English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (22 milliseconds)
English Persian
polyonging بکار بردن چند نام برای یک چیز
polyonymy بکار بردن چند نام برای یک چیز
Other Matches
to make use of بکار بردن
handles بکار بردن
handle بکار بردن
abusing بد بکار بردن
abuses بد بکار بردن
abused بد بکار بردن
abuse بد بکار بردن
to put forth بکار بردن
applies بکار بردن
applying بکار بردن
apply بکار بردن
misemploy بد بکار بردن
put forth بکار بردن
committing بکار بردن نیروها
committed بکار بردن نیروها
commit بکار بردن نیروها
finesse زیرکی بکار بردن
lever watch شیوه بکار بردن
commits بکار بردن نیروها
parachute پاراشوت بکار بردن
manoeuver تدبیر بکار بردن
shoehorn پاشنه کش بکار بردن
shoehorns پاشنه کش بکار بردن
wields خوب بکار بردن
wielding خوب بکار بردن
wielded خوب بکار بردن
parachuting پاراشوت بکار بردن
parachutes پاراشوت بکار بردن
play upon words جناس بکار بردن
misapply بیموقع بکار بردن
parachuted پاراشوت بکار بردن
wield خوب بکار بردن
neologist طرفدارواژههای یا بکار بردن واژههای نو
aminister تهیه کردن بکار بردن
telescopes تلکسوپ تلسکوپ بکار بردن
telescope تلکسوپ تلسکوپ بکار بردن
mordant ماده ثبات بکار بردن
leverage شیوه بکار بردن اهرم
misapply بطور غلط بکار بردن
misspelled املای غلط بکار بردن
misspells املای غلط بکار بردن
misspell املای غلط بکار بردن
misspelt املای غلط بکار بردن
coppers مس یاترکیبات مسی بکار بردن
copper مس یاترکیبات مسی بکار بردن
outsmart زرنگی بیشتری بکار بردن
outsmarted زرنگی بیشتری بکار بردن
outsmarting زرنگی بیشتری بکار بردن
outsmarts زرنگی بیشتری بکار بردن
iodism خو گرفتگی زیاد در بکار بردن ید
accentuation بکار بردن ایین تکیه صدا
double weft [دو پود هم ظرافت را با هم در عرض بکار بردن]
play a joke حیله شوخی امیز بکار بردن
obsoletism بکار بردن واژههای کهنه یامهجور
tutoyer دوم شخص مفرد را درمکالمه بکار بردن
hands on فرایند فیزیکی بکار بردن یک سیستم کامپیوتری
hands-on فرایند فیزیکی بکار بردن یک سیستم کامپیوتری
to make the most of به بهترین طرزی بکار بردن استفاده کامل کردن از
paragon رقابت کردن بعنوان نمونه بکار بردن برتری یافتن
paragons رقابت کردن بعنوان نمونه بکار بردن برتری یافتن
pregnant use of a verb بکار بردن فعل متعدی بدانگونه که مفعول ان مقدرباشدیعنی گفته نشود
synonymize الفاظ مترادف بکار بردن فرهنگ لغات هم معنی راتالیف کردن
gesticulate با سر و دست اشاره کردن ضمن صحبت اشارات سر ودست بکار بردن
gesticulated با سر و دست اشاره کردن ضمن صحبت اشارات سر ودست بکار بردن
gesticulating با سر و دست اشاره کردن ضمن صحبت اشارات سر ودست بکار بردن
gesticulates با سر و دست اشاره کردن ضمن صحبت اشارات سر ودست بکار بردن
future promissory زمان اینده التزامی که برای اول شخص will و برای شخص دوم shall بکار می برند
commission بکار بردن عده ها عملیاتی کردن مامور کردن
commissions بکار بردن عده ها عملیاتی کردن مامور کردن
commissioning بکار بردن عده ها عملیاتی کردن مامور کردن
stepper چیزی که برای پله بکار می رود
satyagraha اصطلاح ابداعی گاندی پیشوای نهضت ملی هند برای به کار بردن قدرت روحی به جای خشونت وشدت عمل برای وصول به اهداف سیاسی و اجتماعی
ladder نردبان بکار بردن نردبان ساختن
ladders نردبان بکار بردن نردبان ساختن
bathometer دستگاهی که برای تعیین عمق اب بکار میرود
object computer OB بکار می رودکامپیوتری که برای اجرای یک برنامه ECT
pulsatilla شیره شقایق که برای دارو بکار می رود
software mointor برنامهای که برای اهداف سنجش بکار می رود
white line خط سفیدی که برای تمایز وتشخیص بکار رود
boring tubes لوله هایی که برای حفاری بکار میرود
applied برای هدف معین بکار رفته کاربسته
blacktop موادی که برای اسفالت خیابان بکار میرود
it is of no use to us بکار ما یا بدرد ما نمیخورد سودی برای ما ندارد
