English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
English Persian
duty rated بیشترین تعداد عملیات که یک وسیله در یک زمان با مشخصات معلوم میتواند انجام دهد
Other Matches
fanned بیشترین تعداد ورودی ها که یک مدار یا قطعه میتواند با آن کار کند
fanning بیشترین تعداد ورودی ها که یک مدار یا قطعه میتواند با آن کار کند
fans بیشترین تعداد ورودی ها که یک مدار یا قطعه میتواند با آن کار کند
fan بیشترین تعداد ورودی ها که یک مدار یا قطعه میتواند با آن کار کند
throughput بیشترین خروجی وسیله که با مشخصات اصلی مط ابق باشد
rate بیشترین خروجی وسیله که باید با مشخصات ابتدایی تط ابق داشته باشد
rates بیشترین خروجی وسیله که باید با مشخصات ابتدایی تط ابق داشته باشد
fans بیشترین تعداد ورودیهای که یک مداریا قطعه میتواند بدون محدود کردن نیرویش تحمل کند
fanning بیشترین تعداد ورودیهای که یک مداریا قطعه میتواند بدون محدود کردن نیرویش تحمل کند
fanned بیشترین تعداد ورودیهای که یک مداریا قطعه میتواند بدون محدود کردن نیرویش تحمل کند
fan بیشترین تعداد ورودیهای که یک مداریا قطعه میتواند بدون محدود کردن نیرویش تحمل کند
floating UPC ویژه که میتواند روی اعداد اعشاری به سرعت عملیات انجام دهد
failure متوسط زمان که یک وسیله بین دو قط عی میتواند کار کند
failures متوسط زمان که یک وسیله بین دو قط عی میتواند کار کند
airborne vehicle وسیله انجام عملیات هوابرد
chain باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
chains باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
combinatorics محاسبه تعداد موارد یکسان تعداد راههای انجام یک کار ترکیب شناسی
aggregates بیشترین سرعتی که داده روی کانال مشخص میتواند ارسال شود
aggregate بیشترین سرعتی که داده روی کانال مشخص میتواند ارسال شود
resolutions بیشترین تعداد خط وط که یه تصویر را روی صفحه LRT تشکیل میدهند
resolution بیشترین تعداد خط وط که یه تصویر را روی صفحه LRT تشکیل میدهند
activities بیشترین تعداد کارهایی که در یک سیستم چند منظوره قابل اجراست
activity بیشترین تعداد کارهایی که در یک سیستم چند منظوره قابل اجراست
daisy chain باسهای ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند و هر وسیله میتواند داده را که به ماشین دیگر منتقل میشود دریافت
physical record بیشترین واحد داده که در یک عملیات قابل ارسال باشد
real mode حالت پردازش پیش فرض برای IBM PC وتنها حالتی که در DOS عمل میکند. این حالت به معنای این است که یک سیستم عملیات تک کاره است که نرم افزار میتواند هر حافظه یا وسیله ورودی و خروجی را استفاده کند
dangerous goods by road agreement موافقتنامه بین کشورهای اروپایی که در ان درخصوص وسیله حمل نحوه بسته بندی و مشخصات وسیله حمل ونقل توضیح لازم داده شده است
device فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند
devices فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند
assault area diagram نمودار مشخصات منطقه هجوم عملیات اب خاکی
best rate of climb speed سرعتی که با بیشترین ارتفاع در واحد زمان همراه است
fields تعداد حروف که در یک فیلد میتواند باشد
field تعداد حروف که در یک فیلد میتواند باشد
fielded تعداد حروف که در یک فیلد میتواند باشد
circuit روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
circuits روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
statement 2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
statements 2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
fixed point notation = نمایش عدد که محل ارقام و نقط ه اعشاری را در کامپیوتر نگه می دارد تا بیشترین تعداد اعداد قابل مدیریت را محدود کند
