Total search result: 303 (15 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
proportional |
به نسبت |
in respect of |
به نسبت |
in the ratio of |
به نسبت |
|
|
Search result with all words |
|
scale |
کمتریا افزایش نسبت |
cathedral |
تمایل نوک بالهای هواپیما به طرف پایین نسبت به ریشه بالها |
cathedrals |
تمایل نوک بالهای هواپیما به طرف پایین نسبت به ریشه بالها |
bearing |
نسبت |
bearing |
موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر جهت قطب نما |
give |
نسبت دادن به بیان کردن |
gives |
نسبت دادن به بیان کردن |
giving |
نسبت دادن به بیان کردن |
connection |
بستگی نسبت |
connexions |
بستگی نسبت |
colour |
شماره بیتهای دادهای که به یک پیکسل نسبت داده می شوند تا رنگ آن را شرح دهند. یک بیت برای دو رنگ |
colours |
شماره بیتهای دادهای که به یک پیکسل نسبت داده می شوند تا رنگ آن را شرح دهند. یک بیت برای دو رنگ |
trust |
تاسیس به خصوصی است در حقوق انگلوساکسون که در ان شخصی مالی را به شخص دیگری منتقل میکند واین شخص متعهد میشودامور خاصی را نسبت به شخص ثالث انجام دهد و یابه طور کلی اموری را که مورد نظر موسس بوده بجااورد |
trusted |
تاسیس به خصوصی است در حقوق انگلوساکسون که در ان شخصی مالی را به شخص دیگری منتقل میکند واین شخص متعهد میشودامور خاصی را نسبت به شخص ثالث انجام دهد و یابه طور کلی اموری را که مورد نظر موسس بوده بجااورد |
trusts |
تاسیس به خصوصی است در حقوق انگلوساکسون که در ان شخصی مالی را به شخص دیگری منتقل میکند واین شخص متعهد میشودامور خاصی را نسبت به شخص ثالث انجام دهد و یابه طور کلی اموری را که مورد نظر موسس بوده بجااورد |
share |
سیستم عامل شبکه که به منابع کلمه رمز نسبت میدهد به جای اینکه شماره کاربران را تنظیم کند تا دستیابی محدود شود |
shared |
سیستم عامل شبکه که به منابع کلمه رمز نسبت میدهد به جای اینکه شماره کاربران را تنظیم کند تا دستیابی محدود شود |
shares |
سیستم عامل شبکه که به منابع کلمه رمز نسبت میدهد به جای اینکه شماره کاربران را تنظیم کند تا دستیابی محدود شود |
rate |
نسبت |
rate |
اندازه نسبت |
rates |
نسبت |
rates |
اندازه نسبت |
credit |
نسبت دادن |
credited |
نسبت دادن |
crediting |
نسبت دادن |
credits |
نسبت دادن |
sacrilegious |
موهن نسبت به مقدسات |
relation |
رابطه نسبت |
relation |
نقل قول وابسته به نسبت یا خویشی |
relation |
نسبت |
regard |
باره نسبت |
regarded |
باره نسبت |
regards |
باره نسبت |
fundamentalist |
کسیکه نسبت بکتاب مقدس واصول دین پروتستان طرفدارعقایدکهنه است |
to |
تا نسبت به |
homage |
اعلام رسمی بیعت از طرف متحد یا متفقی نسبت به پادشاه |
allergies |
حساسیت نسبت بچیزی |
allergy |
حساسیت نسبت بچیزی |
protection |
سد کردن راه حریف نسبت به مهاجمی که در شرف پاس دادن است |
handicap |
مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان |
handicaps |
مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان |
attribution |
نسبت دادن |
airspeed |
سرعت هواپیما نسبت به هوای محیط خود |
airspeeds |
سرعت هواپیما نسبت به هوای محیط خود |
class conscious |
دارای حساسیت وتعصب نسبت بطبقه اجتماعی خود |
class-conscious |
دارای حساسیت وتعصب نسبت بطبقه اجتماعی خود |
class-consciousness |
دارای حساسیت وتعصب نسبت بطبقه اجتماعی خود |
vertical |
در زاویه راست نسبت به افق |
monetarists |
طرفداران مکتب پولی گروهی که معتقدند که سیاست پولی در رابطه باایجاد ثبات اقتصادی و تثبیت اشتغال و درامد نقش موثرتری نسبت به سیاست مالی دارد . همچنین این عده اعتقاد دارند که اقتصاد بخودی خود تثبیت خواهد شد |
