Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (14 milliseconds)
English
Persian
hedge in
<idiom>
بیرون نگه داشتن
Search result with all words
exclude
راه ندادن به بیرون نگاه داشتن از
excludes
راه ندادن به بیرون نگاه داشتن از
Other Matches
to turn out
بیرون دادن بیرون کردن سوی بیرون برگرداندن بیرون اوردن امدن
to strain at a gnat
ازدروازه بیرون نرفتن وازچشم سوزن بیرون رفتن
witjout
بی بدون بیرون بیرون از درخارج فاهرا
extravasate
ازمجرای طبیعی بیرون رفتن ازمجرای خود بیرون انداختن بداخل بافت ریختن
ejecting
بیرون راندن بیرون انداختن
ejects
بیرون راندن بیرون انداختن
extrusion
بیرون اندازی بیرون امدگی
ejected
بیرون راندن بیرون انداختن
outward bound
عازم بیرون روانه بیرون
eject
بیرون راندن بیرون انداختن
money to burn
<idiom>
بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
longs
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long-
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
to keep down
زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
to keep up
از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
off one's hands
بیرون از اختیار شخص بیرون از نظارت شخص
differing
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
meaner
مقصود داشتن هدف داشتن
differed
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
proffers
تقدیم داشتن عرضه داشتن
differs
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
reside
اقامت داشتن مسکن داشتن
mean
مقصود داشتن هدف داشتن
proffered
تقدیم داشتن عرضه داشتن
resided
اقامت داشتن مسکن داشتن
resides
اقامت داشتن مسکن داشتن
proffer
تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffering
تقدیم داشتن عرضه داشتن
differ
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
abhorred
بیم داشتن از ترس داشتن از
abhorring
بیم داشتن از ترس داشتن از
cost
قیمت داشتن ارزش داشتن
hoping
انتظار داشتن ارزو داشتن
abhors
بیم داشتن از ترس داشتن از
meanest
مقصود داشتن هدف داشتن
hopes
انتظار داشتن ارزو داشتن
hope
انتظار داشتن ارزو داشتن
hoped
انتظار داشتن ارزو داشتن
to have by heart
ازحفظ داشتن درسینه داشتن
upkeep
بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
to have something in reserve
چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
lead a dog's life
<idiom>
زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
long for
اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
from the outside
از بیرون
outsides
بیرون
off the track
بیرون
outward bound
بیرون رو
outside appearance
بیرون
outside
بیرون
abroad
بیرون
out-of-
بیرون از
out of
بیرون از
bakkat
به بیرون
external
بیرون
extra terrestrial
بیرون از
out door
بیرون
out
<adv.>
به بیرون
forth
بیرون از
forth of
بیرون از
efferent
بیرون بر
outdoor
بیرون
away
بیرون
away
بیرون از
externals
بیرون
outed
بیرون از
outside
[of]
<adv.>
بیرون
[از]
from out of town
از بیرون
[از]
from outside
از بیرون
[از]
out
<adv.>
بیرون
without
بیرون از
without
بیرون
outwith
[Scotish E]
<adv.>
بیرون
[از]
out
[of]
<adv.>
بیرون
[از]
out-
بیرون از
out
بیرون از
astir
بیرون از بستر
outcrop
سر بیرون کردن
exorcizes
بیرون کردن
bring off
بیرون بردن
exorcized
بیرون کردن
elicit
بیرون کشیدن
deferent
بیرون برنده
draw out
بیرون کشیدن از
count out
<idiom>
بیرون نگهداشتن
exorcising
بیرون کردن
outgoing
بیرون رونده
emerging
بیرون امدن
emerges
بیرون امدن
clamping
بیرون کشیدن
clamps
بیرون کشیدن
outcrops
سر بیرون کردن
emerge
بیرون امدن
emerged
بیرون امدن
out
<adv.>
بیرون از کارخانه
clamped
بیرون کشیدن
clamp
بیرون کشیدن
bear out
بیرون دادن
beyond d.
بیرون از حدوصف
exorcize
بیرون کردن
out
<adv.>
بیرون از خانه
flinging
بیرون دادن
excommunicative
بیرون کننده
issue
بیرون امدن
excurrent
بیرون ریزنده
issued
بیرون امدن
flings
بیرون دادن
issues
بیرون امدن
exhalant
بیرون دهنده
exhalent
بیرون دهنده
expulse
بیرون انداختن
discharged
بیرون راندن
outsides
در بیرون بیرونی
elicits
بیرون کشیدن
eliciting
بیرون کشیدن
fling
بیرون دادن
efferent
رگ بیرون بر وابران
effuse
بیرون ریختن از
egestion
بیرون ریزی
ejaculatory
بیرون اندازنده
exorcises
بیرون کردن
eliminate
بیرون کردن
ejection
بیرون رانی
ejection
بیرون اندازی
ejector
بیرون کننده
venting
بیرون دادن
exorcised
بیرون کردن
ejector
بیرون انداز
eliminable
بیرون کردنی
eliminated
بیرون کردن
eliminates
بیرون کردن
eliminating
بیرون کردن
elicited
بیرون کشیدن
spit
بیرون پراندن
extrudes
بیرون انداختن
extrudes
بیرون امدن
extrudes
بیرون کشیدن
extruding
بیرون انداختن
extruding
بیرون امدن
extruding
بیرون کشیدن
vent
بیرون ریختن
vent
بیرون دادن
vented
بیرون ریختن
vented
بیرون دادن
venting
بیرون ریختن
emergent
بیرون اینده
out
در بیرون تمام
vents
بیرون ریختن
force
بیرون کردن
forces
بیرون کردن
sputtering
بیرون اندازی
expulsions
بیرون شدگی
expulsion
بیرون شدگی
excrete
بیرون انداختن
surfaces
نما بیرون
spits
بیرون پراندن
surfaces
بیرون نما
outstretched
بیرون گسترده
extrude
بیرون انداختن
extrude
بیرون امدن
extrude
بیرون کشیدن
extruded
بیرون انداختن
extruded
بیرون امدن
extruded
بیرون کشیدن
out
خارج بیرون
forcing
بیرون کردن
surfaced
نما بیرون
surfaced
بیرون نما
emitted
بیرون ریختن
pull-out
بیرون امدن
jettisoning
بیرون افکندن
jettisons
بیرون افکندن
emits
بیرون ریختن
outflow
بیرون ریزی
outflows
بیرون ریزی
to expel
[from]
بیرون راندن
[از]
emit
بیرون ریختن
outpourings
بیرون ریز
outpourings
بیرون ریزش
pull out
بیرون امدن
outpouring
بیرون ریز
excreted
بیرون انداختن
outpouring
بیرون ریزش
excretes
بیرون انداختن
pull-outs
بیرون امدن
vents
بیرون دادن
out-
خارج بیرون
ejaculation
بیرون دادن
surface
نما بیرون
out-
در بیرون تمام
plug
بیرون زدن
plugging
بیرون زدن
plugs
بیرون زدن
outed
در بیرون تمام
draw
بیرون کشیدن
draws
بیرون کشیدن
jettison
بیرون افکندن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com