Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 196 (9 milliseconds)
English
Persian
middle insomnia
بیخوابی میانی
Other Matches
insomnia
بیخوابی
isomnia
بیخوابی
insomnious
دچار بیخوابی
my wakeful night
شب بیخوابی یا بیداری من
insomnia
مرض بیخوابی
terminal insomnia
بیخوابی پایانی
keep (someone) up
<idiom>
باعث بیخوابی شدن ،بیدار نگهداشتن
center land
خط میانی
median
میانی
inmost
میانی
mesail
میانی
mesal
میانی
center back
بک میانی
midline
خط میانی
centrical
میانی
mesial
میانی
centric
میانی
medial
میانی
middle deck
پل میانی
mesne
میانی
mediating
میانی
mediates
میانی
mediate
میانی
innermost
میانی
medium
میانی
mediums
میانی
mediated
میانی
central strip
نوار میانی
central reserve
سکوی میانی
intermediate image
تصویر میانی
midfield line
خط میانی زمین
center stripe
خط میانی زمین
intermediate fuse
فیوز میانی
intermediate anneal
التهاب میانی
intermediate frequency tank circuit
فرکانس میانی
center line
خط میانی زمین
intermediate frequency
فرکانس میانی
intermediate field
میدان میانی
center section
بال میانی
intermediate distribution frame
مقسم میانی
intermediate contact
کنتاکت میانی
center wing
بال میانی
intermediate layer
لایه میانی
lower boom
تیرک میانی
cut splice
پیوند میانی
i.f.
فرکانس میانی
halfback
بازیگرخط میانی
halfback
بازیگر میانی
intermediate plate
صفحه میانی
intermediate points
جهات میانی
intermediate phase
فاز میانی
interband
باند میانی
intermediate transmitter
فرستنده میانی
intermediate band
باند میانی
intermediate oscillation
نوسان میانی
drop keel
تیغه میانی
intermediate zone
ناحیه ی میانی
intermediate office
مرکز میانی
intermediate terminal
ترمینال میانی
dorsomedial
پشتی- میانی
intermediate link
حلقه میانی
lower boom
بوم میانی
interphase
فاز میانی
middle layer
قشر میانی
meddles
میانی وسطی
midsection
قطعه میانی
neutral conductor
سیم میانی
middles
میانی وسطی
neutral wire
سیم میانی
middle
میانی وسطی
ridge rope
سیم میانی
interconnection
اتصال میانی
meddled
میانی وسطی
meddle
میانی وسطی
tun dish throught
پاتیل میانی
tympanum
گوش میانی
buffer
حافظه میانی
intermediate
طبقه میانی
intermediate
عضو میانی
mid
میانی وسطی
mid-
میانی وسطی
mesencephalon
مغز میانی
mid flap
فلپ میانی
middle ear
گوش میانی
middle fraction
جزء میانی
middle fraction
پاره میانی
midpoints
نقطه میانی
middle part
قسمت میانی
hogging
تنش میانی
median
سکوی میانی
median income
درامد میانی
center circle
دایره میانی
midpoint
نقطه میانی
medice
قسمت میانی زمین
medium frequency motor
موتور با فرکانس میانی
intermediate frequency transformer
مبدل فرکانس میانی
intermediate frequency sensitivity
حساسیت فرکانس میانی
intermediate frequency stage
طبقه ی فرکانس میانی
medial layer
لایه میانی
[پزشکی]
vermis
قطعه میانی مخچه
intermediate transformer
مبدل یا ترانسفورماتور میانی
intermediate temperature
درجه حرارت میانی
intermediate roll stand
مقام نورد میانی
middle lintel in window
وادار میانی پنجره
steering wheel hub
قسمت میانی غربالک
midpoint rule
قاعده نقطه میانی
third ventricle
بطن میانی مغز
Somewhere in the darkness
جایی در میانی تاریکی
intermediate frequency section
مقطع فرکانس میانی
media
پوشش میانی سرخرگ
middle
منطقه میانی زمین
deep
نقطه میانی سر پیچ
deeper
نقطه میانی سر پیچ
deepest
نقطه میانی سر پیچ
amidship
قسمت میانی قایق
bilge board
تخته میانی قایق
center
نقط ه میانی چیزی
center back
بازیگر میانی خط عقب
center ice circle
داره میانی زمین
central concrete membrane
پرده میانی بتنی
rail
الت میانی در و پنجره
middles
