Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English
Persian
preterhuman
بیرون از نبروی انسانی خارج از قوه بشر
Other Matches
out-
خارج بیرون
out
خارج بیرون
outed
خارج بیرون
pressure from outside
فشار از بیرون
[خارج]
extrinsic
<adj.>
واقع در بیرون
[خارج]
[کالبدشناسی]
emits
بیرون دادن خارج کردن
emit
بیرون دادن خارج کردن
emitting
بیرون دادن خارج کردن
emitted
بیرون دادن خارج کردن
emit
بیرون دادن از خود خارج کردن
emitting
بیرون دادن از خود خارج کردن
emitted
بیرون دادن از خود خارج کردن
emits
بیرون دادن از خود خارج کردن
extra atmospheric
متعلق بفضای بیرون ازجو خارج الجوی
to turn out
بیرون دادن بیرون کردن سوی بیرون برگرداندن بیرون اوردن امدن
human factor
فاکتورهای انسانی ضریب مربوط به خطای انسانی
inhuman
فاقد خوی انسانی غیر انسانی
allocated manpower
نیروی انسانی واگذار شده سهمیه نیروی انسانی
to strain at a gnat
ازدروازه بیرون نرفتن وازچشم سوزن بیرون رفتن
witjout
بی بدون بیرون بیرون از درخارج فاهرا
out of bounds
خارج از خط کناری یا پایان یا خط دروازه توپ خارج از میدان واترپولو توپ مرده
extravasate
ازمجرای طبیعی بیرون رفتن ازمجرای خود بیرون انداختن بداخل بافت ریختن
ejected
بیرون راندن بیرون انداختن
extrusion
بیرون اندازی بیرون امدگی
ejecting
بیرون راندن بیرون انداختن
eject
بیرون راندن بیرون انداختن
ejects
بیرون راندن بیرون انداختن
outward bound
عازم بیرون روانه بیرون
hooked medallion
ترنج قلاب شکل
[در این ترنج سر قلاب ها می تواند به سمت خارج و یا ترکیبی از داخل و خارج طراحی شود.]
neoanthropic
نو انسانی
human
انسانی
humans
انسانی
hu man
انسانی
humane
<adj.>
انسانی
humane
انسانی
humanitarian
<adj.>
انسانی
humanize
انسانی کردن
labors
نیروی انسانی
humanised
انسانی کردن
hordes
رمه انسانی
horde
رمه انسانی
inhumane
غیر انسانی
unknowable
ماوراتجربیات انسانی
humanizes
انسانی کردن
humanises
انسانی کردن
humanly
بطور انسانی
humanising
انسانی کردن
humanized
انسانی کردن
non human
غیر انسانی
human factor
عوامل انسانی
human resources
منابع انسانی
human factor
عامل انسانی
superhuman
مافوق انسانی
human capital
سرمایه انسانی
non-human
غیر انسانی
human skill
مهارت انسانی
cut-throat
غیر انسانی
man power
نیروی انسانی
litterae humaniores
علوم انسانی
liberal arts
علوم انسانی
labor
نیروی انسانی
labour
نیروی انسانی
preterhuman
فوق انسانی
manpower
نیروی انسانی
labored
نیروی انسانی
hu man nature
طبیعت انسانی
dehumanizes
نا انسانی کردن
dehumanising
نا انسانی کردن
dehumanised
نا انسانی کردن
dehumanize
نا انسانی کردن
humanization
انسانی کردن
dehumanises
نا انسانی کردن
dehumanized
نا انسانی کردن
dehumanizing
نا انسانی کردن
humanizing
انسانی کردن
dehumanised
فاقدصفات انسانی شدن
human
دارای خوی انسانی
dehumanises
فاقدصفات انسانی شدن
dehumanizing
فاقداحساسات انسانی کردن
dehumanised
فاقداحساسات انسانی کردن
humans
دارای خوی انسانی
dehumanises
فاقداحساسات انسانی کردن
authorized manpower
نیروی انسانی مجاز
human ecology
بوم شناسی انسانی
human factors engineering
مهندسی عوامل انسانی
human biometric
زیست سنجی انسانی
dehumanizing
فاقدصفات انسانی شدن
dehumanized
فاقدصفات انسانی شدن
man-made
مصنوع انسان انسانی
man made
مصنوع انسان انسانی
dehumanizes
فاقدصفات انسانی شدن
scientific manpower
نیروی انسانی متخصص
dehumanize
فاقدصفات انسانی شدن
sportmanship
رفتار و اخلاق انسانی
dehumanize
فاقداحساسات انسانی کردن
high level manpower
نیروی انسانی بالا
manpower cieling
حداکثرنیروی انسانی مجاز
dehumanising
فاقدصفات انسانی شدن
dehumanising
فاقداحساسات انسانی کردن
man machine systems
نظامهای انسانی- ماشینی
manpower development
پرورش نیروی انسانی
humanism