loyalist |
وفادار نسبت بتاج وتخت |
loyalists |
وفادار نسبت بتاج وتخت |
than |
نسبت به |
percentage |
نسبت یا درصد |
percentage |
نسبت حرکات موفقیت امیز |
percentages |
نسبت یا درصد |
percentages |
نسبت حرکات موفقیت امیز |
definition |
یات . 2-مقدار یا فرمولی که به یک متغیر یا برچسب نسبت داده شود |
definitions |
یات . 2-مقدار یا فرمولی که به یک متغیر یا برچسب نسبت داده شود |
acoustics |
آواشناسی نسبت های صوتی قابلیت شنوایی |
texture |
طرز قرار گرفتن ذرات خاک نسبت بهم |
textures |
طرز قرار گرفتن ذرات خاک نسبت بهم |
column |
در نرم افزار پردازش کلمه میله وضعیت که در پایین صفحه است که بیان کننده موقعیت نشانه گر نسبت به ستون ها در صفحه است |
columns |
در نرم افزار پردازش کلمه میله وضعیت که در پایین صفحه است که بیان کننده موقعیت نشانه گر نسبت به ستون ها در صفحه است |
back |
نشانگری که موقعیت گره پدر نسبت به گره اصلی را نگه می دارد. که در برنامه سازی برای حرکت به عقب در فایل استفاده میشود |
backs |
نشانگری که موقعیت گره پدر نسبت به گره اصلی را نگه می دارد. که در برنامه سازی برای حرکت به عقب در فایل استفاده میشود |
attach |
نسبت دادن گذاشتن |
attaches |
نسبت دادن گذاشتن |
attaching |
نسبت دادن گذاشتن |
quotient |
نسبت |
quotients |
نسبت |
amendment |
پیشنهاداصلاحی نمایندهء مجلس نسبت به لایحه یا طرح قانونی |
amendments |
پیشنهاداصلاحی نمایندهء مجلس نسبت به لایحه یا طرح قانونی |
master |
ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود |
mastered |
ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود |
masters |
ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود |
tolerance |
قدرت تحمل نسبت بدارویا زهر |
tolerances |
قدرت تحمل نسبت بدارویا زهر |
towards |
نسبت به |
system |
مقررات مربوط به اعطای امتیازهای اضافی به نسبت ضعف یا قدرت اسب |
systems |
مقررات مربوط به اعطای امتیازهای اضافی به نسبت ضعف یا قدرت اسب |
rapport |
نسبت |
correspondingly |
بهمان نسبت |
decibel |
واحدی که نسبت بین دو مقدار الکتریسیته یاصوت را بیان میکند |
decibels |
واحدی که نسبت بین دو مقدار الکتریسیته یاصوت را بیان میکند |
distortion |
نسبت اشل قائم به اشل افقی در مدلها |
distortions |
نسبت اشل قائم به اشل افقی در مدلها |
blood |
نسبت خویشاوندی |
open |
وضع راکت نسبت به دیوار مقابل با سطح ان به طرف بالا |
opened |
وضع راکت نسبت به دیوار مقابل با سطح ان به طرف بالا |
opens |
وضع راکت نسبت به دیوار مقابل با سطح ان به طرف بالا |
favouritism |
مساعدت نسبت به |
ascribe |
نسبت دادن |
ascribed |
نسبت دادن |
ascribes |
نسبت دادن |
ascribing |
نسبت دادن |
export |
ذخیره سازی داده در یک فرمت فایل دیگری نسبت به پیش فرض |
exported |
ذخیره سازی داده در یک فرمت فایل دیگری نسبت به پیش فرض |
exporting |
ذخیره سازی داده در یک فرمت فایل دیگری نسبت به پیش فرض |
disclaim |
ترک دعوا کردن نسبت به |
disclaimed |
ترک دعوا کردن نسبت به |
Other Matches |
|
leverage |
نسبت بدهی به دارائی خالص تغییر نسبت غیر معین |
ohm's law |
جریان در یک مدار با ولتاژ نسبت مستقیم وبا مقاومت نسبت عکس دارد |
lift fan |
توربوفنی که با نسبت کنارگذارزیاد تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکاررود |
liftjet |
توربوفن یا توربوجتی بسیارسبک وزنی با نسبت کنارگذرکم که تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکارمیرود |
attributable |
قابل نسبت دادن نسبت دادنی |
prorata |
برحسب نسبت معین بهمان نسبت |
nationallism |
مکتب ملیت اعتقاد به برتری یک ملت نسبت به ملل دیگر و لزوم وفاداری مطلق هر تابع نسبت به ملیت خود |
