Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 157 (8 milliseconds)
English	Persian
oaf	بچه ناقص الخلقه
oafs	بچه ناقص الخلقه
Search result with all words
misshapen	ناقص الخلقه
blastie	ناقص الخلقه
miscreate	ناقص الخلقه ساختن
mooncalf	ناقص الخلقه
teratology	مبحث شناسایی جنین ناقص الخلقه
Other Matches
inconsummate	ناقص
roughcast	ناقص
incomplete flower	گل ناقص
manque	ناقص
deficient	ناقص
skimpy	ناقص
inadequate	ناقص
incomplete	ناقص
defective	ناقص
mutilated	ناقص
rudimentary	ناقص
violators	ناقص
violator	ناقص
imcomplete	ناقص
mutilating	ناقص
imperfective	ناقص
mutilates	ناقص
in defect	ناقص
mutilate	ناقص
half-baked	ناقص
meagre	ناقص
stickit	ناقص
rudimental	ناقص
imperfect	ناقص
incorrect	ناقص
faulty	ناقص
unperfect	ناقص
malformed	ناقص
short	ناقص
shortest	ناقص
shorter	ناقص
frustum	مخروط ناقص
half baked	ناپخته ناقص
half truth	حقیقت ناقص
hemiplegia	فلج ناقص
frustum	هرم ناقص
framentary	شکسته ناقص
faulty switching	سوئیچینگ ناقص
faulty design	طرح ناقص
flawed	معیوب ناقص
to put in rime	قافیه ناقص
erectio deficiens	نعوظ ناقص
demonish	ناقص کردن
imcomplete ditch	گود ناقص
imperfect competition	رقابت ناقص
miscreation	خلقت ناقص
mutilator	ناقص کننده
nubbin	میوه ناقص
paraparesis	فلج ناقص پا
incomplete induction	استقراء ناقص
paresis	فلج ناقص
incomplete breakdown	شکست ناقص
incapacious	بی گنجایش ناقص
tracheid	اوند ناقص
in my poor opinion	بعقل ناقص من
truncated distribution	توزیع ناقص
in my poor opinion	بعقیده ناقص من
truncation	ناقص سازی
missed approach	فرود ناقص
wanting in reason	ازعقل ناقص
imperfect market	بازار ناقص
moon calf	خلقت ناقص
annular eclipse	خسوف ناقص
lacked	ناقص بودن
lack	ناقص بودن
apoplexy	سکتهء ناقص
ills	بطور ناقص
defectively	بطور ناقص
deficiently	بطور ناقص
ill	بطور ناقص
ill-	بطور ناقص
imperfectly	بطور ناقص
lacks	ناقص بودن
deformed	ناقص شده
half	شریک ناقص
misfiring	احتراق ناقص
paralysis	سکته ناقص
half	بطور ناقص
sketchier	از روی عجله ناقص
unemployment equilibrium	تعادل در اشتغال ناقص
partial color blindness	رنگ کوری ناقص
meagrely	بطور لاغر یا ناقص
market imperfection	ناقص بودن بازار
low order	انفجار کند یا ناقص
sketchiest	از روی عجله ناقص
overshoots	فرود ناقص هواپیما
overshooting	فرود ناقص هواپیما
sketchily	از روی عجله ناقص
stepped thread	کولاس پیچی ناقص
stepped thread	پیچ ناقص کولاس
to do by halves	ناقص انجام دادن
sketchy	از روی عجله ناقص
evils of imperfect competition	مضار رقابت ناقص
rough cast	اجمالادرست شده ناقص
overshoot	فرود ناقص هواپیما
parachromopsia	رنگ کوری ناقص
parachromatopsia	رنگ کوری ناقص
incomplete pictures test	ازمون تصویرهای ناقص
mutilates	ناقص یا فلج کردن
fragmental	ریز شده ناقص
fragmentary	ریز شده ناقص
heterometabolic	دارای دگردیسی ناقص
heterometabolous	دارای دگردیسی ناقص
garble	تحریف یا ناقص کردن
fragmentarily	بطور شکسته یا ناقص
mutilating	ناقص یا فلج کردن
mutilate	ناقص یا فلج کردن
We don't do things by half-measures.	کاری را ناقص انجام ندادن
We don't do things halfway.	کاری را ناقص انجام ندادن
catalexis	وتد ناقص دراخر شعر
paretic	دچار فلج ناقص یا عضلانی
truncating	شاخه زدن ناقص کردن
rough coating	اجمالا درست شده ناقص
to break aset	خراب یا ناقص کردن یک دستگاه
We don't do half-ass job [American E] [derogatory]	کاری را ناقص انجام ندادن
truncated	شاخه زدن ناقص کردن
We don't do things by halves.	کاری را ناقص انجام ندادن
orthopaedy	فن درست کردن انامهای ناقص
imperfect oligopoly	انحصار چند جانبه ناقص
verticillium	قارچ ناقص افت گیاهی
truncates	شاخه زدن ناقص کردن
truncate	شاخه زدن ناقص کردن
huddles	ناقص انجام دادن ازدحام کردن
malnutrition	تغذیه ناقص نرسیدن مواد غذایی
huddled	ناقص انجام دادن ازدحام کردن
huddling	ناقص انجام دادن ازدحام کردن
huddle	ناقص انجام دادن ازدحام کردن
hermit crab	خرچنگی که پاهای عقب ان ناقص است
hermit crabs	خرچنگی که پاهای عقب ان ناقص است
The comparison is misleading [flawed] .	مقایسه گمراه کننده [ ناقص ] است.
paraplegic	فالج ازپا دچارفلج ناقص درپایانیمی ازتن
paraplegics	فالج ازپا دچارفلج ناقص درپایانیمی ازتن
orthopaedic	مربوط بفن درست کردن اندامهای ناقص
bobtail	اسب یا سگ دم کل هرچیز ناقص یامختصر شده ادم مهمل
osteoclasis	استخوان شکنی برای درست کردن اندان ناقص
frictional unemployment	بیکاری کوتاه مدت که در نتیجه تحرک ناقص نیروی کار
corona discharge	تخلیه الکتریکی ناقص در نزدیکی الکترودهای یک میدان غیر یکنواخت
He who grasps too much holds nothing fast. <proverb>	کسی که کاری بیش از تواناییش را بپذیرد آن کار را ناقص انجام می دهد.
frictional unemployment	اطلاعات ناقص مربوط به فرصتهای شغلی و عدم توانائی اقتصاددر تطابق دادن هر چه سریعتر افراد با مشاغل میباشد
collapse slump	از هم پاشیدگی بتن را درازمایش افت بتن بوسیله مخروط ناقص گویند
eyespot	چشم ابتدایی چشم رشدنکرده و ناقص
mayhem	چلاق کردن ناقص العضو کردن
normal slump	درازمایش افت مخروطی بتن حالتی است که بتن پس ازنشست شکل مخروطی ناقص خود را حفظ کند
mar	ناقص کردن بی اندام کردن
marred	ناقص کردن بی اندام کردن
marring	ناقص کردن بی اندام کردن
mutilate	ناقص کردن فلج کردن
mutilates	ناقص کردن فلج کردن
mutilating	ناقص کردن فلج کردن
mis run casting	ریخته گری ناقص ریخته گری نادرست

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com