English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (24 milliseconds)
English Persian
semaphore بوسیله پرچم مخابره کردن
Other Matches
semaphore مخابره بوسیله پرچم
wigwag ارتباط یا مخابره بوسیله پرچم
flag پرچم مخابره
flag hoist مخابره با پرچم
flags پرچم مخابره
semaphore مخابره با پرچم دستی
flag semaphore سیستم مخابره با پرچم سیستم علایم پرچم
semaphore دستگاه مخابره به وسیله پرچم دستگاه علامت ده
heliograph گراورسازی بانور افتاب دستگاه عکسبرداری از افتاب مخابره بوسیله نور خورشید
flag پرچم دار کردن پرچم زدن به
flags پرچم دار کردن پرچم زدن به
analog transmission انتقال یا مخابره قیاسی مخابره انالوگ
serial transmission مخابره سری مخابره نوبتی
agent authentication معرفی قسمت مخابره کننده اعلام معرف مخابره کننده
dispateh مخابره کردن
signalled مخابره کردن
signaled مخابره کردن
transmission مخابره کردن
transmissions مخابره کردن
squawk مخابره کردن
squawked مخابره کردن
squawks مخابره کردن
wires مخابره کردن
communicating مخابره کردن
wire مخابره کردن
signal مخابره کردن
service message پیام ازمایش خط مخابره پیام مخصوص شروع مخابره
despatching مخابره کردن ارسال
despatched مخابره کردن ارسال
radio با بی سیم مخابره کردن
dispatch مخابره کردن ارسال
despatches مخابره کردن ارسال
radios با بی سیم مخابره کردن
retransmit دوباره مخابره کردن
dispatched مخابره کردن ارسال
dispatches مخابره کردن ارسال
radioed با بی سیم مخابره کردن
radioing با بی سیم مخابره کردن
signalled مخابره کردن علامت دادن
signal مخابره کردن علامت دادن
signaled مخابره کردن علامت دادن
field colors پرچم رزمی پرچم یکانی
halyard ریسمان پرچم طناب پرچم
color salute سلام پرچم احترام به پرچم
wirelesses بابی سیم تلگراف مخابره کردن
wireless بابی سیم تلگراف مخابره کردن
communicate مخابره کردن ارتباط حاصل کردن
despatched ارسال کردن حمل مخابره کردن
dispatches ارسال کردن حمل مخابره کردن
dispatch ارسال کردن حمل مخابره کردن
dispatched ارسال کردن حمل مخابره کردن
despatches ارسال کردن حمل مخابره کردن
despatching ارسال کردن حمل مخابره کردن
communicated مخابره کردن ارتباط حاصل کردن
communicates مخابره کردن ارتباط حاصل کردن
osmose نفوذ کردن در بوسیله تراوش تجزیه کردن بوسیله نفوذ تجزیه کردن
air bunting خشک کردن پرچم با هوا
to scrape down تراشیدن وکوچک کردن بوسیله کشیدن پابرزمین سخن کسیراپایمال کردن
lyophilization خشک کردن چیزی بوسیله منجمد کردن ان در لوله هی خالی از هوا
ratten بوسیله دزدیدن یا خراب کردن افزارش اذیت کردن
quick count کوتاه کردن علامتهای قراردادی بوسیله مهاجم میانی در خط تجمع بمنظورغافلگیر کردن تیم مدافع
wipe خشک کردن بوسیله مالش پاک کردن
wiping خشک کردن بوسیله مالش پاک کردن
wipes خشک کردن بوسیله مالش پاک کردن
wiped خشک کردن بوسیله مالش پاک کردن
baptising بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
baptised بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
baptises بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
baptize بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
baptized بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
baptizes بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
baptizing بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
chafe بوسیله اصطکاک گرم کردن
chafing بوسیله اصطکاک گرم کردن
step down کم کردن ولتاژجریان بوسیله ترانسفورماتور
instantiate معرفی کردن بوسیله کنسرت
shields بوسیله سپر حفظ کردن
chafes بوسیله اصطکاک گرم کردن
shield بوسیله سپر حفظ کردن
electrotype بوسیله برق چاپ کردن
latch بوسیله کلون محکم کردن
latches بوسیله کلون محکم کردن
wet down بوسیله اب پاشی خیس کردن
hyphenate بوسیله خط دارای فاصله کردن
policed بوسیله پلیس اداره وکنترل کردن
vectorial شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
police بوسیله پلیس اداره وکنترل کردن
polices بوسیله پلیس اداره وکنترل کردن
electrolyze تجزیه کردن بوسیله جریان برق
gravitating بوسیله قوه جاذبه حرکت کردن
gravitates بوسیله قوه جاذبه حرکت کردن
to proclaim meetings بوسیله اگهی اجتماعات راقدغن کردن
gravitated بوسیله قوه جاذبه حرکت کردن
roentgenize بوسیله اشعه مجهول معالجه کردن
gravitate بوسیله قوه جاذبه حرکت کردن
whet عمل تیز کردن بوسیله مالش
