English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
radio sonobuoy بویه دریایی شناور بی سیم دار مخصوص تعیین محل زیردریاییها
Other Matches
datum dan buoy علایم شناور دریایی عمقی بویه عمقی علایم عمقی تعیین مسیر مین گذاری شده در اب
oropesa کابل شناور مخصوص جمع اوری مین دریایی
short scope buoy بویه شناور قائم
floating base ناولجستیکی شناور یا کاروان لجستیکی شناور دریایی
convoy routing تعیین مسیر کاروان دریایی تعیین مسیر حرکت ستون دریایی
running lights فارهای شناور دریایی چراغهای راه دریایی
buoyed بویه دریایی
buoying بویه دریایی
buoys بویه دریایی
buoy بویه دریایی
seabee گردان ساختمان دریایی گردان مهندسی دریایی مخصوص ساختن پایگاه ولنگرگاه یکان استحکامات دریایی
control buoy بویه کنترل کننده مینها دستگاهی که محل مینهای شناور زیر دریا را نشان میدهد
position buoy بویه نشان دهنده موقعیت کاروان دریایی
dan layers شناوه مخصوص کاشتن بویه راهنما
moving havens مناطق ازاد از نظر حرکت زیردریاییها مناطق امن حرکت دریایی
floating base پایگاه شناور دریایی
rod float تعیین سرعت اب در کانال به طریقه جسم شناور
danbuoy بویه علامت گذاری بویه راهنما
subaqueous ranging تعیین محل هدفهای دریایی نامریی
crash locator beacon برج اعلام سوانح دریایی برج تعیین محل سوانح دریایی
subaqueous ranging طریقه اکتشاف و تعیین محل هدفهای غیرقابل رویت دریایی
dan runner کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
periscope دوربین زیر دریایی مخصوص مشاهده اشیاء روی سطح اب
periscopes دوربین زیر دریایی مخصوص مشاهده اشیاء روی سطح اب
sled هدف کش شناور دریایی سورتمه هدف کش
sleds هدف کش شناور دریایی سورتمه هدف کش
pill pool billiard بیلیارد کیسه دار با تعیین شماره گوی برای هر بازیگربا ژتون یا گویهای کوچک مخصوص
baiting گول زدن زیردریاییها
valued policy بیمه نامه دریایی که در ان مبلغ بیمه دقیقا" تعیین و ذکر میشود
cost plus pricing تعیین قیمت فروش با افزودن ضریب مخصوص منفعت به قیمت تمام شده
ferrets هواپیما یا کشتی یا خودرویی که مخصوص کشف و تعیین محل و ثبت و تجزیه و تحلیل تشعشعات الکترومغناطیسی ورادار دشمن تهیه شده باشند
ferret هواپیما یا کشتی یا خودرویی که مخصوص کشف و تعیین محل و ثبت و تجزیه و تحلیل تشعشعات الکترومغناطیسی ورادار دشمن تهیه شده باشند
voyage repairs تعمیرات مخصوص اماده شدن ناو برای دریانوردی تعمیرات قبل از حرکت دریایی
magnetometer مغناطیس سنج دریایی دستگاه ولت سنج دستگاه تعیین ولتاژ جریان
floated شناور شدن شناور بودن
float شناور شدن شناور بودن
icebergs کوه یخ شناور توده یخ شناور
iceberg کوه یخ شناور توده یخ شناور
floats شناور شدن شناور بودن
haven submarine منطقه امن زیردریایی منطقه تامین زیردریاییها
gulls هدف شناور فریبنده سطحی هدف دروغین شناور
gull هدف شناور فریبنده سطحی هدف دروغین شناور
authentication تعیین نشانی تعیین معرف کردن
midshipman افسر پایین رتبه نیروی دریایی دانشجوی سال دوم دانشکده دریایی
piratic درخوردزدان دریایی مربوطبه دزدان دریایی مبنی بردزدی
oceanography تهیه نقشههای دریایی و نقشه برداری دریایی
kite کایت دریایی هدف کش دریایی غوطه وردر اب
petty officer معاون افسرنگهبان دریایی درجه دارنیروی دریایی
petty officers معاون افسرنگهبان دریایی درجه دارنیروی دریایی
pilot chart نقشههای راهنمای دریایی نقشه ناوبری دریایی
kites کایت دریایی هدف کش دریایی غوطه وردر اب
chine عضو طولی در کنار بدنه شناورهای دریایی یاهواپیماهای دریایی که محل برخورد سطوح فوقانی وتحتانی میباشند
buoyed بویه
buoys بویه
buoying بویه
buoy بویه
olfactie بویه
defaults مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulting مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulted مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
default مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
stadimeter مسافت یاب دریایی الیداد دریایی
sea cucumber حلزون دریایی از جنس راب دریایی
sea mark راهنمای دریایی :چراغ یافانوس دریایی
lute گل یا سیمان مخصوص درزگیری وبتونه حلقه لاستیکی مخصوص دهانه بطری
lutes گل یا سیمان مخصوص درزگیری وبتونه حلقه لاستیکی مخصوص دهانه بطری
buoy shackle بخوی بویه
position buoy بویه موقعیت
port hand buoy بویه سمت چپ
can buoy بویه استوانهای
round turn and two half hitches گره بویه
telegraph cable buoy بویه کابل
nun buoy بویه مخروطی
breeches buoy بویه نجات
bouy jumper بویه گیر
reflector buoy بویه بازتاب
reflector buoy بویه بازتابنده
anchorage buoy بویه لنگرگاه
anchor buoy بویه لنگر
landfalls بویه خارجی
dan buoy بویه نشانه
landfall بویه خارجی
quarantine buoy بویه قرنطینه
life buoy بویه نجات
spar buoy بویه میلهای
mooring buoy بویه لنگر
mooring buoy بویه مهار
danger buoy بویه خطر
write وسیله مخصوص که به کامپیوتر امکان خواندن حروف دستنویس روی یک صفحه مخصوص میدهد
writes وسیله مخصوص که به کامپیوتر امکان خواندن حروف دستنویس روی یک صفحه مخصوص میدهد
fog oil روغن مخصوص یا سوخت مخصوص دستگاههای تولیددود مصنوعی
buoy pendant زنجیر مهار بویه
