English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (34 milliseconds)
English Persian
to proclaim meetings بوسیله اگهی اجتماعات راقدغن کردن
Other Matches
p.a. بلندگوی اجتماعات
public adress system بلند گوی اجتماعات
public address amplifier فزون ساز بلندگوی اجتماعات
public address systems دستگاه بلندگو مخصوص اجتماعات بزرگ
public address system دستگاه بلندگو مخصوص اجتماعات بزرگ
riot act قانون پراکنده ساختن اجتماعات آشوب طلب
ballyhoo اگهی پر سرو صدا کردن
publicizing اگهی کردن باطلاع عمومی رساندن
publicizes اگهی کردن باطلاع عمومی رساندن
publicize اگهی کردن باطلاع عمومی رساندن
publicising اگهی کردن باطلاع عمومی رساندن
publicises اگهی کردن باطلاع عمومی رساندن
publicised اگهی کردن باطلاع عمومی رساندن
publicized اگهی کردن باطلاع عمومی رساندن
posts اگهی کردن اعلان کردن
posted اگهی کردن اعلان کردن
post اگهی کردن اعلان کردن
post- اگهی کردن اعلان کردن
osmose نفوذ کردن در بوسیله تراوش تجزیه کردن بوسیله نفوذ تجزیه کردن
lyophilization خشک کردن چیزی بوسیله منجمد کردن ان در لوله هی خالی از هوا
to scrape down تراشیدن وکوچک کردن بوسیله کشیدن پابرزمین سخن کسیراپایمال کردن
ratten بوسیله دزدیدن یا خراب کردن افزارش اذیت کردن
quick count کوتاه کردن علامتهای قراردادی بوسیله مهاجم میانی در خط تجمع بمنظورغافلگیر کردن تیم مدافع
wiping خشک کردن بوسیله مالش پاک کردن
wipes خشک کردن بوسیله مالش پاک کردن
wipe خشک کردن بوسیله مالش پاک کردن
wiped خشک کردن بوسیله مالش پاک کردن
baptized بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
baptize بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
baptizes بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
baptizing بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
baptised بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
baptising بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
baptises بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
wet down بوسیله اب پاشی خیس کردن
latches بوسیله کلون محکم کردن
instantiate معرفی کردن بوسیله کنسرت
chafe بوسیله اصطکاک گرم کردن
chafes بوسیله اصطکاک گرم کردن
chafing بوسیله اصطکاک گرم کردن
semaphore بوسیله پرچم مخابره کردن
electrotype بوسیله برق چاپ کردن
latch بوسیله کلون محکم کردن
step down کم کردن ولتاژجریان بوسیله ترانسفورماتور
shields بوسیله سپر حفظ کردن
hyphenate بوسیله خط دارای فاصله کردن
shield بوسیله سپر حفظ کردن
thermostat :بوسیله الت تعدیل گرماکنترل کردن
to file a petition بوسیله درخواست نامه تقاظا کردن
vectors شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
photoengrave بوسیله عکاسی گراور سازی کردن
thermostats :بوسیله الت تعدیل گرماکنترل کردن
faradize بوسیله القای برق معالجه کردن
vector شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
gravitate بوسیله قوه جاذبه حرکت کردن
gravitated بوسیله قوه جاذبه حرکت کردن
gravitates بوسیله قوه جاذبه حرکت کردن
whet عمل تیز کردن بوسیله مالش
roentgenize بوسیله اشعه مجهول معالجه کردن
to shield بوسیله سپر [پوشش] حفظ کردن
vectorial شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
gravitating بوسیله قوه جاذبه حرکت کردن
electrolyze تجزیه کردن بوسیله جریان برق
polices بوسیله پلیس اداره وکنترل کردن
police بوسیله پلیس اداره وکنترل کردن
policed بوسیله پلیس اداره وکنترل کردن
postcards بوسیله کارت پستال مکاتبه کردن
postcard بوسیله کارت پستال مکاتبه کردن
latensify بوسیله مواد شیمیایی تقویت کردن
to file an application to somebody از کسی بوسیله درخواست نامه تقاظا کردن
scalded cream سر شیری که بوسیله گرم کردن شیر بگیرند
percutaneous perspiration عرق کردن بوسیله پوست تعرق جلدی
labiovelar تلفظ شده بوسیله گرد کردن لبها
psychanalyze بوسیله تجزیه وتحلیل روانی معالجه کردن
talk out بوسیله بحث شفاهی موضوعی را روشن کردن
lixiviate تجزیه کردن بوسیله شستشو باقلیا یا ماده حلالی
seam درز دادن بوسیله درزگیری بهم متصل کردن
pyrogravure نقشهای که بوسیله داغ کردن چوب روی ان می اندازند