line haul زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
highs وسیله با کیفیت بالا و مشخصات خوب
highest وسیله با کیفیت بالا و مشخصات خوب
high وسیله با کیفیت بالا و مشخصات خوب
printed تعداد حروف که یک قطعه میتواند پیش از نیاز به جایگزینی چاپ کند
prints تعداد حروف که یک قطعه میتواند پیش از نیاز به جایگزینی چاپ کند
print تعداد حروف که یک قطعه میتواند پیش از نیاز به جایگزینی چاپ کند
graphic تعداد پیکس هایی که کامپیوتر روی صفحه نمایش میتواند نشان دهد
loose ends <idiom> بدون کار معلوم وروشنی برای انجام دادن
library 1-تعداد توابع نرم افزاری خاص . که کاربر میتواند در برنامه خود وارد کند
libraries 1-تعداد توابع نرم افزاری خاص . که کاربر میتواند در برنامه خود وارد کند
components اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
component اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
processor کامپیوتری که میتواند روی چندین آرایه داده برای عملیات ریاضی خیلی سریع
rates تعداد خطاهایی که در یک زمان مشخص رخ میدهد
rate تعداد خطاهایی که در یک زمان مشخص رخ میدهد
bounds محدودیت یا فضایی که کسی میتواند عمل انجام دهد
jcl دستوری که مشخصات را شرح میدهد و نیز منابع لازم برای انجام کار توسط کامپیوتر
dual capable جنگ افزار یا وسیله دو کاره وسیله یا جنگ افزاری که دونوع ماموریت انجام میدهد
time resolution جزییات زمان اجرای عملیات نشان دادن جزییات اجرای زمانی عملیات
asr وسیله یا ترمینالی که میتواند اطلاعات را ارسال و دریافت کند
read تعداد بایتها که خواننده در زمان مشخص می خواند
failures تعداد مشخص خطا در یک دوره زمان معین
failure تعداد مشخص خطا در یک دوره زمان معین
reads تعداد بایتها که خواننده در زمان مشخص می خواند
shortest operating time کوتاهترین زمان عملیات
writes وسیله ارسالی که میتواند داده را روی رسانه مغناطیسی بنویسد
write وسیله ارسالی که میتواند داده را روی رسانه مغناطیسی بنویسد
chips تعداد قط عات روی یک PCB یا یک وسیله
chip تعداد قط عات روی یک PCB یا یک وسیله
productive مدت زمانی که یک کامپیوتر میتواند کارهای بدون خطا را انجام دهد
time اندازه گیری زمان یک عملیات
times اندازه گیری زمان یک عملیات
timed اندازه گیری زمان یک عملیات
interval timer شیوهای که بوسیله ان زمان سپری شده میتواند توسط یک سیستم کامپیوتری بررسی شود
fusible link اتصال کوچک در یک PLA که میتواند وسیله را موقتا به برنامه وصل کند
cycle تعداد زمان هایی که یک مجموعه دستورات تکرار شده یا می شوند
cycles تعداد زمان هایی که یک مجموعه دستورات تکرار شده یا می شوند
cycled تعداد زمان هایی که یک مجموعه دستورات تکرار شده یا می شوند
jobs کار یا تعداد کارهایی که به عنوان یک واحد انجام می شوند
processes تعداد کارهایی که باید انجام شوند تا به هدف رسید
process تعداد کارهایی که باید انجام شوند تا به هدف رسید
job کار یا تعداد کارهایی که به عنوان یک واحد انجام می شوند
demonstrations تظاهر به انجام عملیات کردن
demonstration تظاهر به انجام عملیات کردن
circuits یچ کردن عملیات انجام میدهد
heat treat انجام دادن عملیات حرارتی
circuit یچ کردن عملیات انجام میدهد
heap مدت زمان که نور نوار یا ویدیو پیش از سرویس شدن تا تعمیر میتواند کار کند
heaps مدت زمان که نور نوار یا ویدیو پیش از سرویس شدن تا تعمیر میتواند کار کند
heaping مدت زمان که نور نوار یا ویدیو پیش از سرویس شدن تا تعمیر میتواند کار کند
inductance اندازه گیری حجم انرژی وسیله که در میدان مغناطیسی میتواند ذخیره کند
chips کارت پلاستیکی به همراه یک وسیله حافظه یا ریز پردازنده روی آن که برای ارسال الکترونیکی یا مشخصات یک کاربر به کار می رود