spar buoy بویه تیر مانند
mid channel buoy بویه میان گذرگاه
sea buoy بویه طرف دریا
short scope buoy بویه پایه کوتاه
dan runner کشتی بویه گذار
dan layers شناوه بویه گذار
buoy tender ناو بویه گذار
buoy tender کشتی بویه گذار
picking up rope سیم بویه گیر
starboard hand buoy بویه سمت راست
typefaces مجموعه حروف در یک طرح مخصوص و وزن مخصوص
typeface مجموعه حروف در یک طرح مخصوص و وزن مخصوص
wreck buoy بویه کشتی غرق شده
middle ground buoy بویه زمین میان گذرگاه
sonobuoy بویه صوتی و ضد زیردریایی سونوبوی
graphics کارت مخصوص درون کامپیوتر که از یک پردازنده مخصوص برای افزایش سرعت رسم خط ها و تصاویر روی صفحه استفاده میکند
sea power قدرت دریایی منظور کشوری است که بادریا ارتباط ویژه دارد ودارای نیروی دریایی قوی است
convoy joiner ناوهای منفردی که به کاروان دریایی پیوسته اند ناوهای متفرقه اضافی درستون دریایی
terns پرستوک دریایی چلچله دریایی
marine تفنگداران دریایی تکاوران دریایی
marines تفنگداران دریایی تکاوران دریایی
naval activity تاسیسات دریایی قسمت دریایی
tern پرستوک دریایی چلچله دریایی
task unit نیروی واگذار کننده ماموریت دریایی یکان یا بخشی ازگروه ماموریت دریایی که زیر امر فرمانده گروه قرارمی گیرد
attack director وسایل محاسباتی سیستم کنترل اتش دریایی وسیله هادی تک اتش دریایی
summary areas مناطق اطلاعاتی دریایی مناطق یاد شده در خلاصه وضعیت دریایی
light lists کتابهای راهنمای محل فارهای دریایی فهرست راهنمای چراغهای دریایی
dosimetry تعیین مقدار جذب شده دارو یاتشعشع اتمی ازمایش تعیین دوز جذب شده
knot میل دریایی [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
knot گره دریایی [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
register که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
registering که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
registers که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
locate جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locates جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
located جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locating جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
maritime ناوگان مستقل دریایی ناوگان دریایی دریایی
naval aviation قسمت هوایی نیروی دریایی هواپیمایی نیروی دریایی
rear commodore سرپرست کاروان دریایی جانشین فرمانده کاروان دریایی
bureau of naval personnel اداره پرسنل نیروی دریایی دفتر پرسنل دریایی
air priorities committee کمیته تعیین ارجحیت حمل ونقل هوایی یا تعیین ارجحیت حمل بار
delete کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deleted کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deleting کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deletes کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
light period دوره تناوب روشنایی چراغ دریایی دوره تناوب روشن شدن فار دریایی
embedded code کامپیوتر مخصوص برای کنترل یک ماشین . کامپیوتر مخصوص در یک سیستم بزرگ برای انجام یک تابع خاص
crash position indicator برج اعلام محل وقوع سوانح دریایی برج مراقبت سوانح دریایی
convoy commodore فرمانده ستون دریایی فرمانده کاروان دریایی
Marine Corps نیروی تکاوران دریایی نیروی تفنگداران دریایی
naval gunfire تیراندازی توپخانه دریایی اتش توپخانه دریایی
radar locating تعیین محل نقاط یا هدفها به وسیله رادار تعیین محل توپهای دشمن به وسیله رادار
convoy schedule برنامه کلی حرکت ستون دریایی برنامه حرکت کاروان دریایی
running fix کشیدن سمت متوالی ناو تعیین متوالی سمت ناو اخراج اشعه متوالی برای تعیین ایستگاه
dispersal airfield فرودگاههای مخصوص تفرقه هوایی فرودگاه مخصوص تفرقه در اماده باش هوایی
float bridge پل شناور
pack ice یخ شناور
afloat شناور
flying bridge پل شناور
floating fundation پی شناور
floating bridge پل شناور
floating شناور
floaty شناور
ballcocks شناور
drift ice یخ شناور
pontoon پل شناور
float شناور
floated شناور
on the float شناور
above water <adj.> شناور
vessels شناور
bouyant foundation پی شناور
vessel شناور
floats شناور
nectonic شناور
free swimming شناور
pontoons پل شناور
buoyant شناور
ballcock شناور
floating grid شبکه شناور
wafting شناور ساختن
wafts شناور ساختن
booms دستگاه شناور
antisurface ضد ناوهای شناور
natatores مرغان شناور
levitative شناور در هوا
life bouy رهنمای شناور
wafted شناور ساختن
boom دستگاه شناور
boomed دستگاه شناور
baying پل رابط در پل شناور
booming دستگاه شناور
bayed پل رابط در پل شناور
bay پل رابط در پل شناور
bays پل رابط در پل شناور
waft شناور ساختن
submergible pump پمپ شناور
submersible pump پمپ شناور
plunger پیستون شناور
adrift شناور مهارشده
swims شناور شدن
pontoon اسکله شناور
carburetor float شناور کاربراتور
pontoon طراده شناور
pontoons اسکله شناور
pontoons طراده شناور
oil slicks نفت شناور
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com