Total search result: 204 (7 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
numbing |
بیحس کننده |
nonlethal |
بیحس کننده |
|
|
Search result with all words |
|
benzocaine |
ماده متبلورسفیدی بفرمول 2NO11H9C که بعنوان داروی بیحس کننده موضعی مصرف میشود |
procaine |
نمک قلیایی بیحس کننده |
Other Matches |
|
senseless |
بیحس |
numbed |
بیحس |
astonied |
بیحس |
numb |
بیحس |
obtuse |
بیحس |
callous |
بیحس |
insensate |
بیحس |
numbs |
بیحس |
insensible |
بیحس |
insensitive |
بیحس |
insensitivity |
بیحس |
impassive |
بیحس |
to anaesthetize locally |
بیحس کردن |
amortize |
بیحس کردن |
seared conscience |
وجدان بیحس |
numbly |
بطور بیحس |
numb |
بیحس یاکرخت کردن |
unfeeling |
بیحس فاقد احساسات |
to benvmb with cold |
از سرما بیحس کردن |
incapable of pain |
بیحس نسبت بدرد |
he was petrified with fear |
از ترس بیحس یا بی حرکت شد |
anaesthetised |
بیهوش یا بیحس کردن |
anesthetizing |
بیهوش یا بیحس کردن |
anesthetizes |
بیهوش یا بیحس کردن |
anaesthetizing |
بیهوش یا بیحس کردن |
anaesthetizes |
بیهوش یا بیحس کردن |
anaesthetized |
بیهوش یا بیحس کردن |
anaesthetize |
بیهوش یا بیحس کردن |
anaesthetising |
بیهوش یا بیحس کردن |
anaesthetises |
بیهوش یا بیحس کردن |
numbs |
بیحس یاکرخت کردن |
numbed |
بیحس یاکرخت کردن |
anesthetized |
بیهوش یا بیحس کردن |
paralyze |
از کار انداختن بیحس کردن |
corrector |
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده |
altitude/height hold |
متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما |
marshaller |
هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان |
propounder |
ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی |
inhibitor |
کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال |
quick disconnect coupling |
کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده |
primer |
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده |
sensor |
گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده |
primers |
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده |
homogeneous computer network |
یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند |
interceptor |
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده |
interceptors |
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده |
changer |
دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری |
vasomotor |
اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها |
makgi boowi |
نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو |
distractive |
گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر |
detonator |
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده |
del credere |
وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها |
steam fitter |
نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار |
detonators |
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده |
search jammer |
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت |
claqueur |
تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده |
expostulator |
سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش |
suppressive |
خنثی کننده اتش سرکوب کننده |
padding |
پنهان کننده یااستتار کننده پیامها |
sprining charge |
خرج چال کننده یا گود کننده |
prepossessing |
مجذوب کننده جلب توجه کننده |
astigmatizer |
وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب |
stop order |
دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده |
cogitator |
اندیشه کننده مطالعه کننده |
hanger |
اویزان کننده معلق کننده |
spell binder |
مسحور کننده مجذوب کننده |
desolater |
ویران کننده متروک کننده |
vibrator |
ارتعاش کننده نوسان کننده |
desolator |
ویران کننده متروک کننده |
hangers |
اویزان کننده معلق کننده |
designative |
اشاره کننده تعیین کننده |
prosecutor |
پیگرد کننده تعقیب کننده |
vibrators |
ارتعاش کننده نوسان کننده |
prosecutors |
پیگرد کننده تعقیب کننده |
discriminant |
تفکیک کننده جدا کننده |
intermediary |
وساطت کننده مداخله کننده |
venerator |
تکریم کننده ستایش کننده |
trimmer |
دستکاری کننده صاف کننده |
contractive |
جمع کننده چوروک کننده |
suberter |
سرنگون کننده تضعیف کننده |
the producer and the consumer |
تولید کننده و مصرف کننده |
supplicant |
درخواست کننده تضرع کننده |
modifiers |
اصلاح کننده تعدیل کننده |
supplicants |
درخواست کننده تضرع کننده |
modifier |
اصلاح کننده تعدیل کننده |
striking force |
نیروی تک کننده یا کمین کننده |
thwarter |
خنثی کننده مسدود کننده |
whetstone |
تیز کننده تند کننده |
coordinator |
هم اهنگ کننده هماهنگ کننده |
corrupter |
فاسد کننده منحرف کننده |
corruptor |
