Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English
Persian
kara
به معنای رنگ سیاه
[در زبان ترکی]
Other Matches
atto
معنای پیشوندی با معنای یک تریلیونم یا بیلیونیوم یک بیلیون
smiley
فاهری که با حروف متن ایجاد میشود که به پیام پست الکترونیکی معنای واقعی دهد مثلاگ به معنای خنده و - غیگین است
basalt
نوع سنگ چخماق یا اتش نشانی سیاه مرمر سیاه
silhouette
نقاشی سیاه یکدست بصورت نیمرخ سیاه نشاندادن
silhouettes
نقاشی سیاه یکدست بصورت نیمرخ سیاه نشاندادن
melanin
رنگ سیاه ولکههای سیاه روی پوست
crape
نوار ابریشمی سیاه سیاه پوشانیدن
black holes
حفره سیاه چاله سیاه
bold face
طرح سیاه حرف سیاه
ethiops
سیاب سیاه جیوه سیاه
smutted whcat
گندم سیاه یا زنگ سیاه
sables
رنگ سیاه لباس سیاه
sable
رنگ سیاه لباس سیاه
black hole
حفره سیاه چاله سیاه
mono-
در معنای تک یا یک
non-
در معنای نه
negative
به معنای
negatives
به معنای
inter-
در معنای بین
anti-
به معنای "مخالف "
implications
معنای ضمنی
kilo
در معنای یک هزار
implication
معنای ضمنی
pre
در معنای پیش از
sub-
در معنای کمتر
pre-
در معنای پیش از
denotation
معنای صریح
n
در معنای نانو
mini-
در معنای کوچک
connotation
معنای ضمنی
kilos
در معنای یک هزار
connotations
معنای ضمنی
positive
در معنای بله
micro-
در معنای یک میلیونیوم واحد
semi-
در معنای نصف یا بخش
quads
در معنای چهار بار
quad
در معنای چهار بار
ultra-
در معنای بسیار بزرگ
tera
پیشوندی به معنای یک تریلیونیم
significance
معنای مخصوص دارد
suffixix
لفظ معنای الحاقی
micro-
در معنای خیلی کوچک
nano
پیشوندی به معنای 01 به توان 9-
nimbuses
وندی به معنای باران زا
nimbus
وندی به معنای باران زا
g
در معنای یک هزار میلیون
hecto
پیشوندی به معنای یکصد
atto
پیشوندی به معنای 01 به توان 81-
nano
پیشوندی به معنای یک بیلیونیم
ampersand
علامت چاپی & به معنای "و"
pico
پیشوندی به معنای 01 به توان منفی 21
ambiguous
آنچه دو معنای ممکن دارد
significant
آنچه معنای مخصوصی دارد
significantly
آنچه معنای مخصوصی دارد
counter-
پیشوندی به معنای مخالف یاضد
super-
در معنای خیلی خوب یا قدرتمند
multi-
در معنای زیاد یا بیشتر از یکی
multi
در معنای زیاد یا بیشتر از یکی
a word with a pejorative connotation
واژه ای با معنای ضمنی منفی
semantics
معنای کلمات یا نشانها در برنامه ها
N.A
مخفف به معنای غیر قابل اجرا
null
حرفی که معنای هیچ چیز میدهد.
m
علامت اختصاری مگا به معنای یک میلیون
black body radiation
تابش جسم سیاه پرتو جسم سیاه
erase character
حرفی که به معنای انجام هیچ کار است
alinik design
واژه ترکی به معنای طرح محرابی یا جانمازی
RTFM
خلاصه معروف درپیام به معنای " خواندن دستور کار"
u
جانشینی برای حرف یونانی "mu" به معنای میکرو یاریز میباشد
paper white monitor
صفحه نمایش که متن سیاه را روی صفحه سفید نمایش میدهد و نه مثل متنهای معمولی درخشان روی صفحه سیاه
kb
واحد اندازه گیری رسانه با فرفیت بالا با معنای هزار بایت
IF statement
عبارت برنامه نویس کامپیوتری به معنای انجام یک عمل در صورتی که یک موقعیت درست است .