format |
نسبت |
formats |
نسبت |
ratio |
نسبت |
the rat of to |
نسبت دو به سه |
proportions |
نسبت |
relational |
نسبت |
respect |
نسبت |
respects |
نسبت |
proportion |
نسبت |
t ratio |
نسبت تی |
cognation |
نسبت |
kinship |
نسبت |
in respect of |
نسبت به |
in relation to |
نسبت به |
in regard to |
نسبت به |
in regard of |
نسبت به |
in proprotion to |
نسبت به |
in connexion with |
نسبت به |
apropos of |
نسبت به |
ratios |
نسبت |
as compared to |
نسبت به |
uncross |
نسبت |
with respect to |
نسبت به |
In what proportion ? |
به چه نسبت ؟ |
In the ration lf one to ten . |
به نسبت یک به ده |
us |
نسبت بما |
toward |
بطرف نسبت به |
activity ratio |
نسبت فعالیت |
magnetogyric ratio |
نسبت ژیرومغناطیس |
lay to |
نسبت دادن به |
abundance |
نسبت فراوانی |
cash ratio |
نسبت نقدینگی |
inverse ratio or proportion |
نسبت معکوس |
inverse ratio |
نسبت معکوس |
ionic ratio |
نسبت یونی |
visibility |
نسبت دید |
mobility ratio |
نسبت تحرک |
mole ratio |
نسبت مولی |
one's complement |
متمم نسبت به یک |
attribute |
نسبت دادن |
nines complement |
متمم نسبت به 9 |
attributes |
نسبت دادن |
attributing |
نسبت دادن |
water cement ratio |
نسبت اب و سیمان |
compression ratio |
نسبت تراکم |
bear on |
نسبت داشتن |
factor proportion |
نسبت عوامل |
baud rate |
نسبت باود |
feedback ratio |
نسبت فیدبک |
fineness ratio |
نسبت فرافت |
liquidity ratio |
نسبت نقدینگی |
aspect ratio |
نسبت دید |
aspect ratio |
نسبت تصویر |
error ratio |
نسبت خطا |
distribution ratio |
نسبت توزیع |
concentration ratio |
نسبت تمرکز |
contact ratio |
نسبت تماس |
control ratio |
نسبت فرمان |
bypass ratio |
نسبت کنارگذاری |
correlation ratio |
نسبت همبستگی |
cost benefit ratio |
نسبت فایده |
current ratio |
نسبت جاری |
deposit ratio |
نسبت سپرده |
aspect ratio |
نسبت صفحه |
ascribable |
نسبت دادنی |
glide ratio |
نسبت سریدن |
impluse ratio |
نسبت ضربه |
oxygen ration |
نسبت اکسیژن |
acidity coefficient |
نسبت اکسیژن |
abundance ratio |
نسبت فراوانی |
absorption ratio |
نسبت جذب |
impluse ratio |
نسبت ایمپولز |
in d. of |
با بی اعتنایی نسبت به |
imputation |
نسبت دادن |
imputable |
نسبت دادنی |
gyromagnetic ratio |
نسبت ژیرومغناطیسی |
he is faithful to me |
نسبت به من باوفاست |
hit ratio |
نسبت اصابت |
image ratio |
نسبت تصویر |
impedance ratio |
نسبت امپدانس |
affine |
نسبت ازدواجی |
affine |
نسبت سلبی |
advalorem |
به نسبت قیمت |
scalling factor |
نسبت اشل |
reduction ratio |
نسبت کاهش |
recycling ratio |
نسبت بازگردانی |
imputed |
نسبت دادن |
to do by |
رفتارکردن نسبت به |
imputes |
نسبت دادن |
sensitivity ratio |
نسبت حساسیت |
settlement ratio |
نسبت نشست |
imputing |
نسبت دادن |
to behave toward |
رفتارکردن نسبت به |
shunt ratio |
نسبت شنت |
into |
نسبت به مقارن |
recycle ratio |
نسبت بازگردانی |
selection ratio |
نسبت گزینش |
assion |
نسبت دادن |
self relative |
نسبت بخود |
scale down |
به نسبت ثابت |
saving ratio |
نسبت پس انداز |
roundness |
نسبت گردی |
feedback ratio |
نسبت پس خوراند |
relativization |
نسبت دادن |
to put down |
نسبت دادن |
transformer ratio |
نسبت مبدل |
ratio of transformer |
نسبت مبدل |
viscosity ratio |
نسبت گرانروی |
relationships |
وابستگی نسبت |
transformation ratio |
نسبت تبدیل |
relationship |
وابستگی نسبت |
ten's complement |