wisha برای بیان تعجب فراوان بکار میرود
fucus رنگی که برای زیبایی پوست بکار میرود
boasts : خرده الماسی که برای شیشه بری بکار رود
aquaplane قطعهء چوبی که برای اسکی ابی بکار میرود
gasogene مادهای که برای ساختن اب گاز دار بکار میرود
cullet خرده شیشهای که برای خمیرشیشه گری بکار می رود
excipient مادهای که برای جذب یاترقیق داروئی بکار برند
inoculum مادهای که برای مایه کوبی وتلقیح بکار میرود
balbriggan یکنوع پارچهء نخی که برای زیرپوش بکار میرود
muller سنگی که برای ساییدن دارو یا رنگ بکار میبرند
boasted : خرده الماسی که برای شیشه بری بکار رود
boast : خرده الماسی که برای شیشه بری بکار رود
flag stones تخته سنگهایی که برای سنگ فرش بکار میرود
listerine یکجور محلول که برای پلشت بری بکار میبرند
hypodermic syringe کوچکی که برای تزریقات تحت جلدی بکار میرود
stop bath ابگونه اسیدی که برای تثبیت عکس وفیلم بکار میرود
court plume پرهای شتر مرغ که برای ارایش درموی سر بکار برند
laniard طناب کوتاهی که برای نگاه داشتن چیزی بکار میرود
gibberish اصطلاحی که برای بیان لازم نبودن داده بکار می رود
windlasses ماشین هایی که برای کشیدن یا بالا اوردن اب بکار میرود
nixie tube یک لامپ خلاء که برای نمایش اعداد ناخوانا بکار می رود
roller bandage نوار دراز پیچیده که برای زخم بندی بکار میرود
bow compass نوعی پرگار که برای رسم دایرههای کوچک بکار میرود
check sum جمع ارقام یا بیت ها که برای اهداف ازمایشی بکار می رود
windlass ماشین هایی که برای کشیدن یا بالا اوردن اب بکار میرود
wet blankets پتوی خیسی که برای خاموش کردن اتش بکار رود
wetting مایعی که برای تر ساختن یاخمیر کردن چیزی بکار رود
buff stick بدان پیچیده است و برای پرداخت کردن بکار میبرند
poetaster is pejorative word شاعرک واژه ایست که برای تحقیر شاعر بکار میرود
serinette ارغنوان کوچک دستی که برای سروداموزی به پرندگان بکار میرود
wet blanket پتوی خیسی که برای خاموش کردن اتش بکار رود
chucks جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
slandering درCL این کلمه تنها برای افترای شفاهی بکار می رود
winched پیچ هرنوع ماشین یا دستگاهی که برای کشیدن بکار رود هندل
slanders درCL این کلمه تنها برای افترای شفاهی بکار می رود
winches پیچ هرنوع ماشین یا دستگاهی که برای کشیدن بکار رود هندل
addition رکوردی که برای بهنگام سازی رکورد اصلی فایل بکار می رود
winching پیچ هرنوع ماشین یا دستگاهی که برای کشیدن بکار رود هندل
slandered درCL این کلمه تنها برای افترای شفاهی بکار می رود
chucked جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
hundreds and thousands یکجور شیرینی که مانند است به ساچمه و برای ارایش بکار میرود
z 0 یک تراشه پردازنده 8 بیتی که به عنوان مبنایی برای ریزکامپیوترها بکار می رود
decking تخته هائیکه برای قالب بندی دالهای بتنی بکار میروند
dipstick میله یا چوبی که برای اندازه گیری عمق چیزی بکار می رود
bock یکنوع چرم پوست گوسفند که برای صحافی بکار میرود تیماج
caliper نوعی پرگار که برای اندازه گیری ضخامت یا قطراجسام بکار میرود
splint نوار یا تراشه ایکه برای بستن استخوان شکسته بکار میرود
power house building ساختمانهائی که برای نصب ونگهداری تجهیزات نیروی برق بکار می روند
dipsticks میله یا چوبی که برای اندازه گیری عمق چیزی بکار می رود
chuck جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
slander درCL این کلمه تنها برای افترای شفاهی بکار می رود
calliper نوعی پرگار که برای اندازه گیری ضخامت یا قطراجسام بکار میرود
gluteus یکی از سه عضله سرینی که برای حرکت دادن ران بکار میرود
nundinal letter حرفی برای نامیدن هریک ازهشت روز بازار بکار میرفت
winch پیچ هرنوع ماشین یا دستگاهی که برای کشیدن بکار رود هندل
dry pack مخلوطی از سیمان و ماسه که برای مرمت ترکهای بتن بکار میرود
additions رکوردی که برای بهنگام سازی رکورد اصلی فایل بکار می رود
It's to take away. برای بردن است.
