Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English
Persian
flexible budget
بودجه انعطاف پذیر
Other Matches
supple
انعطاف پذیر
flexible
انعطاف پذیر
elastic
انعطاف پذیر
elastic supply
عرضه انعطاف پذیر
flexible
انعطاف پذیر تا شدنی
flexible footing
شالوده انعطاف پذیر
flexible pavement
شوسه انعطاف پذیر
flexible price
قیمت انعطاف پذیر
flexible tariff
تعرفه انعطاف پذیر
elastic demand
تقاضای انعطاف پذیر
flexible disk
دیسک انعطاف پذیر
inelastic
غیر قابل انعطاف تغییر نا پذیر
appropriation
بودجه مصوبه برای هزینه اعتبارات پیش بینی شده در بودجه توزیع درامد خالص به حسابهای مختلف
mixable
امیزش پذیر امتزاج پذیر
ascendable
تفوق پذیر فراز پذیر
reparable
اصلاح پذیر تعمیر پذیر
ascendible
تفوق پذیر فراز پذیر
repairable
اصلاح پذیر تعمیر پذیر
educatable
تربیت پذیر تعلیم پذیر
educable
تربیت پذیر تعلیم پذیر
plasticity
انعطاف
inflexions
انعطاف
inflexion
انعطاف
inflections
انعطاف
inflection
انعطاف
adaptable organism
موجود زنده سازش پذیر زیستمند سازش پذیر
inflexibility
انعطاف ناپذیری
uncompromisingly
غیرقابل انعطاف
pliable
قابل انعطاف
uncompromising
غیرقابل انعطاف
plasticity
انعطاف پذیری
malleability
قابلیت انعطاف
resile
انعطاف داشتن
pliability
قابلت انعطاف
flexibility
انعطاف پذیری
rigid
انعطاف ناپذیر
flexibility
قابلیت انعطاف
flexibtlity
انعطاف پذیری
rigidity
انعطاف ناپذیری
flexible
قابل انعطاف
malleable
نرم وقابل انعطاف
waxy flexibility
انعطاف پذیری مومی
nonflexible wage
مزد انعطاف ناپذیر
price rigidity
انعطاف ناپذیری قیمت
flexibilitas cerea
انعطاف پذیری مومی
flexible joint
اتصال قابل انعطاف
nonflexible price
قیمت انعطاف ناپذیر
flexible shaft
محور قابل انعطاف
soft
<adj.>
نرم وقابل انعطاف
flexible disk
دیسک قابل انعطاف
rigidity of prices
انعطاف ناپذیری قیمت ها
intorsion
پیچش ساقه انعطاف
wage flexibility
انعطاف پذیری دستمزد
intortion
پیچش ساقه انعطاف
economic flexibility
انعطاف پذیری اقتصادی
lock step
غیر قابل انعطاف
wage rigidity
انعطاف ناپذیری مزد
flexible cord
سیم قابل انعطاف
rigidity of wages
انعطاف ناپذیری مزدها
smooth
<adj.>
نرم وقابل انعطاف
flexible lead
اتصال قابل انعطاف
price responsiveness
انعطاف پذیری قیمت
adjustable wheel
چرخ تنظیم پذیر
[مانند بلندی]
[چرخ تطبیق پذیر]
[مانند نوع جاده]
flexible arm lamp
چراغ مطالعه قابل انعطاف
unchangeably
<adv.>
به طور غیر قابل انعطاف
unalterably
<adv.>
به طور غیر قابل انعطاف
immutably
<adv.>
به طور غیر قابل انعطاف
software flexibility
انعطاف پذیری نرم افزار
flexible metal hose
لوله فلزی قابل انعطاف
flexible brake tubing
لوله قابل انعطاف ترمز
flexible fuel tubing
لوله سوخت رسانی قابل انعطاف
bine
هرنوع ساقه نرم و قابل انعطاف
budget
بودجه
budgets
بودجه
unfunded
بی بودجه
appropriation symbol
کد بودجه
budget line
خط بودجه
possibilities line
خط بودجه
budgeted
بودجه
deficit
کسر بودجه
municipal budget
بودجه شهرداری
development budget
بودجه عمرانی
national budget
بودجه ملی
operating budget
بودجه عملیاتی
budgetary appropriations
تخصیص بودجه
cyclical budget
بودجه دورانی
cyclical budget
بودجه ادواری
current budget
بودجه جاری
preliminary budget
بودجه مقدماتی
program budget
بودجه برنامهای
military funds
بودجه نظامی
household budget
بودجه خانوار
deficits
کسر بودجه
preliminary budget
بودجه ابتدائی
flexible budget
بودجه متغیر
fixed budget
بودجه ثابت
financial budget
بودجه مالی
family budget
بودجه خانوار
variable budget
بودجه متغیر
unified budget
بودجه واحد
family budget
بودجه خانواده
government budget
بودجه دولت
state budget
بودجه دولت
government dificit surplus
کسر بودجه
unbalanced budget
بودجه نامتوازن
budget cycle
گردش بودجه
cash budget
بودجه نقدی
budget execution
اجرای بودجه
budget determinant
تعیین بودجه
budget deficit
کسر بودجه
balanced budget
بودجه متوازن
budget deficit
کسری بودجه
budget data
اطلاعات بودجه
budget cycle
مراحل بودجه
budget credit
اعتبار بودجه
budget constraint
محدودیت بودجه
budget comittee
گروه بودجه
budget ceiling
سقف بودجه
budget bureau
دفتر بودجه
budget balance
توازن بودجه
budget expenditures
مخارج بودجه
budget period
دوره بودجه
budget period
زمان بودجه
administrative budget
بودجه اداری
annual budget
بودجه سالانه
appropriation
اختصاص بودجه
capital budget
بودجه تاسیساتی
appropriation limitation
محدودیت بودجه
capital budget
بودجه سرمایهای
budgetary control
کنترل بودجه
budget surplus
اضافه بودجه
budget surplus
مازاد بودجه
budget process
مراحل بودجه
budget process
فرایند بودجه
budget balance
تعادل بودجه
budgetary
مربوط به بودجه
margin
بودجه احتیاطی
margins
بودجه احتیاطی
budgeting
بودجه ریزی
air foil
سطوح ایرودینامیک هواپیماپوششهای قابل انعطاف بدنه هواپیما
balanced budget theorem
قضیه بودجه متوازن
budget classification
طبقه بندی بودجه
budget directive
دستورالعمل تهیه بودجه
The budget deficit of 1980 .