علوم انسانی انسانگرایی
dehumanized
فاقداحساسات انسانی کردن
manpower cieling
سطح نیروی انسانی
manpower control
کنترل نیروی انسانی
dehumanizes
فاقداحساسات انسانی کردن
humance
انسانی شایسته بشریت
manpower loading chart
نمودار تخصیص نیروی انسانی
AA
فوق دیپلم در علوم انسانی
yahoo
جانوری که درقالب انسانی باشد
dehumanises
از خصائص انسانی محروم شدن
dehumanization
از دست دادن صفات انسانی
dehumanizing
از خصائص انسانی محروم شدن
dehumanize
از خصائص انسانی محروم شدن
dehumanising
از خصائص انسانی محروم شدن
man power leveling
یکنواخت کردن نیروی انسانی
unknowingly
ندانسته ماورا تجربیات انسانی
manpower planning
برنامه ریزی نیروی انسانی
hu man
دارای خوی انسانی انسان
heterologous
سرم غیر انسانی دگرسان
eros
بچه قشنگ غرائزشهوانی انسانی
B.A
مخفف لیسانس علوم انسانی
unknowing
ندانسته ماورا تجربیات انسانی
lag rate
نسبت کسری نیروی انسانی
dehumanized
از خصائص انسانی محروم شدن
dehumanizes
از خصائص انسانی محروم شدن
dehumanised
از خصائص انسانی محروم شدن
B.A.s
مخفف لیسانس علوم انسانی
investment in human capital
سرمایه گذاری در نیروی انسانی
PhD
درجه دکترا در علوم یا دانشهای انسانی
PhDs
درجه دکترا در علوم یا دانشهای انسانی
anthropomorphism
تصور شخصیت انسانی برای چیزی
anthroposophy
علم شناسایی طبیعت و ماهیت انسانی
Ekistics
[دانش مطالعه زیستگاه های انسانی]
off one's hands
بیرون از اختیار شخص بیرون از نظارت شخص
anthropological
وابسته بانسان شناسی مربوط بطبیعت انسانی
anthropomorphism
قائل شدن جنبه انسانی برای خدا
labour intensive industry
صنعتی که به نیروی انسانی زیادی احتیاج دارد
anthropomorphize
جنبه انسانی برای خدا قائل شدن
anthropopathism
اعتقاد به وجود روح انسانی در اشیاء و موجودات
emergency complement
جدول تعدیل نیروی انسانی برای تکمیل یکانها
Ergonomics
[مطالعه در ارتباطات بین کارهای انسانی، کار پژوهی]
aeolist
انسانی غلط انداز که ادعای روشن فکری دارد
overhead
منابع انسانی و اقتصادی که درپشتیبانی غیر مستقیم یکانهابه کار می رود
idealism
روش فکری کسانی که معتقدندسیاست باید تابع ایده الهای انسانی باشد
humanizing
انسان شدن واجد صفات انسانی شدن
humanize
انسان شدن واجد صفات انسانی شدن
humanized
انسان شدن واجد صفات انسانی شدن
humanizes
انسان شدن واجد صفات انسانی شدن
short-handed
داشتن کمبود نیروی انسانی کمبود نفرات
humanised
انسان شدن واجد صفات انسانی شدن
humanises
انسان شدن واجد صفات انسانی شدن
humanising
انسان شدن واجد صفات انسانی شدن
short handed
داشتن کمبود نیروی انسانی کمبود نفرات
unesco (= united nations educational
ه افزایش احترام ملل نسبت به عدالت و حکومت قانون وحقوق انسانی و ازادیهای اساسی انچنان که موردتصویب منشور ملل متحد است بشود
external
خارج
off side
خارج از خط
forth of
خارج از
out-
خارج
out
خارج
out of tune
خارج
non-combatant
خارج از صف
outed
خارج
externally
از خارج
outside
[of]
<adv.>
خارج
[از]
abroad
خارج
out of
خارج از
externals
خارج
off
خارج از
outside
خارج
outside
در خارج
outsides
خارج
outsides
در خارج
per
خارج از
out
[of]
<adv.>
خارج
[از]
out-of-
خارج از
outwith
[Scotish E]
<adv.>
خارج
[از]
non-combatants
خارج از صف
non combatant
خارج از صف
aroint
خارج شو
ejected
خارج کردن
outdoors
خارج از منزل
without
بطرف خارج
outbound
مربوط به خارج
out-of-
در خارج بواسطه
abaxile
خارج از مرکز
acentric
خارج از مرکز
abroad
خارج از کشور
anieoro
از داخل به خارج
popping
خارج شدن
off duty
خارج از نگهبانی
off duty
خارج از خدمت
extrauterine
خارج رحمی
out of
در خارج بواسطه
ejects
خارج کردن
extraneous
خارج از قلمروچیزی
nonsense
خارج از منطق
off key
خارج از مایه
alfresco
خارج از منزل
overseas
خارج ازکشور
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com