Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (10 milliseconds)
English	Persian
statement with debate	بیانیه با بحث پیوسته
Other Matches
away	پیوسته بطور پیوسته
statements	بیانیه
manifestos	بیانیه
manifestoes	بیانیه
proclamation	بیانیه
manifesto	بیانیه
declaration	بیانیه
pronunciamento	بیانیه
proclamations	بیانیه
manifest	بیانیه
statement	بیانیه
declarations	بیانیه
manifests	بیانیه
manifesting	بیانیه
manifested	بیانیه
proclamation	بیانیه اعلامیه
unilateral declaration	بیانیه یک جانبه
proclamation	بیانیه دادن
proclamations	بیانیه اعلامیه
proclamations	بیانیه دادن
statements	گفته بیانیه
statement	گفته بیانیه
statements	بیانیه افهاریه
statement	بیانیه افهاریه
statement	بیانیه دستور
statements	بیانیه دستور
joint declaration	بیانیه مشترک
assertion	بیانیه اگهی
bulletins	ابلاغیه رسمی بیانیه
statement on the debate	بیانیه در مورد بحث
bulletin	ابلاغیه رسمی بیانیه
callective note	بیانیه یا یادداشت دسته جمعی
eternal	پیوسته
ceaseless	پیوسته
annexed	پیوسته
attached	پیوسته
unremittingly	پیوسته
d. in	پیوسته
affined	پیوسته
cursive	پیوسته
non-stop	پیوسته
perpetually	پیوسته
cohesive	به هم پیوسته
round-the-clock	پیوسته
alway	پیوسته
everywhen	پیوسته
incessantly	پیوسته
coadunate	پیوسته
burst	پیوسته
syndetic	پیوسته
on and on	پیوسته
concomitant	پیوسته
in connexion with	پیوسته به
continuous	پیوسته
proximate	پیوسته
legato	پیوسته
bursts	پیوسته
on end	پیوسته
continous	پیوسته
continual	پیوسته
coalescent	پیوسته
allied	پیوسته
conjoint	پیوسته
never ceasing	پیوسته
married	پیوسته
ceaselessly	پیوسته
contiguous	پیوسته
continued	پیوسته
uninterrupted	پیوسته
for evermore	پیوسته
incessant	پیوسته
for ever and aday	پیوسته
continuous function	تابع پیوسته
continuous phase	فاز پیوسته
continuous forms	ورقههای پیوسته
thereunto	بضمیمیه ان پیوسته به ان
symphsis	عضو پیوسته
to be in a state of f.	پیوسته درتغییربودن
continuous processing	پردازش پیوسته
continuous scrolling	حرکت پیوسته
continuous paper	کاغذ پیوسته
continuous process	فرایند پیوسته
continuous form	ورقه پیوسته
continuous spectrum	طیف پیوسته
flow chip	براده پیوسته
full time	پیوسته کار
gamopetalous	پیوسته گلبرگ
gamophyllous	پیوسته برگ
gamosepalous	پیوسته کاسبرگ
nid nod	پیوسته جنبیدن
linked list	لیست پیوسته
incessant drinking	پیوسته گساری
indiscrete	بهم پیوسته
permanent water level	تراز پیوسته اب
ex post	بوقوع پیوسته
end to end	سرهم پیوسته
continuous tone	اهنگ پیوسته
continuous tone	ته رنگ پیوسته
continuous traffic line	خط پیوسته امد و شد
continuous variable	متغیر پیوسته
sympetalous	پیوسته گلبرگ
sustained yield	بازده پیوسته
insobriety	شرب پیوسته
inseparate	بهم پیوسته
continuous error	خطای پیوسته
nid nod	پیوسته جنباندن
connected measures	اقدامت پیوسته
contiguous	همجوار پیوسته
peal	صدای پیوسته
pealed	صدای پیوسته
peals	صدای پیوسته
collective	بهم پیوسته
adjoin	پیوسته بودن
diligency	کوشش پیوسته
diligence	کوشش پیوسته
against	پیوسته مجاور
aggregate	بهم پیوسته
aggregates	بهم پیوسته
forever	جاویدان پیوسته
