Dictiornary-Farsi | به پایان رساندن | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 225 (12 milliseconds)

English	Persian
get done with	به پایان رساندن
to get oven	به پایان رساندن
to go through with	به پایان رساندن
get over	به پایان رساندن
get through	به پایان رساندن
to bring to an end	به پایان رساندن
to see out	به پایان رساندن
to see through	به پایان رساندن
do away with <idiom>	به پایان رساندن
follow through <idiom>	به پایان رساندن
run out (of something) <idiom>	به پایان رساندن


Search result with all words

get through	به پایان رساندن گذراندن
rugby point	امتیاز 3 یا 4 برای رساندن توپ به پشت خط پایان امتیاز 2 برای ضربه با پاوفرستان توپ از روی دروازه
surcease	پایان یافتن بپایان رساندن
to sing out	با اوازبه پایان رساندن
dash off <idiom>	سریعا به پایان رساندن
polish off <idiom>	به طور کامل به پایان رساندن
wind up <idiom>	به پایان رساندن ،تسویه کردن
make short work of something <idiom>	[به سرعت به پایان رساندن]
to work it <idiom>	چیزی را انجام دادن و به پایان رساندن
to carry something to a successful issue	چیزی را با موفقیت به پایان رساندن
We don't do things by halves.	کاری را تا آخر و کامل به پایان رساندن
We don't do things by half-measures.	کاری را تا آخر و کامل به پایان رساندن
We don't do things halfway.	کاری را تا آخر و کامل به پایان رساندن
We don't do half-ass job [American E] [derogatory]	کاری را تا آخر و کامل به پایان رساندن
Other Matches

eol	پایان خط پرچمی که بیان کننده پایان یک خط داده میباشد
terminated	پایان دادن پایان یافتن
terminate	پایان دادن پایان یافتن
terminates	پایان دادن پایان یافتن
point	پایان
close	پایان
closer	پایان
termination	پایان
ended	پایان
aeon	بی پایان
closest	پایان
closes	پایان
ends	پایان
end	پایان
finishes	پایان
interminate	بی پایان
never ending	بی پایان
never-ending	بی پایان
unending	بی پایان
inconclusive	بی پایان
unfinished	بی پایان
sempiternity	بی پایان
perpetuity	بی پایان
ending	پایان
endings	پایان
eternity	بی پایان
eternality	بی پایان
immortality	بی پایان
infinite time	بی پایان
endless	بی پایان
finish	پایان
out <adv.>	پایان
cessation	پایان
issue [outcome]	پایان
finis	پایان
forever	بی پایان
finish line	خط پایان
abyss	بی پایان
conclusion	پایان
abysses	بی پایان
illimitable	بی پایان
abysm	بی پایان
hexapod	شش پایان
bourne	پایان
finallist	پایان رس
to sit out	تا پایان
finality	پایان
eternity	بی پایان
eternities	بی پایان
decapoda	ده پایان
end line	خط پایان
conclusions	پایان
illmitable	بی پایان
end all	پایان
period	پایان
initiator terminator	پایان ده
limit	پایان
periods	پایان
incessant	پی در پی بی پایان
foreverness	بی پایان
unbound	بی پایان
fruition	پایان
windup	پایان
conveying	رساندن
implying	رساندن
imply	رساندن
conveyed	رساندن
bring	رساندن به
supplying	رساندن
bringing	رساندن به
brings	رساندن به
supply	رساندن
supplied	رساندن
understand	رساندن
understands	رساندن
conveys	رساندن
convey	رساندن
implies	رساندن
teleology	پایان شناسی
teleologist	پایان شناس
surcease	پایان استراحت
terminable	پایان یافتنی
last a	دم اخر پایان
termination date	تاریخ پایان
jikan	پایان وقت
interminableness	پایان ناپذیری
inexhaustibility	پایان نا پذیری
myriapoda	هزار پایان
ends	پایان یک دور
tape	نوار خط پایان
placing judge	داور خط پایان
rhizopod	ریشه پایان
irredeemable	پایان ناپذیر
tapes	نوار خط پایان
sign off	پایان دادن به
on side	پایان بازی
omniscience	دانش بی پایان
Over and out!	پایان خبر !
ominscience	دانش بی پایان
subjunction	افزایش در پایان
normal termination	پایان عادی
year-end	سال پایان
Over and out!	پایان اعلان !
ended	پایان یک دور
sequels	نتیجه پایان
end	پایان یک دور
It's over.	به پایان رسید.
eternal	بی پایان دائمی
wind up	پایان دادن
wind up	پایان یافتن
come off	پایان مسابقه
finishes	پایان مسابقه
finish	پایان مسابقه
end mark	علامت بی پایان
end of block	پایان یک بلوک
to come to a end	به پایان رسیدن
eoj	پایان کارob
eof	پایان فایل
eob	پایان یک بلوک
endnote	پایان مدرک
time out <idiom>	پایان وقت
termination	پایان دهی
termination	پایان یابی
year-end	پایان سال
abend	پایان غیرعادی
terminuse ad quem	نقطه پایان
harvest home	پایان درو
sequel	نتیجه پایان
godspeed	پایان انجام
gastropod	شکم پایان
turn out <idiom>	نتیجه ،پایان
finitude	پایان پذیری
taped	نوار خط پایان
fineless	بی پایان کردن
past	پایان یافته
endless loop	حلقه بی پایان
to turn out	به پایان رسیدن
buzzers	زنگ پایان
atrocious	با شرارت بی پایان
endless	بدون پایان
buzzer	زنگ پایان
unceasing	پایان ناپذیر
interminable	پایان ناپذیر
conclusions	پایان یک چیز
conclusion	پایان یک چیز
dissertation	پایان نامه
thesis	پایان نامه
theses	پایان نامه
over	پایان یافتن
dissertations	پایان نامه
terminating	پایان دار
terminating	پایان بخش
over-	پایان یافتن
Finifugal <adj.>	تنفر از پایان
sustainable energy	انرژی بی پایان
carry out	به انجام رساندن
profited	فایده رساندن
profits	فایده رساندن
execute	به انجام رساندن
put into effect	به انجام رساندن
accomplish	به انجام رساندن
fulfill [American]	به انجام رساندن
bring inbeing	به انجام رساندن
put into practice	به انجام رساندن
bring to pass	به وقوع رساندن
make a reality	به انجام رساندن
cause to sustain a loss	زیان رساندن به
bring on	بظهور رساندن
forwarded	فرستادن رساندن
forward	فرستادن رساندن
martyrs	به شهادت رساندن
martyr	به شهادت رساندن
intimates	مطلبی را رساندن
intimated	مطلبی را رساندن
intimate	مطلبی را رساندن
play out	بپایان رساندن
murders	به قتل رساندن
murdering	به قتل رساندن
murdered	به قتل رساندن
murder	به قتل رساندن
signalled	با اشاره رساندن
signaled	با اشاره رساندن
signal	با اشاره رساندن
intimating	مطلبی را رساندن
put through	به نتیجه رساندن
to bring a bout	بوقوع رساندن
to bring to a termination	بپایان رساندن
hand down	بتواتر رساندن
to d. to and end	بپایان رساندن
grig	ازار رساندن
to go to with	بپایان رساندن
to put a period to	بپایان رساندن
make something happen	به انجام رساندن
carry into effect	به انجام رساندن
completing	بانجام رساندن
completes	بانجام رساندن
put to death	به قتل رساندن
outwork	بانجام رساندن
mature	بحدبلوغ رساندن
matures	بحدبلوغ رساندن