vector شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
vectors شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
postcards بوسیله کارت پستال مکاتبه کردن
thermostat :بوسیله الت تعدیل گرماکنترل کردن
thermostats :بوسیله الت تعدیل گرماکنترل کردن
to file a petition بوسیله درخواست نامه تقاظا کردن
to shield بوسیله سپر [پوشش] حفظ کردن
latensify بوسیله مواد شیمیایی تقویت کردن
faradize بوسیله القای برق معالجه کردن
postcard بوسیله کارت پستال مکاتبه کردن
photoengrave بوسیله عکاسی گراور سازی کردن
percutaneous perspiration عرق کردن بوسیله پوست تعرق جلدی
to file an application to somebody از کسی بوسیله درخواست نامه تقاظا کردن
labiovelar تلفظ شده بوسیله گرد کردن لبها
psychanalyze بوسیله تجزیه وتحلیل روانی معالجه کردن
talk out بوسیله بحث شفاهی موضوعی را روشن کردن
scalded cream سر شیری که بوسیله گرم کردن شیر بگیرند
seam درز دادن بوسیله درزگیری بهم متصل کردن
seams درز دادن بوسیله درزگیری بهم متصل کردن
pyrogravure نقشهای که بوسیله داغ کردن چوب روی ان می اندازند
lixiviate تجزیه کردن بوسیله شستشو باقلیا یا ماده حلالی
maieutics فن زنده کردن فکر نهایی شخص بوسیله پرسش وپاسخ
barff's precess حفافت اهن در مقابل زنگ زدن بوسیله اکسیده کردن
guiden پرچم یکان پرچم نماینده یکان
manual عمل وارد کردن داده به کامپیوتر توسط اپراتور بوسیله صفحه کلید
lifemanship متشخص وبرجسته شدن یاتظاهر به تشخص کردن بوسیله تحت تاثیر گذاردن دیگران
sifting روشی از مرتی کردن داخلی که بوسیله ان رکوردهاحرکت داده می شوند تا ورودرکوردهای دیگر را مجازسازند
to walk the chalk بوسیله درست راه رفتن ازمیان خطهای گچ کشیده هوشیاری خود را ثابت کردن
message مخابره
messages مخابره
despatch مخابره
message line خط مخابره
transmissions مخابره
traffick مخابره
communication مخابره
trafficked مخابره
traffics مخابره
traffic مخابره
trafficking مخابره
transmission مخابره
telegraphed مخابره تلگرافی
visual communication مخابره بصری
telegraph مخابره تلگرافی
data transmission مخابره داده
data communication مخابره داده ها
retransmission مخابره مجدد
digital transmission مخابره دیجیتال
telegraphing مخابره تلگرافی
signal bridge پل مخابره ناو
satellite communications مخابره ماهوارهای
data transmission مخابره داده ها
telegraphs مخابره تلگرافی
duplex transmission مخابره دو رشتهای
wirable قابل مخابره
parallel transmission مخابره موازی
synchronous transmission مخابره همزمان
serial tranmission مخابره نوبتی
transmittal ارسال مخابره
polar transmission مخابره قطبی
simplex transmission مخابره ساده
end of transmission انتهای مخابره
telegrams مخابره تلگرافی
asynchronous transmission مخابره ناهمگام
telegraphic message مخابره تلگرافی
asynchronous transmission مخابره غیرهمزمان
syncheronous communications مخابره همزمان
telegram مخابره تلگرافی
synchronous transmission مخابره همگام
transmission error خطای مخابره
analog transmission مخابره قیاسی
transmissions مخابره مخابرات
boat call مخابره با قایق
duplex transmission مخابره دورشتهای
transmittancy ارسال مخابره
transmittance ارسال مخابره
transmission مخابره مخابرات
transmission security تامین مخابره
transmission rate سرعت مخابره
transmission rate نرخ مخابره
neutral transmission مخابره خنثی
radiotelegram مخابره تلگراف بیسیم
transmitted data دادههای مخابره شده
aerogram مخابره با تلگراف بی سیم
half duplex transmission مخابره دو نیم رشتهای
start stop transmission مخابره قطع و وصلی
jam مانع مخابره شدن
jammed مانع مخابره شدن
end of transmission block انتهای بلاک مخابره
helio ایینه مخابره پیام
radiograms مخابره پیام با بی سیم
etb انتهای بلاک مخابره
multiplex تسهیم مخابره ترکیبی
radiogram مخابره پیام با بی سیم
jams مانع مخابره شدن
toll calls مخابره تلفنی خارج شهری
intercoms دستگاه مخابره داخل ساختمان
toll call مخابره تلفنی خارج شهری
blinker yardarm چراغ مخابره دکل کشتی
alphabet code flag پرده مخابره حروف یا اعداد
squawk box دستگاه مخابره داخلی ناو
heliographic مربوط به مخابره تلگراف افتابی
intercom دستگاه مخابره داخل ساختمان
bouse بوسیله طناب وقرقره کشیدن بزور باطناب کشیدن میگساری کردن
garrote اسباب ادم خفه کنی راهزنی بوسیله خفه کردن مردم
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com