English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (11 milliseconds)
English Persian
high tender به مزایده گذاشتن
put up to auction به مزایده گذاشتن
Search result with all words
bid به مناقصه یا مزایده گذاشتن
bids به مناقصه یا مزایده گذاشتن
to invite tenders for something چیزی را به مزایده گذاشتن
to advertise for bids چیزی را به مزایده گذاشتن
Other Matches
lay off <idiom> به حال خود گذاشتن ،تنها گذاشتن
tendering مزایده
auctions مزایده
tenderest مزایده
tendered مزایده
tender مزایده
high tender مزایده
bidding مزایده
public sale مزایده
auction مزایده
auctioning مزایده
auctioned مزایده
high bids مزایده
outcry حراج مزایده
bids پیشنهاد مزایده
bid مناقصه مزایده
auctioneers متصدی مزایده
highest bidder برنده مزایده
auctioneer متصدی مزایده
invitation to tender دعوت به مزایده
sell by auction به مزایده فروختن
tender مناقصه مزایده
auction sale مزایده فروش
tendering مناقصه مزایده
appeal for tenders درخواست مزایده
outcries حراج مزایده
tenderest مناقصه مزایده
biddability مزایده شدنی
tendered مناقصه مزایده
bid پیشنهاد مزایده
bids مناقصه مزایده
tendered پیشنهاد در مزایده یا مناقصه
auction of rug حراج و مزایده فرش
tender پیشنهاد در مزایده یا مناقصه
tenderest پیشنهاد در مزایده یا مناقصه
tendering پیشنهاد در مزایده یا مناقصه
licit فروش ازطریق مزایده
bidding پیشنهاد مزایده کردن
by tender از طریق مزایده یا مناقصه
run into <idiom> اثر گذاشتن ،تاثیر گذاشتن بر
lid کلاهک گذاشتن دریچه گذاشتن
lids کلاهک گذاشتن دریچه گذاشتن
tender bond ضمانتنامه شرکت در مناقصه یا مزایده
bid bond ضمانتنامه شرکت در مناقصه یا مزایده
bid bond ضمانت شرکت در مناقصه یا مزایده
invite to tender دعوت به مناقصه یا مزایده کردن
call for tender برای مزایده یا مناقصه فراخواندن
tenderer پیشنهاد دهنده در مزایده یامناقصه
tenderer شرکت کننده در مزایده یامناقصه
tender guarantee ضمانت شرکت در مزایده یامناقصه
To leave behinde. جا گذاشتن ( بجا گذاشتن )
to leave someone in the lurch کسیرا در گرفتاری گذاشتن کسیرا کاشتن یا جا گذاشتن
selling race مسابقه اسب دوانی که در ان اسب برنده بمعرض مزایده گذارده میشود
bids خداحافظی کردن قیمت خریدرا معلوم کردن مزایده
bid خداحافظی کردن قیمت خریدرا معلوم کردن مزایده
reserve price قیمت پنهانی [در حراجی های فرش و در بازارهای خارج استفاده می شود یعنی صاحب فرش، یک قیمت حداقل در نظر می گیرد و اگر در مزایده قیمت پیشنهادی از آن پایین تر باشد، از فروش امتناع می کند.]
