشد |
plane |
یک لایه از تصویر که مستقل از برنامه گرافیکی قابل تغییر باشد |
planed |
یک لایه از تصویر که مستقل از برنامه گرافیکی قابل تغییر باشد |
planes |
یک لایه از تصویر که مستقل از برنامه گرافیکی قابل تغییر باشد |
biddable |
دارای دست قوی که قابل توپ زدن باشد پیشنهادشدنی |
hereditaments |
هر چیزی که قابل ارث گذاشتن باشد مال موروثی میراث |
relocatable |
برنامه کامپیوتری که قابل بارشدن واجرا ازهرفضای حافظه باشد |
buzzing |
نوسان پوسته یا ساختارهای دیگر با فرکانسی که قابل سمع باشد |
dedicated |
کامپیوتری که فقط مخصوص پردازش لغات است و برنامه دیگری روی آن قابل اجرا نیست |
machine |
زبان برنامه نویسی که روی کامپیوتری که کامپایلر مناسب دارد قابل ترجمه و اجرا است |
machined |
زبان برنامه نویسی که روی کامپیوتری که کامپایلر مناسب دارد قابل ترجمه و اجرا است |
machines |
زبان برنامه نویسی که روی کامپیوتری که کامپایلر مناسب دارد قابل ترجمه و اجرا است |
checked |
جعبه کوچک با یک ضربدر در آن در صورتی که عمل انتخاب شود و خالی در صورتی که عمل انتخاب نشود |
checks |
جعبه کوچک با یک ضربدر در آن در صورتی که عمل انتخاب شود و خالی در صورتی که عمل انتخاب نشود |
check |
جعبه کوچک با یک ضربدر در آن در صورتی که عمل انتخاب شود و خالی در صورتی که عمل انتخاب نشود |
statitizing |
فرایند انتقال یک دستورالعمل از حافظه کامپیوتر به ثباتهای دستورالعمل و نگهداری ان ان در انجا بگونهای که برای اجرا شدن اماده باشد |
virus |
امکان نرم افزاری که فایلهای قابل اجرا را بررسی میکند تا ببینند آیا ویروس شناخته شدهای |
appliance computer |
سیستم کامپیوتری آماده اجرا که خریداری میشود و به سرعت برای یک منظور کاربردی قابل استفاده است |
devices |
روش برنامه نویسی که نتیجه آن برنامهای خواهد بود که به هر سخت افزار جانبی قابل اجرا است |
device |
روش برنامه نویسی که نتیجه آن برنامهای خواهد بود که به هر سخت افزار جانبی قابل اجرا است |
viruses |
امکان نرم افزاری که فایلهای قابل اجرا را بررسی میکند تا ببینند آیا ویروس شناخته شدهای |
reducing |
تبدیل داده فایل به حالت فشرده تر که به راحتی قابل پردازش باشد |
chip |
خرده فلزی که قابل رویت که از موتور یا سایر دستگاههاجدا شده باشد |
chips |
خرده فلزی که قابل رویت که از موتور یا سایر دستگاههاجدا شده باشد |
reduce |
تبدیل داده فایل به حالت فشرده تر که به راحتی قابل پردازش باشد |
linear |
روش شکستن ریاضی مشکل به طوری که دو قسمت باکامیوتر قابل حل باشد |
visualization |
تبدیل اعداد یا داده به صورت گرافیکی که راحت تر قابل فهم باشد |
ocr |
طرح حرف که توسط خواننده OCR به آسانی قابل خواندن باشد |
sectors |
جدولی که حاوی سکتورهای غیر قابل استفاده دیسک سخت باشد |
preclinical |
وابسته به زمانی که بیماری از نظر بالینی قابل تشخیص نشده باشد |
sector |
جدولی که حاوی سکتورهای غیر قابل استفاده دیسک سخت باشد |
reduces |
تبدیل داده فایل به حالت فشرده تر که به راحتی قابل پردازش باشد |
alternative |
تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد |
alternatives |
تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد |
ScriptX |
ابزار نشر و امکاناتی که امکان نوشتن برنامههای کاربردی چند رسانهای میدهد که در محیطهای مختلف قابل اجرا |
systems analysis |
1-بررسی فرایند یا سیسیتم برای مشاهده اینکه آیا میتواند در حین اجرا کاراتر باشد. 2-بررسی سیستم موجود با هدف بهبود یا جایگزینی آن |
adc |
وسیله مبدل ورودی آنالوگ به خروجی دیجیتال که قابل فهم برای کامپیوتر باشد |
current assets |
پول نقد یامالیات یا عوارضی که درحدود یک سال پس از بستن ترازنامه قابل وصول باشد |
pixel |
کوچکترین واحد مجزا یا نقط ه از صفحه نمایش که رنگ و شدت نور آن قابل کنترل باشد |
cards |
وسیلهای که داده کارت پانچ را به حالتی کا قابل دریافت برای کامپیوتر باشد تبدیل میکند |
card |
وسیلهای که داده کارت پانچ را به حالتی کا قابل دریافت برای کامپیوتر باشد تبدیل میکند |
compiled |
تبدیل برنامه سطح بالا به برنامه کد ماشین که خود قابل اجرا است |