chip کارت پلاستیکی به همراه یک وسیله حافظه یا ریز پردازنده روی آن که برای ارسال الکترونیکی یا مشخصات یک کاربر به کار می رود
actual address تعداد متوسط بیت دادهای که در یک زمان مشخص ارسال شده اند
pitch speed حاصل ضرب گام هندسی متوسط و تعداد دوران درواحد زمان
parallelling تعداد پردازنده ها انجام شده همزمان روی تعدادی ورودی
even par انجام تعداد ضربات استاندارددر یک بخش یا تمام بخشای گلف
parallels تعداد پردازنده ها انجام شده همزمان روی تعدادی ورودی
paralleled تعداد پردازنده ها انجام شده همزمان روی تعدادی ورودی
parallelled تعداد پردازنده ها انجام شده همزمان روی تعدادی ورودی
paralleling تعداد پردازنده ها انجام شده همزمان روی تعدادی ورودی
parallel تعداد پردازنده ها انجام شده همزمان روی تعدادی ورودی
cycles عملیات کامل تولید مدت محدودی از یک زمان
cycled عملیات کامل تولید مدت محدودی از یک زمان
home front عملیات غیر نظامیان وشخصی ها در زمان جنگ
cycle عملیات کامل تولید مدت محدودی از یک زمان
operation ترتیب ای که عملیات دستور انجام می شوند
onion skin language زبان عملیات پایگاه داده ها که میتواند ساختار داده سلسله مراتبی را پردازش کند
real time سیستمی که زمان پردازش آن بسیار مهم است و میتواند منبع داده را تحت تاثیر قرار دهد
semaphore مشخصات دو کار و تصدیق مناسب برای جلوگیری از قفل کردن یا سایر مشکلات وقتی که هر دو نیاز به وسیله جانبی یا تابعی دارند
cascade connection تعداد وسیله یامدار که به صورت سری مرتب شده اند
optimal merge tree نمایش درختی یک ترتیب که در ان رشته ها قرار است درهم ادغام گردند تا اینکه حداقل تعداد عملیات رخ دهد
disabling مانع عملیات وسیله یا تابعی شدن
runaway عملیات کنترل نشده یک وسیله یا کامپیوتر
disables مانع عملیات وسیله یا تابعی شدن
disable مانع عملیات وسیله یا تابعی شدن
latest event time دیرترین زمانیکه تا ان زمان یک واقعه میتواند اتفاق بیافتد بدون انکه مدت اجرای پروژه طولانی تر گردد
image [تجزیه اطلاعات یک تصویر به وسیله الکترونیکی با کمک کامپیوتر که مشخصات و خصوصیات شی را در تصویر شامل میشود.]
images تجزیه اطلاعات یک تصویر به وسیله الکترونیکی با کمک کامپیوتر که مشخصات و خصوصیات شی را در تصویر شامل میشود
speed روش بررسی کامپیوتر با اندازه گیری تعداد حلقههای اجرا د ریک زمان مشخص
resolutions توانایی سیستم نمایش برای کنترل تعداد پیکسل ها در واحد زمان و نه پیکسلهای جداگانه
speeding روش بررسی کامپیوتر با اندازه گیری تعداد حلقههای اجرا د ریک زمان مشخص
resolution توانایی سیستم نمایش برای کنترل تعداد پیکسل ها در واحد زمان و نه پیکسلهای جداگانه
speeds روش بررسی کامپیوتر با اندازه گیری تعداد حلقههای اجرا د ریک زمان مشخص
demo نشان دادن آنچه یک برنامه کاربردی میتواند انجام دهد بدون پیاده سازی تمام توابع
general ثبات داده در واحد پردازش کامپیوتر که میتواند داده را برای عملیات ریاضی و منط قی مختلف ذخیره کند
generals ثبات داده در واحد پردازش کامپیوتر که میتواند داده را برای عملیات ریاضی و منط قی مختلف ذخیره کند
machined تعداد قط عات متحرک جدا یا بخشها که با هم کار می کنند تا فرآیندی را انجام دهند
machines تعداد قط عات متحرک جدا یا بخشها که با هم کار می کنند تا فرآیندی را انجام دهند
machine تعداد قط عات متحرک جدا یا بخشها که با هم کار می کنند تا فرآیندی را انجام دهند
course of dealing زمان انجام معامله
order processing time زمان انجام سفارش
procurement lead time زمان انجام خرید
lead time زمان انجام کار
lead time زمان انجام سفارش
no drop image [تصویر نشانه که در حین عملیات کشیدن و قرار دادن ایجاد میشود و وقتی که نشانه گر روی شی است و میتواند شی مقصد باشد.]