leaving گذاشتن
place گذاشتن
question answer در صف گذاشتن
letting گذاشتن
lets گذاشتن
placing گذاشتن
places گذاشتن
let گذاشتن
leave گذاشتن
teasing سر به سر گذاشتن
inculcates پا گذاشتن
inculcated پا گذاشتن
go on <idiom> گذاشتن
to trample on گذاشتن
lay گذاشتن
put گذاشتن
puts گذاشتن
putting گذاشتن
apostrophize گذاشتن
lays گذاشتن
inculcating پا گذاشتن
inculcate پا گذاشتن
to run in تو گذاشتن
to pickle a rod for گذاشتن
misplace جا گذاشتن
ti turn in تو گذاشتن
to take in تو گذاشتن
take in تو گذاشتن
run home جا گذاشتن
load گذاشتن
placements گذاشتن
mislays جا گذاشتن
mislaying جا گذاشتن
mislay جا گذاشتن
mislaid جا گذاشتن
placement گذاشتن
infiltrate گذاشتن
infiltrated گذاشتن
infiltrates گذاشتن
infiltrating گذاشتن
loads گذاشتن
To be gettingh on in years. پا به سن گذاشتن
to lay it on with a trowel گذاشتن
getting on in years پا به سن گذاشتن
to hand down بارث گذاشتن
to grow in years پابسن گذاشتن
traced اثر گذاشتن
to put to contract بمناقصه گذاشتن
mortgage گرو گذاشتن
traces اثر گذاشتن
Welsh کلاه گذاشتن
juxtaposed پهلوی هم گذاشتن
respect احترام گذاشتن به
salve ضماد گذاشتن
juxtaposed پیش هم گذاشتن
exposes بی پناه گذاشتن
expose بی پناه گذاشتن
juxtapose پهلوی هم گذاشتن
to beat back عقب گذاشتن
juxtapose پیش هم گذاشتن
trace اثر گذاشتن
respects احترام گذاشتن به
exposing بی پناه گذاشتن
to sow mines مین گذاشتن
to call for tenders بمناقصه گذاشتن
to hang up معوق گذاشتن
investing سرمایه گذاشتن
invests سرمایه گذاشتن
to leave a margin حاشیه گذاشتن
to put up forsale بمزایده گذاشتن
to put up to a بمزایده گذاشتن
to put by کنار گذاشتن
to lay aside کنار گذاشتن
badger :سربسر گذاشتن
invested سرمایه گذاشتن
to put in pledge گرو گذاشتن
to make a for دردسترس گذاشتن
embarks درکشتی گذاشتن
embarking درکشتی گذاشتن
leather چرم گذاشتن به
embarked درکشتی گذاشتن
to leave off کنار گذاشتن
invest سرمایه گذاشتن
embark درکشتی گذاشتن
badgered :سربسر گذاشتن
badgering :سربسر گذاشتن
juxtaposing پهلوی هم گذاشتن
juxtaposing پیش هم گذاشتن
embeds کار گذاشتن
juxtaposes پهلوی هم گذاشتن
juxtaposes پیش هم گذاشتن
to lay anegg تخم گذاشتن
to keep in d. امانت گذاشتن
to have the heels of any one کسیرادردوعقب گذاشتن
plight گرو گذاشتن
embed کار گذاشتن
badgers :سربسر گذاشتن
cloisters درصومعه گذاشتن
to lay it on with a trowel کار گذاشتن
cloister درصومعه گذاشتن
to sell by a بمزایده گذاشتن
to set a trap تله گذاشتن
to set down بزمین گذاشتن
to set one's seal to صحه گذاشتن
to put a way کنار گذاشتن
over run زیر پا گذاشتن
fixes کار گذاشتن
impignorate رهن گذاشتن
bench نیمکت گذاشتن
benches نیمکت گذاشتن
impawn گرو گذاشتن
imbark در کشتی گذاشتن
hypothecate به رهن گذاشتن
hypothecate گرو گذاشتن
impignorate گرو گذاشتن
fix کار گذاشتن
incase etc در جعبه گذاشتن
line out با خط علامت گذاشتن
lay away کنار گذاشتن
lagvt سرپوش گذاشتن
lacevi یراق گذاشتن
intube در لوله گذاشتن
instal کار گذاشتن
inshrine درمزار گذاشتن
incase etc در لفاف گذاشتن
hold in respect احترام گذاشتن به
salute احترام گذاشتن
saluted احترام گذاشتن
enframe درقاب گذاشتن
encradle درگهواره گذاشتن
cleck تخم گذاشتن
enchase در نگین گذاشتن
coop درقید گذاشتن
emplace کار گذاشتن
dew ret زیرشبنم گذاشتن
cupel در بوته گذاشتن
enshrine درزیارتگاه گذاشتن
bilk گذاشتن از پرداخت
begueath به ارث گذاشتن
salutes احترام گذاشتن
saluting احترام گذاشتن
hand down به ارث گذاشتن
grow a beard ریش گذاشتن
put in pledge گرو گذاشتن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com