English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 16 (3 milliseconds)
English Persian
the boy who بچهای که
Search result with all words
oaf بچهای که پریان بجای بچه حقیقی بگذارند
oafs بچهای که پریان بجای بچه حقیقی بگذارند
changeling بچهای که پریان بجای بچهای که دزدیده اند میگذارند
changelings بچهای که پریان بجای بچهای که دزدیده اند میگذارند
bastard eigne بچهای که پیش از ازدواج متولد شود
chip of the old block بچهای که نشانی ازپدرداردcontribute
elf child بچهای که پریان بجای بچهای که دزدیده اندمیگذارند
full timer بچهای که درهمه ساعات اموزشگاه دراموزشگاه میما
her last was a son اخرین بچهای که زایید پسربود
nursling بچهای که مورد موافبت قرار میگیرد
plough boy بچهای که گاویا اسب رادرشخم زنی میراند
short clothes جامه کوتاه که به بچهای که تا اندازهای بزرگ شده بپوشانندچون نیم تنه
short coats جامه کوتاه که به بچهای که تا اندازهای بزرگ شده بپوشانند چون نیم تنه
to overlie infant روی بچهای افتادن و او راخفه کردن
to vaccinate a child ابله بچهای را کوبیدن
Partial phrase not found.
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com