seams درز دادن بوسیله درزگیری بهم متصل کردن
barff's precess حفافت اهن در مقابل زنگ زدن بوسیله اکسیده کردن
maieutics فن زنده کردن فکر نهایی شخص بوسیله پرسش وپاسخ
acknowledgements اگهی
noticing اگهی
caveats اگهی
caveat اگهی
poster اگهی
notices اگهی
Annunciation اگهی
proclamation اگهی
noticed اگهی
warnings اگهی
acknowledgement اگهی
notice اگهی
proclamations اگهی
acknowledgments اگهی
ticket اگهی
indigitation اگهی
indiction اگهی
announcement اگهی
announcements اگهی
infore اگهی به
tickets اگهی
advertisements اگهی
posters اگهی
warning اگهی
affiche اگهی
advertises اگهی دادن
fly bill اگهی دستی
handbills اگهی دستی
advertised اگهی دادن
forewarning پیش اگهی
announcing اگهی دادن
obituaries اگهی در گذشت
informs اگهی دادن
informing اگهی دادن
play bill اگهی نمایش
annunciate اگهی دادن
obituary اگهی در گذشت
previous notice پیش اگهی
warning order دستور اگهی
ban اگهی احضار
assertion بیانیه اگهی
banning اگهی احضار
bans اگهی احضار
advertize اگهی دادن
inform اگهی دادن
handbill اگهی دستی
announces اگهی دادن
announced اگهی دادن
advertisements اگهی تبلیغاتی
pin-ups الصاق اگهی
pin-ups چسبانیدن اگهی
pin-up الصاق اگهی
proclamation اگهی دادن
notice to mariner اگهی دریایی
proclamations اگهی دادن
pin up الصاق اگهی
prospectus خلاصه اگهی
pin up چسبانیدن اگهی
prognosis پیش اگهی
prospectuses خلاصه اگهی
gazette اعلان و اگهی
pin-up چسبانیدن اگهی
announce اگهی دادن
billsticker اگهی چسبان
advertisement اگهی تبلیغاتی
manual عمل وارد کردن داده به کامپیوتر توسط اپراتور بوسیله صفحه کلید
to paste up a playbill اگهی نمایش بدیوارزدن
tender notice اگهی دعوت به مناقصه
bulletins اگهی نامه رسمی
flyers اگهی روی کاغذکوچک
flyer اگهی روی کاغذکوچک
press agent مامور اگهی و تبلیغ
bulletin اگهی نامه رسمی
fliers اگهی روی کاغذکوچک
flier اگهی روی کاغذکوچک
prognostic tests ازمونهای پیش اگهی
reclame اگهی اغراق امیز
proclamatory متضمن اگهی یا اعلام
to walk the chalk بوسیله درست راه رفتن ازمیان خطهای گچ کشیده هوشیاری خود را ثابت کردن
sifting روشی از مرتی کردن داخلی که بوسیله ان رکوردهاحرکت داده می شوند تا ورودرکوردهای دیگر را مجازسازند
lifemanship متشخص وبرجسته شدن یاتظاهر به تشخص کردن بوسیله تحت تاثیر گذاردن دیگران
necrology ثبت اموات اگهی فوت
exclaimed بعموم اگهی دادن بانگ زدن
exclaiming بعموم اگهی دادن بانگ زدن
exclaim بعموم اگهی دادن بانگ زدن
exclaims بعموم اگهی دادن بانگ زدن
the public are hereby notified بدین وسیله عموم را اگهی میدهید
to put a notice on a door اگهی روی در چسباندن اعلان بدر زدن
top billing بالاترین قسمت اگهی سینما صدر اعلان
garrote اسباب ادم خفه کنی راهزنی بوسیله خفه کردن مردم
garotte اسباب ادم خفه کنی راهزنی بوسیله خفه کردن مردم
bouse بوسیله طناب وقرقره کشیدن بزور باطناب کشیدن میگساری کردن
phototostat رونوشت برداری بوسیله عکاسی دستگاه عکسبرداری ازاسناد رونوشت تهیه کردن
plenum method طریقه تهویه مکانی بوسیله بزورداخل کردن هوای تازه دران هوای رابیرون کند
horizons افق فکری بوسیله افق محدود کردن
horizon افق فکری بوسیله افق محدود کردن
fly sheet اگهی ها واعلاناتی که روی کاغذ کوچک چاپ شده ودستی پخش میشود
ambulances بوسیله امبولانس حمل کردن امبولانس
ambulance بوسیله امبولانس حمل کردن امبولانس
necrologist متصدی فهرست مردگان متصدی تهیه اگهی در باره مرگهای تازه
screamer اگهی درشت وجالب توجه در روزنامه مطالب جالب توجه
croquet بازی غیررسمی روی چمن با چوبی شبیه چوب چوگان و گویهای چوبی و 9 دروازه فلزی و 2 میله بصورت دور کردن گوی حریف با ضربه بوسیله تماس با گوی خود
promulge انتشار دادن بعموم اگهی دادن
by بوسیله
by dint of بوسیله
by the instrumentality of بوسیله
with بوسیله
per بوسیله
via بوسیله
wherewithal که بوسیله ان
at the hand of بوسیله
perprep بوسیله
thruogh the a of بوسیله
whereby که بوسیله ان
of بوسیله
hydromancy تفال بوسیله اب
per pais بوسیله مملکت
per pais بوسیله کشور
electrically بوسیله برق
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com