internal lead time زمان انجام سفارشهای داخلی
integrated محیط اداره که همه عملیات با کامپیوتر مرکزی انجام می شوند
OCP پردازندهای که عملیات ریاضی و منط قی را طبق کد برنامه انجام میدهد
Micro Channel Architecture تعداد قط عات الکترونیکی لازم برای مدیریت سیگنال زمان و داده روی باس گسترده MCA
process برنامهای که زمان اجرای دستورات آن در CPU بیشتر از عملیات ورودی و خروجی است
processes برنامهای که زمان اجرای دستورات آن در CPU بیشتر از عملیات ورودی و خروجی است
size 1-تعداد حروفی که کامپیوتر به صورت افقی و عمودی میتواند نمایش دهد. 2-اندازه صفحه نمایش بر پایه اندازه بین المللی کاغذ
sizes 1-تعداد حروفی که کامپیوتر به صورت افقی و عمودی میتواند نمایش دهد. 2-اندازه صفحه نمایش بر پایه اندازه بین المللی کاغذ
flowchart نشانههای مخصوص برای معرفی وسیله تصحیات و عملیات در فلوچارت
panels یچ ها که به اپراتور امکان کنترل عملیات کامپیوتر یا وسیله جانبی را میدهد
panel یچ ها که به اپراتور امکان کنترل عملیات کامپیوتر یا وسیله جانبی را میدهد
flow diagram نشانههای مخصوص برای معرفی وسیله تصحیات و عملیات در فلوچارت
operates کل زمان لازم برای انجام یک کار
run duration که زمان اجرای برنامه انجام می شوند
get around to <idiom> بالاخره زمان انجام کاری را یافتن
operated کل زمان لازم برای انجام یک کار
operate کل زمان لازم برای انجام یک کار
turing machine مدل ریاضی یک وسیله که میتواند داده را بخواند و بنویسد بر یک نوار ذخیره سازی قابل کنترل با تغییر وضعیتهای داخلی آن
input سیگنالهای الکتریکی که به مدارهای مربوطه اعمال می شوند تا عملیات را انجام دهند
inhibit توقف رخ دادن یک فرآیند یا جلوگیری از انجام عملیات در مدار مجتمع یا دروازه .
NetBIOS که به برنامههای کاربردی امکان انجام عملیات ابتدایی روی شبکه میدهد.
inputted سیگنالهای الکتریکی که به مدارهای مربوطه اعمال می شوند تا عملیات را انجام دهند
arithmetic logic unit بخشی از CPU که عملیات محاسباتی را انجام میدهد واحد محاسبه و منطق
inhibits توقف رخ دادن یک فرآیند یا جلوگیری از انجام عملیات در مدار مجتمع یا دروازه .
Perl برای تولید متنهای CGI که میتواند فراهم را پردازش کند و روی وب سرور عملیاتی انجام دهد تا وب سایت را بهبود بخشید
medium وسیله انجام کار
mediums وسیله انجام کار
comparator وسیله انجام مقایسه
gate تعداد دروازههای منط ق متصل بهم که در یک مدار مجتمع ایجاد شده تا یک تابع پیچیده را انجام دهد
gates تعداد دروازههای منط ق متصل بهم که در یک مدار مجتمع ایجاد شده تا یک تابع پیچیده را انجام دهد
check out time زمان لازم برای ازمایش یک وسیله
accumulation time زمان تحت تعمیر بودن وسیله
light امکان کامپیوتری به صورت قلم که حاوی یک وسیله حساس به نور است که میتواند پیکسهای روی صفحه ویدیو را تشخیص دهد.