متمم نسبت به 01 |
velocity ratio |
نسبت سرعت |
operating ratio |
نسبت عملیاتی |
porosity |
نسبت روزنه ها |
price ratio |
نسبت قیمت |
transmissivity |
نسبت فرافرستی |
two's complement |
متمم نسبت به دو |
weight ratio |
نسبت وزن |
progenitorship |
نسبت جدی |
progressive ratio |
نسبت تصاعدی |
ratio detector |
اشکارساز نسبت |
impute |
نسبت دادن |
strength ratio |
نسبت استحکام |
stress ratio |
نسبت تنش |
proximity of blood |
قرابت نسبت |
there is nothing wanting |
چیزی کم نسبت |
voltage ratio |
نسبت ولتاژ |
void ratio |
نسبت منفذها |
prorenata |
نسبت موافق |
golden ratio |
نسبت طلایی [ریاضی] |
sensibility to praise |
حساسیت نسبت به ستایش |
charge mass ratio |
نسبت بار به جرم |
incapable of pain |
بیحس نسبت بدرد |
thoughtful of others |
با ملاحظه نسبت بدیگران |
signal to noise ratio |
نسبت پیام به همهمه |
singal to noise ratio |
نسبت سیگنال به اغتشاش |
file activity ratio |
نسبت فعالیت پرونده |
current transfer ratio |
نسبت انتقال جریان |
to bear witness to |
شهادت دادن نسبت به |
engine pressure ratio |
نسبت فشار موتور |
susceptible to pain |
حساس نسبت بدرد |
scale up |
افزایش به نسبت ثابت |
to be kind to... |
مهربان بودن نسبت به .... |
context sensitive |
حساس نسبت به متن |
gear transmission ratio |
نسبت دنده گیربکس |
gear ratio |
نسبت چره دنده ها |
sensitive to light |
حساس نسبت به روشنایی |
genealogically |
ازروی نسبت نامه |
the p of income to expenses |
نسبت درامدبه هزینه |
geopotential |
پتانسیل نسبت به زمین |
signal to nise ratio |
نسبت سیگنال به نویز |
he showed me kindness |
ابرازمحبت نسبت به من نمود |
prorate |
به نسبت تقسیم کردن |
proration |
سرشکنی تقسیم به نسبت |
nine's complement |
متم نسبت به 9 متمم 9 |
wage profit ratio |
نسبت دستمزد به سود |
work ratio |
نسبت کار به استراحت |
He is distantly related to us . |
نسبت دوری با ما دارد |
ratio of capital to output |
نسبت سرمایه به تولید |
ratio of specific heats |
نسبت گرمایی ویژه |
nozzle contraction |
نسبت همگرایی نازل |
nozzle expasion ratio |
نسبت واگرایی نازل |
with relation to |
نسبت به راجع به در باره |
price system |
نسبت و رابطه قیمتها با هم |
ohm per volt |
نسبت اهم بر ولت |
trump up |
نسبت ناروا دادن |
trespass against |
خطا کردن نسبت به |
traitor to the countruy |
خائن نسبت به کشور |
relational |
وابسته به نسبت یاخویشی |
to think ill of any one |
نسبت به کسی بد گمان |
metaphsics |
نسبت بهشتی و دانش |
lift thrust |
نسبت برا به تراست |
future-oriented <adj.> |
پایدار [نسبت به آینده] |
sustainable <adj.> |
پایدار [نسبت به آینده] |
relative aperture |
نسبت فاصله کانونی |
rescussor |
متمرد نسبت به قانون |
return to scale |
بازده نسبت به مقیاس |
lateralrelationship |
نسبت در خط افقی از پهلو |
impedance ratio |
نسبت مقاومت فاهری |
in regard to |
راجع به در خصوص نسبت به |
lift drag ratio |
نسبت برا به پسا |
legal right toa property |
حق قانونی نسبت به ملکی |
thermotropism |
حساسیت نسبت به گرما |
law of variable proportion |
قانون نسبت متغیر |
labor capital ratio |
نسبت کار به سرمایه |
RPI [row per inch] |
رجشمار نسبت به اینچ |
indisposed towards any one |
بی میل نسبت به کسی |
to stick together |
نسبت بیکدیگروفادار بودن |
voltage ratio of transformer |
نسبت ولت مبدل |
compositions |
نسبت اجزای سازنده |
baud rate |
نسبت علائم درثانیه |
air/fuel ratio |
نسبت هوا به سوخت |