English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 65 (5 milliseconds)
English Persian
tell him to go بگویید برود
Other Matches
i advised him to go there به صلاح او دانستم که برود مصلحت دیدم که برود
it pleased him to go خوش داشت که برود خوشش می امدکه برود
provided he goes at once بشرط اینکه بی درنگ برود مشروط بر اینکه فورا برود
speak a word سخنی بگویید
speak a word چیزی بگویید حرفی بزنید
do tell me خواهش دارم بمن بگویید
can you pronounce him safe بگویید که اواز خطر محفوظ است
Can you tell me where ... is? آیا ممکن است به من بگویید ... کجاست؟
Will you tell me when to get off? ممکن است به من بگویید چه موقع پیاده شوم؟
print برود
prints برود
printed برود
let him go برود
it is necessary for him to go باید برود
he was made to go او را وادارکردند برود
he refused to go نخواست برود
he is not willing to go نیست برود
let him go بگذارید برود
he insists on going اصراردارد که برود
in order that he may go برای اینکه برود
it is necessary for him to go لازم است برود
none but the old shold go کسی مگربزرگان برود
i made him go او را وادار کردم برود
he was signalled to go باو اشاره شد که برود
he was motioned to go باو اشاره شد که برود
show someone the door <idiom> خواستن از کسی که برود
he did not d. to go جرات نکرد که برود
he durst not go جرات نکرد که برود
he is indisposed to go مایل نیست برود
he needs must go ناچار باید برود
he refused to go حاضر نشد برود
out of sigt out of mind از دل برود هر انکه از دیده برفت
sticker [guest] مهمانی که نمی خواهد برود
overland mail پستی که از راه خشکی برود
Seldom seen soon forgotten . <proverb> از دل برود هر آنچه از دیده برفت .
out of sight out of mind از دل برود هر انچه از دیده برفت
Long absent, soon forgotten. <proverb> از دل برود هر آنکه از دیده برفت.
it is necessary for him to go براو واجب است که برود
dare he go? ایا جرات دارد برود
liberty man ملوانی که اجازه دارد به ساحل برود
He will not sleep in a place which can get wt unde. <proverb> جایى نمى خوابد که آب زیرش برود .
Why did you let it slip thru your fingers ? Why did you lose it for nothing ? چرا گذاشتی مفت ومسلم از دستت برود
humpty dumpty کسی یاچیزی که یکباربزمین افتداز میان برود
Those who lose must step out. هر که سوخت (باخت ) باید از بازی بیرون برود
I am counting(relying) on you, dont let me down. روی تو حساب می کنم نگذار آبرویم برود
deflections ضربهای که به چیزی بخوردو گوی بطرف دروازه برود
He cannot sit up, much less walk [ to say nothing of walking] . او [مرد] نمی تواند بنشیند چه برسد به راه برود.
deflection ضربهای که به چیزی بخوردو گوی بطرف دروازه برود
jump instruction موقعتی که CUPU از دستورالعمل فعلی به نقط ه دیگر برنامه برود
You cannot make a crab walk straight . <proverb> نمى توان خرچنگ را واداشت منظم و صاف راه برود .
actions که باعث میشود نشانه گر به میله عمل در بالای صفحه برود
action که باعث میشود نشانه گر به میله عمل در بالای صفحه برود
thresholds سطح تنظیم که اگر سیگنال از آن پایین تر برود عملی انجام میدهد
threshold سطح تنظیم که اگر سیگنال از آن پایین تر برود عملی انجام میدهد
threshholds سطح تنظیم که اگر سیگنال از آن پایین تر برود عملی انجام میدهد
ball back ضربه تصادفی با پا به توپ که از مرز بیرون برود ومنتج به تجمع شود
He is absolutely determined to go and there's just no reasoning with him. او [مرد] کاملا مصمم است برود و باهاش هیچ چک و چونه نمیشه زد.
to ask somebody out از کسی پرسیدن که آیا مایل است [با شما] بیرون برود [جامعه شناسی]
joint دستگاه کوچک باطریدار که سوارکار بطور غیر مجازروی گردن اسب می گذارد تاتندتر برود
pulls ضربه زدن بطوری که گوی به سمت مخالف دست گلف باز برود حرکت بازوی شناگر در اب کشیدن دهنه اسب
pull ضربه زدن بطوری که گوی به سمت مخالف دست گلف باز برود حرکت بازوی شناگر در اب کشیدن دهنه اسب
pubs میخانه ادمی که ازاین میخانه بان میخانه برود خمار
pub میخانه ادمی که ازاین میخانه بان میخانه برود خمار
tractor feed روش وارد کردن کاغذ در چاپگر که سوراخهای لبه کاغذ در دندانههای چاپگر قرار می گیرند تا کاغذ به جلو برود
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com