منطقه میانی زمین
centered
نقط ه میانی چیزی
centre
نقط ه میانی چیزی
centred
نقط ه میانی چیزی
intercede
پادر میانی کردن
interceded
پادر میانی کردن
intercedes
پادر میانی کردن
interceding
پادر میانی کردن
loom
قسمت میانی پارو
loomed
قسمت میانی پارو
looms
قسمت میانی پارو
cif
فرمت میانی معروف
dermis
غشاء میانی پوست
intermediate aperiodic circuit
مدار میانی اپریودیک
intermediate repeater
تقویت کننده میانی
intermediate amplifier
تقویت کننده میانی
flankerback
بازیگر میانی جناح
grounded neutral
سیم میانی زمین
half length illusion
خطای ادراکی میانی
interjacent
میانی در میان افتاده
interband telegraphy
تلگراف باند میانی
looming
قسمت میانی پارو
centers
نقط ه میانی چیزی
intermediate frequency amplification
تقویت فرکانس میانی
insulated intermediate layer
لایه میانی عایق
dorsomedial thalamus
تالاموس پشتی- میانی
intermediate frequency breakdown
شکست فرکانس میانی
seats
قسمت میانی زین اسب
proxinal
نزدیک به تنه یا خط میانی بدن
inflammation of the middle ear
عفونت گوش میانی
[پزشکی]
infection of the middle ear
عفونت گوش میانی
[پزشکی]
midpoint
نقطه میانی یا نزدیک مرکز
thalamic
ماده خاکستری مغز میانی
middle ear inflammation
[MEI]
عفونت گوش میانی
[پزشکی]
otitis media
[OM]
عفونت گوش میانی
[پزشکی]
king-pendant
[تیر عمودی در خرپای میانی]
intermediate frequency band filter
صافی باند فرکانس میانی
interband recombination
ترکیب مجدد باند میانی
mesocarp
قشر میانی غلاف میوه
intermediate frequency amplifier
تقویت کننده فرکانس میانی
midpoints
نقطه میانی یا نزدیک مرکز
midgut
قسمت میانی مجرای هاضمه
drawman
مرد میانی برای رویارویی
seated
قسمت میانی زین اسب
seat
قسمت میانی زین اسب
image camera tube
لامپ تصویر میانی دوربین
big man
بازیگر میانی بیس بال
mesoblast
لایه جرثومه میانی جنین
atrium
اطاق میانی خانههای روم قدیم
thalamus
تالاموس ماده خاکستری مغز میانی
Midwestern
وابسته به ایالتهای میانی ایالت متحده
trombone
شیپور دارای قسمت میانی متحرک
center face off spot
نقطه شروع در مرکز دایره میانی
set back
مهاجمی که پشت سر مدافع میانی است
center ice spot
نقطه شروع در مرکز دایره میانی
center piece
قسمت میانی اسباب روی میز
interpage
در روی صفحههای میانی چاپ کردن یا نوشتن
Biedermeier
[سبک معماری، دکوراسیون و نقاشی اروپای میانی]
midcourt
منطقه میانی بین دیوار مقابل و عقب
stapedial
وابسته به عضله واستخوان رکابی گوش میانی
ES IS
امکان مکان یابی router سیستم میانی بدهند
standoff half
بازیگر میانی پشت خط تجمع برای دریافت توپ
center forward
نوک حمله بازیگر میانی جلو تور والیبال
endodontia
شاخهای از دندانپزشکی که درباره بیماریهای حفره میانی دندان بحث میکند
acanthosisnigricans
بیماری نادر پوستی که پوست میانی هیپرتروپی وپیگمانتاسیون پیدا مینماید
endodontics
شاخهای از دندانپزشکی که درباره بیماریهای حفره میانی دندان بحث میکند
tweening
محاسبه تصاویر میانی که از تصویر ابتدایی شروع تا تصویر دیگر برسد
ES IS
سیستم نهایی به سیستم میانی استاندار پروتکل OIS برای اینکه به کامپیوترهای میزبان
quick count
کوتاه کردن علامتهای قراردادی بوسیله مهاجم میانی در خط تجمع بمنظورغافلگیر کردن تیم مدافع
tympanitis
اماس طبل گوش ورم گوش میانی
holograms
تصویر سه بعدی که توسط الگوهای میانی ایجاد میشود وقتی که بخشی از منبع نور مثل لیزر از یک شی منعکس شود و با اشعه اصل ترکیب شود
hologram
تصویر سه بعدی که توسط الگوهای میانی ایجاد میشود وقتی که بخشی از منبع نور مثل لیزر از یک شی منعکس شود و با اشعه اصل ترکیب شود
partition wall
دیوار میانی دیوار وسط دیوار بین دو فضا
vomer
استخوان میانی بینی استخوان تیغه بینی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com