law calf پوست گوساله رنگ نشده که برای جلد کتابهای قانون بکار می برند
prunella پارچه پشمی که برای رویه کفش بکار میرودوپیشتربرای ردای وکیلان است
coffin جعبه ایست که برای عملیات تنبوشه گذاری در ماسه سیال بکار میرود
vegetable oil روغنهای نباتی که تا قبل ازسال 5391 برای روغنکاری بکار میرفته اند
malines تور فریف ابریشمی و اهاردارکه برای لباس وکلاه زنانه بکار میبرند
putty powder گرد قلع و سرب که برای پاک کردن شیشه و فلز بکار می برند
coffins جعبه ایست که برای عملیات تنبوشه گذاری در ماسه سیال بکار میرود
jeweller's putty گرد قلع و سرب که برای پاک کردن شیشه و فلز بکار می برند
monochord الت یک سیمه که برای نمایش نسبت میان صداهای موسیقی بکار میرود
langrel اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
vibrators منبع مکانیکی تولید نوسانات سینوسی که اغلب برای تست بکار میرود
bolster کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
land plaster صخره گچی فریفی که بعنوان کود برای اصلاح خاک بکار میرود
langrage اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
bolstered کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
junk ریسمان پاره که برای بافتن بور یا درست کردن پوشال بکار می رود
bolsters کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
leno یکجور تور یا گارس که برای پوشش و ارایش کلاه و پرده بکار میرود
langridge اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
vibrator منبع مکانیکی تولید نوسانات سینوسی که اغلب برای تست بکار میرود
pantechnicon van یکجوربارکش برای بردن اثاثیه
laughter مسابقه اسان برای بردن
linstock چوب نوک تیزی که برای اتش زدن فتیله توپهای قدیمی بکار میرفته
framebuffer یک قطعه مخصوص و مشخص از حافظه دیجیتالی که برای ذخیره یک تصویر کامپیوتری بکار می رود
yoke قسمتی از سیستم انحراف پرتوالکترونی که برای ادرس دهی یک نمایش تصویری بکار می رود
characters یکی از نمادهای مقدماتی که برای بیان اطلاعات بصورت مجزا یا ترکیبی بکار میرود
character یکی از نمادهای مقدماتی که برای بیان اطلاعات بصورت مجزا یا ترکیبی بکار میرود
gabion سبد استوانه شکل بدون ته که از خاک پر کرده و برای جان پناه بکار میبرند
cyaniding عملیات حرارتی که برای سخت کردن پوسته الیاژهای اهن دار بکار می رود
strobe سیگنالی که برای اغاز انتقال داده میان یک دستگاه جانبی وکامپیوتر بکار می رود
revenue cutter کشتی مسلح دولتی که برای جلوگیری ازقاچاق واجرای قوانین مالیاتی بکار رود
Use this command to send the output to a file instead of to the screen. برای فرستادن بازده به یک فایل بجای به صفحه نمایش این دستور را بکار ببرید.
importing بردن محصولات به کشوری برای فروش
sinking line نخی برای فرو بردن زیر اب
served گذراندن به سر بردن صودمند بودن برای
laparotomy شکافتن شکم برای پی بردن به بیماری
imported بردن محصولات به کشوری برای فروش
import بردن محصولات به کشوری برای فروش
serve گذراندن به سر بردن صودمند بودن برای
match points اخرین امتیاز برای بردن مسابقه
match point اخرین امتیاز برای بردن مسابقه
serves گذراندن به سر بردن صودمند بودن برای
gpss زبان برنامه نویسی مسئله گرا برای توسعه سیستمهای شبیه سازی بکار می رود
hyphens برای نشان دادن وقفه یاتردید یا لکنت زبان دررمان ها بکار میرود مثل ah-ah و غیره
head load control روش الکتریکی که برای سوارکردن نوک ها روی وسیله پیش از خواندن یا نوشتن بکار می رود
algol یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که برای کدگذاری مسائل ریاضی وعددی بکار می رود
opalite ترکیبی که دارای رنگهای مختلف بوده و برای براق کردن نمای اجری بکار میرود
hyphen برای نشان دادن وقفه یاتردید یا لکنت زبان دررمان ها بکار میرود مثل ah-ah و غیره
collator ماشینی که برای تلفیق و ادغام مجموعه کارتها یا سایر اسناد در یک رشته متوالی بکار می رود
diptych دولوحی که باهم بوسیله لولایی متصل شده و برای نوشتن بکار می رفته و تاه میشده
fins جلو و عقب بردن بازو در اب برای حرکت
fin جلو و عقب بردن بازو در اب برای حرکت
tumbrel or bril ارابه دو چرخه برای بردن مهمات و ادوات
make something out <idiom> ازپیش بردن برای دیدن یا خواندن چیزی
scripsit بسته نرم افزاری که برای پردازش کلمه روی سیستمهای ریزکامپیوتر 08shackTRS- radio بکار می رود
antihistamine موادی که برای درمان حساسیت بکار رفته و باعث خنثی کردن اثر هیستامین دربافت ها می شوند
reflex یک برنامه تحلیلی پایگاه داده که برای ایجاد و کنترل اطلاعات به شکل یک لیست بکار برده میشود
reflexes یک برنامه تحلیلی پایگاه داده که برای ایجاد و کنترل اطلاعات به شکل یک لیست بکار برده میشود
cool out راه بردن اسب برای خشک شدن عرق
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com