lighted امکان کامپیوتری به صورت قلم که حاوی یک وسیله حساس به نور است که میتواند پیکسهای روی صفحه ویدیو را تشخیص دهد.
lightest امکان کامپیوتری به صورت قلم که حاوی یک وسیله حساس به نور است که میتواند پیکسهای روی صفحه ویدیو را تشخیص دهد.
add زمان لازم برای انجام یک عمل جمع
work load مقدارکاری که یک کارگر در زمان معین انجام میدهد
adds زمان لازم برای انجام یک عمل جمع
adding زمان لازم برای انجام یک عمل جمع
duration براوردی از زمان لازم جهت انجام یک فعالیت
pla CI که موقتا برنامه ریزی میشود تا عملیات منط قی روی داده انجام دهد
coprocessor پردازندهای که نتایج عملیات ریاضی را سریع تر از بخش ALU از CPU انجام میدهد
operators مجموعه عملیات که اپراتور انجام میدهد تا ماشین یا فرآیند درست کار کند
order پردازندهای که عملیات ریاضی و منط قی را کدگشایی کند و انجام میدهد مط ابق کد برنامه
operator مجموعه عملیات که اپراتور انجام میدهد تا ماشین یا فرآیند درست کار کند
group طبقه بندی بین اتومبیلها تعداد شیرجههای انجام شده از یک نقطه با یک روش تیرهای به هدف خورده کمانگیر
groups طبقه بندی بین اتومبیلها تعداد شیرجههای انجام شده از یک نقطه با یک روش تیرهای به هدف خورده کمانگیر
receivers وسیله الکترونیکی که میتواند سیگنالهای ارسالی را تشخیص دهد و به صورت مناسبی نمایش دهد
receiver وسیله الکترونیکی که میتواند سیگنالهای ارسالی را تشخیص دهد و به صورت مناسبی نمایش دهد
interlocking وسیله حفافتی که از تداخل دستگاه یا عملیات با دیگری ممانعت به عمل می اوردهمبند شدن
interlocked وسیله حفافتی که از تداخل دستگاه یا عملیات با دیگری ممانعت به عمل می اوردهمبند شدن
interlock وسیله حفافتی که از تداخل دستگاه یا عملیات با دیگری ممانعت به عمل می اوردهمبند شدن
interlocks وسیله حفافتی که از تداخل دستگاه یا عملیات با دیگری ممانعت به عمل می اوردهمبند شدن
conscription of wealth مصادره اموال در زمان جنگ به وسیله دولت
maintenance ابزار تشخیص نرم افزاری که مهندسان در حین عملیات نگهداری سیستم انجام می دهند
gallium arsenide ماده جدید برای ساختار قطعه که عملیات را سریع تر از قط عات سیلیکف انجام میدهد
gpr ثبات داده در واحد پردازش کامپیوتر که میتواند داده را برای عملیات ریاضی و منط ق مختلف پردازش کند
classes در یک زبان برنامه سازی تعریف آنچه یک تابع نرم افزاری باید انجام دهد ویا نوع دادهای که یک متغیر میتواند نگه دارد
classing در یک زبان برنامه سازی تعریف آنچه یک تابع نرم افزاری باید انجام دهد ویا نوع دادهای که یک متغیر میتواند نگه دارد
classed در یک زبان برنامه سازی تعریف آنچه یک تابع نرم افزاری باید انجام دهد ویا نوع دادهای که یک متغیر میتواند نگه دارد
class در یک زبان برنامه سازی تعریف آنچه یک تابع نرم افزاری باید انجام دهد ویا نوع دادهای که یک متغیر میتواند نگه دارد
dumb terminal وسیله جانبی که فقط میتواند داده را از یک کامپیوتر دریافت کند ولی نمیتواند آن را پردازش کند
technique فنون انجام کار یا تولید وسیله
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com