Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 193 (9 milliseconds)
English
Persian
to put somebody in a backwater
به کسی حق تقدم ندادن
[اصطلاح مجازی]
to put somebody on the back burner
به کسی حق تقدم ندادن
[اصطلاح مجازی]
to put
[throw]
[toss]
somebody on to the scrap heap
به کسی حق تقدم ندادن
[اصطلاح مجازی]
to shunt somebody aside
به کسی حق تقدم ندادن
[اصطلاح مجازی]
Other Matches
background processing
کار با حق تقدم پایین که وقتی اجرا میشود که دیگر کاری با حق تقدم از آن بیشتر موجود نباشد
migration
انتقال داده بین وسیله با تقدم بالا یا line-on با تقدم پایین یا line-off
foreground program
برنامهای که تقدم بالایی داشته و بنابر این بر برنامههای فعال جاری در یک سیستم کامپیوتری که ازروش چند برنامهای استفاده میکند تقدم دارد
to keep at arms length
<idiom>
رو ندادن
to keep it up
شل ندادن
To play safe . Not to swallow the bait. Not to commit oneself . Not to rise to the bait.
دم به تله ندادن
retained
از دست ندادن
to let slid
اهمیت ندادن به
to make light of
اهمیت ندادن
to take time by the forelock
را ازدست ندادن
forbid
اجازه ندادن
forbids
اجازه ندادن
to w one's consent
رضایت ندادن
to set at d.
اهمیت ندادن
playdown
اهمیت ندادن
retaining
از دست ندادن
discontinues
ادامه ندادن
discontinued
ادامه ندادن
discontinuing
ادامه ندادن
discontinue
ادامه ندادن
retain
از دست ندادن
retains
از دست ندادن
absconded
دررفتن رونشان ندادن
underact
درست انجام ندادن
absconds
دررفتن رونشان ندادن
wink at
<idiom>
اجازه دخالت ندادن
absconding
دررفتن رونشان ندادن
stopped
انجام ندادن عملی
stopping
انجام ندادن عملی
stops
انجام ندادن عملی
hold-out
<idiom>
باموقعیت وفق ندادن
stop
انجام ندادن عملی
We don't do things halfway.
کاری را ناقص انجام ندادن
The best advice is, not to give any
<idiom>
بهترین اندرز ندادن آن است
We don't do things by halves.
کاری را ناقص انجام ندادن
underdogs
فرصت برد به حریف ندادن
underdog
فرصت برد به حریف ندادن
We don't do things by half-measures.
کاری را ناقص انجام ندادن
We don't do half-ass job
[American E]
[derogatory]
کاری را ناقص انجام ندادن
discounting match
ادامه ندادن به مسابقه کشتی
miscarries
نتیجه ندادن عقیم ماندن
will not hear of
<idiom>
رسیدگی ویا اجازه ندادن
miscarrying
نتیجه ندادن عقیم ماندن
to make noyhing of
ناچیز شمردن اهمیت ندادن
miscarry
نتیجه ندادن عقیم ماندن
chicken out
<idiom>
از ترس کاری را انجام ندادن
buggered
قطعا کاریرا انجام ندادن
underplays
نقش خود رابخوبی انجام ندادن
cut (someone) off
<idiom>
اجازه گفتن چیزی به کسی ندادن
exclude
راه ندادن به بیرون نگاه داشتن از
underplaying
نقش خود رابخوبی انجام ندادن
underplayed
نقش خود رابخوبی انجام ندادن
excludes
راه ندادن به بیرون نگاه داشتن از
to shut out
راه ندادن ازمدنظر راندن یادورکردن
underplay
نقش خود رابخوبی انجام ندادن
to refuse somebody entry
[admission]
اجازه ندادن ورود کسی
[به کشوری]
to be ill towardsany thing
روی مساعدنسبت بچیزی نشان ندادن