kilo
واحد اندازه گیری وسیله رسانه سازی با فرفیت بالا به معنای هزار بایت داده
kilos
واحد اندازه گیری وسیله رسانه سازی با فرفیت بالا به معنای هزار بایت داده
IF statement
عبارت زبان برنامه نویسی سطح بالا به معنای اینکه IF چیزی قابل انجام نیست
soft keys
کلیدهای روی صفحه کلید که می توانند دارای معنای تعریف شدهای توسط استفاده کننده باشند
handshakes
استفاده از سیگنال تصدیق در معنای آمادگی بری ارسال و دریافت که به کامپیوتر اجازه میدهد یا وسیله کندتر کار کند
handshake
استفاده از سیگنال تصدیق در معنای آمادگی بری ارسال و دریافت که به کامپیوتر اجازه میدهد یا وسیله کندتر کار کند
handshaking
استفاده از سیگنال تصدیق در معنای آمادگی بری ارسال و دریافت که به کامپیوتر اجازه میدهد یا وسیله کندتر کار کند
semantics
1-بخشی از زبان که مربوط به معنای کلمات بخشهای کلمات یا ترکیبات آنهاست . 2-
prefix
کلمه متصل به ابتدای کلمه بعد که به آن معنای خاص می بخشد
prefixes
کلمه متصل به ابتدای کلمه بعد که به آن معنای خاص می بخشد
granted
واگذار کردن تعهد کردن واگذاری به معنای اعم
grants
واگذار کردن تعهد کردن واگذاری به معنای اعم
grant
واگذار کردن تعهد کردن واگذاری به معنای اعم
com
پسوندی که به معنای این است که نام میدان اینترنت یک شرکت است و معمولاگ پایه آن در آمریکاست
cls
در -MS DOS دستور سیستم به معنای پاک کردن صفحه نمایش و قرار دادن نشانه گر در بالای صفحه گوشه سمت چپ
rightsizing
فرایند جابجایی ساختار فناوری اطلاعات یک شرکت به کاراترین سخت افزار. اغلب به معنای جابجایی از شبکه مبتنی بر mainfrome به شبکه بر پایه pc
leaving files open
به معنای اینکه فایل بسته نیست یا حاوی نشانه پایان فایل نیست .
mossy
سیاه اب
swamps
سیاه اب
swamped
سیاه اب
swamping
سیاه اب
Negro
سیاه
bogs
سیاه اب
marsh
سیاه اب
bog
سیاه اب
marshes
سیاه اب
jetties
سیاه
jet-black
سیاه سیاه
night black
سیاه
jetty
سیاه
pitch dark
سیاه
pitchy
سیاه
sad coloured
سیاه
blacked
سیاه
quagmires
سیاه اب
glaucoma
اب سیاه
blacker
سیاه
black
سیاه
dogwood
سیاه ال
blackest
سیاه
grimy
سیاه
blacks
سیاه
Negroes
سیاه
swamp
سیاه اب
ebon
سیاه
quagmire
سیاه اب
sooty
سیاه
blackbody
جسم سیاه
bone black
عاج سیاه
liver
جگر سیاه
livers
جگر سیاه
blackamoor
سیاه زنگی
hohlraum
جسم سیاه
blackcap
کاکل سیاه
pitch-black
خیلی سیاه
buck wheat
گندم سیاه
saracen corn
گندم سیاه
french wheat
گندم سیاه
charbon
سیاه زخم
chiaroscurist
سیاه قلمکار
boldface
حروف سیاه
colly
سیاه کردن
pitch black
خیلی سیاه
blackcock
باقرقره سیاه نر
black wash
رنگ سیاه
black anneal
سیاه گداختن
black book
کتاب سیاه
black lead
سرب سیاه
black list
فهرست سیاه
black list
لیست سیاه
black liqour
شربت سیاه
black light
نور سیاه
black level
تراز سیاه
black letter
حرف سیاه
black brittleness
شکستگی سیاه
black brittleness
ترک سیاه
black cap
کلاه سیاه
black diamond
الماس سیاه
black gang
غلام سیاه
black finish
پوشش سیاه
black load
سرب سیاه
caraway
زیره سیاه
achromatic
سیاه و سفید
aniline black
سیاه انیلینی
begrime
سیاه کردن
biotite
میکای سیاه
bitumen macadam
ماکادام سیاه
black shortness
ترک سیاه
black short
شکستگی سیاه
black sheet
ورق سیاه
black propaganda
تبلیغات سیاه
black powder
باروت سیاه
blach hulled
سیاه پوست
black ash
خاکستر سیاه
black bile
صفرای سیاه
black body
جسم سیاه
black eyed
سیاه چشم
plumbago
سرب سیاه
substantia nigra
جسم سیاه
sycamine
توت سیاه
tamarack
سیاه کاج
the black race
نژاد سیاه
the black sea
دریای سیاه
to black out
سیاه کردن
to wear willow
سیاه پوشیدن
viper's grass
سفورجنه سیاه
wash drawing
ابرنگ سیاه
sealing coat
روکاری سیاه
scoter
مرغابی سیاه
quercitron
بلوط سیاه
red cent
پول سیاه
robed in bleck
سیاه پوش
robed in bleck
سیاه پوشیده
sabled
سیاه پوش
sadly dressed
سیاه پوش
schorl
کهربای سیاه
water proofed mortar
اهک سیاه
black and white
سیاه و سفید
shame on you!
<idiom>
رویتان سیاه
black wool
پشم سیاه
bottle-dungeon
سیاه چال
donjon
سیاه چال
black eye
چشم سیاه
black eyes
چشم سیاه
jet-black
سیاه شبقی
pissed
سیاه مست
sozzled
سیاه مست
stoned
سیاه مست
zonked
سیاه مست
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com