accretion	رشد پیوسته
collateral measures	اقدامت پیوسته
compact	بهم پیوسته
compacted	بهم پیوسته
compacting	بهم پیوسته
compacts	بهم پیوسته
adjoined	پیوسته بودن
adjoins	پیوسته بودن
whittle	پیوسته کم کردن
burster	فرم پیوسته
continuous duty	کار پیوسته
continuous distributions	توزیع پیوسته
conjunct	بهم پیوسته
connecting arrangement	ترتیب پیوسته
continuate	پیوسته بهم
to whittle at	پیوسته بریدن
continuous data	دادههای پیوسته
burst mode	حالت پیوسته
accrete	بهم پیوسته
without rest	پیوسته لاینقطع
without intermission	پیوسته لاینقطع
haunt	پیوسته امدن به
haunts	پیوسته امدن به
vicinal	در همسایگی پیوسته
pealing	صدای پیوسته
to peg a way at some work	پیوسته درسرچیزی کارکردن
to hang together	باهم پیوسته یامتحدبودن
to chop and change	پیوسته تغییررای دادن
to keep on	پیوسته نگاه داشتن
to run on	بهم پیوسته بودن
tractor feed	تغذیه کاغذ پیوسته
order about	پیوسته پی فرمان فرستادن
uniterrupted	پیوسته غیرمقطوع دایم
so let us always be kind	پیوسته مهربان باشیم
continuous function	تابع پیوسته [ریاضی]
steadied	پیوسته ویکنواخت کردن
to breed in and in	پیوسته باخویشاوندان پیوندکردن
continuous rating	کار پیوسته اسمی
zigzag	خطوط جناغی پیوسته
continuous packing column	ستون پر شده پیوسته
continuous levelling	تراز یابی پیوسته
continuous grading	دانه بندی پیوسته
continuous forms	فرم های پیوسته
zigzagged	خطوط جناغی پیوسته
continuous flow analyser	تجزیه گر جریان پیوسته
zigzagging	خطوط جناغی پیوسته
continuous extraction apparatus	دستگاه استخراج پیوسته
continuous background radiation	تابش زمینهای پیوسته
continuing appropriation	تامین اعتبار پیوسته
zigzags	خطوط جناغی پیوسته
steadily	بطور پیوسته و یکنواخت
always	پیوسته همه وقت
he kept on speaking	پیوسته سخن میگفت
indiscretely	بطور بهم پیوسته
gamosepalous	دارای کاسبرگ پیوسته
gamophyllous	دارای برگ پیوسته
gamopetalous	دارای گلبرگ پیوسته
steadies	پیوسته ویکنواخت کردن
steadiest	پیوسته ویکنواخت کردن
direct connected	ماشینهای بهم پیوسته
steadying	پیوسته ویکنواخت کردن
steady	پیوسته ویکنواخت کردن
without interruption	پیوسته پی در پی بطورمسلسل بدون بادخور
true or sternal ribs	دندههای حقیقی اضلاع پیوسته به قص
companionate	بهم پیوسته دراثر اتحادواشتراک
terrace	ردیف خانههای بهم پیوسته
to be connected	بهم پیوسته [متصل] بودن
linked pie/column graph	نمودار گرد و ستونی پیوسته
to move a bout	پیوسته جای خود را تغییردادن
to keep the track of something	پیوسته ازچیزی اگاهی داشتن
terraces	ردیف خانههای بهم پیوسته
full time	پیوسته کاری تمام وقت
correlative	بهم پیوسته جفت نظیر
croft	زمین قابل کشت پیوسته بخانه
crofts	زمین قابل کشت پیوسته بخانه
feeding storm	طوفانی که پیوسته برسختی ان افزوده میشد
to harp on one string	پیوسته روی یک موضوع بحث کردن
panoramically	بشکل دورنمای مسلسل بطوروسیع و پیوسته
infield	کشتزار پیوسته بخانه زمین زیر کشت
close grained	دارای الیاف یا بلورهاویاساختمان فریف وبهم پیوسته
close grain	دارای الیاف یا بلورهاویاساختمان فریف وبهم پیوسته

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com