(not) move a muscle
<idiom>
حرکت ندادن حتی به مقدار اندک
priorship
حق تقدم
priorship
تقدم
preemimence
تقدم
precedency
حق تقدم
right of priority
حق تقدم
better hand
تقدم
anteriority
تقدم
antecedence
تقدم
precession
تقدم
preferment
حق تقدم
precedence
تقدم
primacy
تقدم
pas
حق تقدم
right of way
تقدم
right of way
حق تقدم
rights of way
تقدم
rights of way
حق تقدم
precedence
حق تقدم
leads
تقدم
lead
تقدم
priorities
تقدم
priority
تقدم
preferences
تقدم
priority
حق تقدم
preference
تقدم
priorities
حق تقدم
lock out
درتنگنا قراردادن یا بمحل کار راه ندادن
law of primacy
قانون تقدم
to give priority to
تقدم دادن به
to give place to
تقدم دادن
priority of check
تقدم کیش
preexistence
تقدم وجود
precedence
تقدم پیامها
precedence
ترتیب تقدم
precession of the equinoxes
تقدم اعتدالین
precendence rules
قواعد تقدم
pre existence
تقدم وجود
time priority
تقدم زمانی
priority of fires
تقدم اتشها
rating
ترتیب تقدم
urgent priority
تقدم فوری
leads
سرمشق تقدم
lead
سرمشق تقدم
priority intersection
تقدم باراهفرعی
major road
راه با حق تقدم
to give preference to
تقدم دادن بر
burdened
فاقد حق تقدم
valve lead
تقدم سوپاپ
urgent priority
تقدم حیاتی
emergency priority
تقدم فوری
emergency priority
تقدم اضطراری
ratings
ترتیب تقدم
ignore
تشخیص ندان یا انجام ندادن آنچه دیگران می گویند
conceals
پنهان کردن یا نشان ندادن اطلاعات یا گرافیک به کاربر
ignores
تشخیص ندان یا انجام ندادن آنچه دیگران می گویند
ignoring
تشخیص ندان یا انجام ندادن آنچه دیگران می گویند
blanking
نشان ندادن یک کاراکتر یا ترک یک فضا در صفحه نمایش
conceal
پنهان کردن یا نشان ندادن اطلاعات یا گرافیک به کاربر
ignored
تشخیص ندان یا انجام ندادن آنچه دیگران می گویند
system priorities
تقدم های سیستم
transposition
تقدم و تاخر جابجاشدگی
prolepsis
تقدیم یا تقدم امری
background
کار با حق تقدم پایین
primacy recency effect
اثر تقدم - تاخر
rights of way
حق تقدم در عبوروسائط نقلیه
backgrounds
کار با حق تقدم پایین
priority targets
هدفهای دارای تقدم
issue priority
تقدم توزیع اماد
issue priority
ترتیب تقدم توزیع
law of prior entry
قانون تقدم ورود
preempt
حق تقدم پیدا کردن
right of way
حق تقدم در عبوروسائط نقلیه
preexistent
دارای تقدم در وجود
hang
وارد کردن حلقه بی انتها و پاسخ ندادن به دستورات بعدی
to stand in one's light
جلو روشنائی کسی را گرفتن مجال ترقی بکسی ندادن
hangs
وارد کردن حلقه بی انتها و پاسخ ندادن به دستورات بعدی
backgrounds
برنامه کامپیوتری با حق تقدم پایین
background
برنامه کامپیوتری با حق تقدم پایین
freight route order
ترتیب تقدم استفاده از جاده ها
preemptor
شریک دارای حق تقدم در خرید
privilegium
حق تقدم در شکار حیوانات اهلی
let go
<idiom>
به حال خود گذاشتن ،هیچ کاری درمورد چیزی انجام ندادن
interrupting
حق تقدم منتسب به وقفه از وسیله جانبی
alphameric
مرتب کردن حروف و اعدادبترتیب تقدم
interrupts
حق تقدم منتسب به وقفه از وسیله جانبی
The pedestrain has the right of way.