فاسد کننده منحرف کننده |
intermediaries |
وساطت کننده مداخله کننده |
thickener |
غلیظ کننده پرپشت کننده |
acknowledger |
تصدیق کننده قبول کننده |
transmitter |
منتقل کننده مخابره کننده |
transmitters |
منتقل کننده مخابره کننده |
insulator |
جدا کننده عایق کننده |
divider |
جدا کننده تقسیم کننده |
modulator demodulator |
تلفیق کننده- تفکیک کننده |
toasters |
سرخ کننده برشته کننده |
toaster |
سرخ کننده برشته کننده |
insulators |
جدا کننده عایق کننده |
gesticulant |
اشاره کننده وحرکت کننده |
homager |
تجلیل کننده کرنش کننده |
sniffy |
افهار تنفر کننده فن فن کننده |
practicer |
تمرین کننده مشق کننده |
presentor |
ارائه کننده معرفی کننده |
accaimer |
هلهله کننده تحسین کننده |
diverting |
سرگرم کننده منحرف کننده |
presenters |
ارائه کننده معرفی کننده |
presenter |
ارائه کننده معرفی کننده |
preventive |
حفافت کننده جلوگیری کننده |
thickeners |
غلیظ کننده پرپشت کننده |
provisioner |
تدارک کننده تهیه کننده |
favourer |
یاری کننده مساعدت کننده |
oppressive |
خورد کننده ناراحت کننده |
lifter |
مرتفع کننده برطرف کننده |
fuel cooled oil cooler |
خنک کننده روغن که در ان ازسوخت بعنوان ماده خنک کننده استفاده میشود |
skeletonizer |
تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب |
dragger |
شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت |
plasticizer |
ماده سخت کننده و کشدار کننده خرج انفجار یا خرج تلاش |
procuring activity |
یکان تهیه کننده و تحویل دهنده اماد قسمت اماد کننده |
parity bit |
عدد یا علامت طراز کننده متعادل کننده عدد تعادل |
agent authentication |
معرفی قسمت مخابره کننده اعلام معرف مخابره کننده |
component |
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات |
components |
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات |
user freindly |
اسان برای استفاده کننده ارتباط دوستانه با استفاده کننده سیستم محاسباتی که امکانات لازم برای توانایی هاو محدودیتهای اپراتور رافراهم می سازد |
dismantling shot |
تیر قطعه قطعه کننده گلوله تخریب کننده |
voltage stabilizer |
تثبیت کننده فشار الکتریکی تثبیت کننده ولتاژ |
family |
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند |
families |
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند |
tipper |
کج کننده واژگون کننده |
army component |
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی |
flare |
گلوله روشن کننده موشک روشن کننده |
requistioner |
قسمت درخواست کننده تهیه کننده درخواست |
stabilizer |
تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر |
flares |
گلوله روشن کننده موشک روشن کننده |
stabilisers |
تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر |
supporting arms |
نیروی پشتیبانی کننده یکانهای پشتیبانی کننده |
negative true logic |
سیستمی منطقی که در ان یک ولتاژ بالا بیان کننده بیت صفرو یک ولتاژ پایین بیان کننده بیت یک میباشد |
desiccant |
مواد خشک کننده گیاهان مواد شیمیایی خشک کننده روییدنیها |
delay release sinker |
وسیله غوطه ور کننده مین زمانی غوطه ور کننده مین تاخیری |
radar picket |
ناو تقویت کننده رادار هواپیمای تقویت کننده رادار |
analysis staff |
ستاد تجزیه و تحلیل کننده گروه تجزیه و تحلیل کننده |
gyro repeater |
تکرار کننده سمت ژیروسکوپی ناو تکرار کننده سمت هدایت نجومی ناو |
component command |
قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات |
jumpers |
شوت کننده با پرش پرش کننده |
jumper |
شوت کننده با پرش پرش کننده |
out side |
دریافت کننده سرویس دریافت کننده سرویس اسکواش |
repudiationist |
رد کننده |
mumbler |
من من کننده |
spurner |
رد کننده |
ear-splitting |
کر کننده |
squasher |
له کننده |
commulator |
یک سو کننده |
hoppers |
لی لی کننده |
whisperer |
پچ پچ کننده |
squelcher |
له کننده |
refutative |
رد کننده |
mitigatory |
کم کننده |
renunciant |
رد کننده |
renunciant |
کننده |
solver |
حل کننده |
skittish |
رم کننده |
mauler |
له کننده |
refutatory |
رد کننده |
filler |
پر کننده |
crusher |
له کننده |
mitigative |
کم کننده |
jaberer |
پچ پچ کننده |
fillers |
پر کننده |
catterer |
پچ پچ کننده |
refuser |
رد کننده |
solvents |
اب کننده |
solvent |
اب کننده |
attacking |
تک کننده |
deflective |
کج کننده |
hopper |
لی لی کننده |
noncommittal |
رد کننده |
puffer |
پف کننده |
surfy |
کف کننده |
benders |
خم کننده |
trackers |
پی کننده |
tracker |
پی کننده |
swooner |
غش کننده |
bender |
خم کننده |
prattfall |
پچ پچ کننده |
crepitant |
خش خش کننده |
sensor |
حس کننده |
percutient |
دق کننده |
rebutter |
رد کننده |
fillet |
پر کننده |
filleted |
پر کننده |
filleting |
پر کننده |
deletive |
حک کننده |
fillets |
پر کننده |
syncopator |
غش کننده |
prater |
پچ پچ کننده |
doers |
کننده |
doer |
کننده |