کسر بودجه سا ل1980
budgeteer
تهیه کننده بودجه
capital budgeting
بودجه بندی سرمایه
command budget estimate
براورد بودجه یکان
apportionment
واگذاری سهمیه بودجه
cyclically balanced budget
بودجه متوازن ادواری
naval appropriation bill
بودجه نیروی دریایی
budgeter
تهیه کننده بودجه
operating budget
بودجه بهره برداری
national economic budget
بودجه اقتصادی ملی
deficit financing
تامین کسر بودجه
financing
بودجه چیزی را تهیه کردن
finance
بودجه چیزی را تهیه کردن
finances
بودجه چیزی را تهیه کردن
provide for in the budget
در بودجه پیش بینی کردن
financed
بودجه چیزی را تهیه کردن
preliminary budget forecast
پیش بینی مقدماتی بودجه
foiled
مسابقه شمشیربازی فویل شمشیر با گارد کاسهای وتیغه قابل انعطاف
foiling
مسابقه شمشیربازی فویل شمشیر با گارد کاسهای وتیغه قابل انعطاف
foils
مسابقه شمشیربازی فویل شمشیر با گارد کاسهای وتیغه قابل انعطاف
foil
مسابقه شمشیربازی فویل شمشیر با گارد کاسهای وتیغه قابل انعطاف
competroller
سازمان کنترل اسناد و بودجه و اعتبارات
balanced budget multiplier
ضریب بهم فزاینده بودجه متوازن
deficit financing
تامین مالی از راه کسر بودجه
budgetary control
کنترل اجرای بودجه در واحدهای مملکتی
to p for a sum in the budget
مبلغی را بودجه پیش بینی کردن
planning programming budgetting
نظام برنامه ریزی بودجه برنامهای
multiplier effect of a balanced budget
اثر بهم فزاینده بودجه متوازن
capital budget
بودجه اصلاحات و ایجاد تاسیسات جدید
The welfare budget has been cut down.
از بودجه رفاهی مقداری زده اند
appropriation language
شرح جزئیات بودجه و منظوراز تخصیص ان
peace dividend
ازبین رفتن بودجه دفاعی دراواخر سال ۱۹۸۰
cases
جعبه محتوی باروت و فشنگ و غیره قابل انعطاف بودن کمان حق تقدم درتیراندازی انداختن قلاب به اب
case
جعبه محتوی باروت و فشنگ و غیره قابل انعطاف بودن کمان حق تقدم درتیراندازی انداختن قلاب به اب
slush funds
بودجه یا پولیکه برای رشوه دادن یا تطمیع و غیره کنار گذاشته میشود
slush fund
بودجه یا پولیکه برای رشوه دادن یا تطمیع و غیره کنار گذاشته میشود
elasticity
خاصیت فنری قابلیت ارتجاع و خم شدن قابلیت انعطاف
lanolin
لانولین
[ماده چربی موجود در سطح الیاف پشم که در صورت شسته نشدن حالت انعطاف پذیری و درخشندگی به فرش های پشمی می بخشد.]
elastic
قابل کش امدن قابل انعطاف
soluble
حل پذیر
pi acceptor
پی پذیر
cleavable
رخ پذیر
solvable
حل پذیر
pliable
خم پذیر
programmable read only memory
حافظه برنامه پذیر فقط خواندنی حافظه تنها خواندنی برنامه پذیر حافظه فقط خواندنی قابل برنامه ریزی
maintainable
نگهداشت پذیر
contrivable
<adj.>
اجرا پذیر
miscible
امیزش پذیر
miscible
امتزاج پذیر
possible
[doable, feasible]
<adj.>
اجرا پذیر
stretchy
کشش پذیر
workable
<adj.>
اجرا پذیر
magnetizable
مغناطیس پذیر
makable
[spv. makeable]
<adj.>
اجرا پذیر
inoculable
تلقیح پذیر
makable
<adj.>
صورت پذیر
makable
<adj.>
امکان پذیر
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com