حق تقدم در عبور با عابر پیاده است
interrupt
حق تقدم منتسب به وقفه از وسیله جانبی
foreground
برنامه با تقدم بالا در سیستم چندکاره
background
که به عنوان کاری با تقدم پایین برخود میشود
backgrounds
که به عنوان کاری با تقدم پایین برخود میشود
pre audience
ترتیب تقدم صحبت اصحاب دعوی در محکمه
transpostion
پس و پیش سازی تقدم وتاخر تغییر مایه
maskable
سیگنال وقفه با تقدم بالا که نمیشود غیرفعال میشود
dispatching priority
شماره کارها برای مشخص کردن تقدم انها
democratic network
شبکه همان که همه ایستگاهای آن حق تقدم یکسان دارند
foreground
کار با تقدم بالا که توسط کامپیوتر اجرا شود
absolute address
تقدم یک فرایند که قابل تغییر توسط سیستم عامل نیست
onion skin architecture
طراحی سیستم کامپیوتری به صورت لایهای طبق کارایی یا حق تقدم
machine address
تقدم یک فرایند که قابل تغییر توسط سیستم عامل نیست
ladder tournament
مسابقه برحسب مقام و قدرت بازیگر در جدول تقدم و تاخر
key
مهمترین ترمینال در سیستم کامپیوتری یا آنکه بیشترین تقدم را دارد
to marshal one's creditors
صورت بستانکاران خود را ازلحاظ تقدم و تاخر منظم کردن
interrupt
سیگنال وقفه با تقدم بالا که نمیتواند پس از سایر دستورات انجام شود
interrupting
سیگنال وقفه با تقدم بالا که نمیتواند پس از سایر دستورات انجام شود
interrupts
سیگنال وقفه با تقدم بالا که نمیتواند پس از سایر دستورات انجام شود
foregrounding
اجرای کارهای با حق تقدم بالا برای برنامه ها در سیستم عامل چند منظوره
foreground
فضایی در سیستم عامل چند منظوره که کارهای با حق تقدم بالا و برنامه ها اجرا می شوند
fails
انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
failed
انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
fail
انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
disoblige
دل کسی راشکستن تقاضای کسی را انجام ندادن منت ننهادن بر
failure
انجام ندادن کاری که باید انجام شود
failures
انجام ندادن کاری که باید انجام شود
signature
کد مجوز مخصوص مثل کلمه رمز که به کاربر حق تقدم برای دستیابی به سیستم یا اجرای کار میدهد.
signatures
کد مجوز مخصوص مثل کلمه رمز که به کاربر حق تقدم برای دستیابی به سیستم یا اجرای کار میدهد.
case
جعبه محتوی باروت و فشنگ و غیره قابل انعطاف بودن کمان حق تقدم درتیراندازی انداختن قلاب به اب
cases
جعبه محتوی باروت و فشنگ و غیره قابل انعطاف بودن کمان حق تقدم درتیراندازی انداختن قلاب به اب
away
بازی در زمین حریف گویی که دورتر ازگوی دیگر از سوراخ قراردارد و حق تقدم برای ضربه زدن پیدا میکند
backgrounds
فرآیند با حق تقدم پایین که تا وقتی منبع فرآیند بزرگ فراهم شود پردازش میشود
background
فرآیند با حق تقدم پایین که تا وقتی منبع فرآیند بزرگ فراهم شود پردازش میشود
backgrounds
سیستمی در کامپیوتر که کارهای با حق تقدم پایین در فاصل زمانهای معین که کارهای بزرگ انجام نمیشوند قابل انجامند
background
سیستمی در کامپیوتر که کارهای با حق تقدم پایین در فاصل زمانهای معین که کارهای بزرگ انجام نمیشوند قابل انجامند
service rating
تقدم پرسنلی رتبه بندی پرسنلی
masters
ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود
mastered
ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود
master
ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود
hierarchies
روش سازماندهی شی یا داده یا ساختار آن . معمولا با مهمترین یا آنه حق تقدم بیشتر دارد یا کلی ترین موضوع در بالا و پس کارکردن یا پایین ساختار درختی
hierarchy
روش سازماندهی شی یا داده یا ساختار آن . معمولا با مهمترین یا آنه حق تقدم بیشتر دارد یا کلی ترین موضوع در بالا و پس کارکردن یا پایین ساختار درختی
interrupting
سیگنالی که واحد پردازش مرکزی را از یک کار به کار دیگر با حق تقدم بیشتر می برد و به CPU اجازه میدهد دیرتر به کار اول برگردد
interrupt
سیگنالی که واحد پردازش مرکزی را از یک کار به کار دیگر با حق تقدم بیشتر می برد و به CPU اجازه میدهد دیرتر به کار اول برگردد
interrupts
سیگنالی که واحد پردازش مرکزی را از یک کار به کار دیگر با حق تقدم بیشتر می برد و به CPU اجازه میدهد دیرتر به کار اول برگردد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com