Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English
Persian
limiting speed
بیشترین سرعت نسبی فاهری هواپیمایی با شکل معین
Other Matches
limiting velocity
بیشترین سرعت هواپیما تحت زاویه معین نسبت به افق
vertical take off and landing
هواپیمایی که بدون داشتن سرعت نسبی قادر به برخاستن از سطح زمین معلق ماندن در هوا و فرودمجدد باشد
sailwing
هواپیمایی که بالهای ان تنهادرصورت وجود باد نسبی شکل و برش نمای یک ایرفویل را به خود میگیرند
apparent velocity
سرعت فاهری
best angle of climb airspeed
سرعتی در هواپیما که بیشترین افزایش ارتفاع دریک نقطه معین را سبب میشود
indicated airspeed
سرعت فاهری نسبت به هوا
relative velocity
سرعت نسبی
true air speed
سرعت نسبی هواپیما
comparative ve
اشتباه نسبی سرعت ابتدایی
pitot static system
سیستم نشان دهندهای که باترکیبی از فشار محلی تغذیه میشود اختلاف این دو فشار باسرعت نسبی فاهری متناسب است
coriolis force
نیروی اینرسی فاهری که روی یک جسم با سرعت زاویهای داخل یک سیستم دوار در حرکت است
pitch control
کنترل دوران هواپیما حول محور عرضی در هواپیماهای عمود پروازو در سرعت نسبی کم یا صفر
monoplance
هواپیمایی یک باله هواپیمایی که یک جفت بال دارد
collision parameter
در محاسبه مدارات فاصله بین مرکز جاذبه یک میدان نیروی مرکزی از امتداد بردار سرعت جسم متحرک در بیشترین فاصله از مرکز ان
aberration
جابجائی زاویه ای فاهری در جهت حرکت نافر که نتیجه ترکیب سرعت حرکت نافر و سیر نورمیباشد
volt ampere meter
دستگاه اندازه گیری توان فاهری توان فاهری سنج
false attack
حمله معین شمشیرباز درانتظار واکنش معین
labor theory of value
براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
apparent recession
انحراف سمت فاهری ژیروسکوپ انحراف فاهری محور ژیروسکوپ
relative plot
موقعیت نسبی ناوها یاهواپیماها به هم ثبت نسبی موقعیت ناوها
combined speed indicator
عقربه نشان دهنده سرعت علمی و عملی سرعت نمای مرکب
speed ring
طوقه تطبیق سرعت توپ پدافند هوایی طبله سرعت نما
inflow ratio
نسبت سرعت واقعی رتورکرافت به سرعت محیطی نوک تیغه ها
burning rate
سرعت سوزش مهمات یا خرج سرعت مصرف سوخت
indicated airspeed
سرعت تعیین شده بوسیله سرعت نمای هواپیما
drag
وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین
dragged
وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین
drags
وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین
tachometer
اندازه گیر سرعت چرخش سرعت سنج
true air speed
سرعت حقیقی هواپیما یا سرعت تنظیم شده ان
rate of flame propagation
سرعت پخش شدن شعله سرعت احتراق
machine number
عدد نسبت سرعت هواپیما به سرعت صوت
counter air
ضد هواپیمایی
aviation
هواپیمایی
anti air
ضد هواپیمایی
airline
شرکت هواپیمایی
airlines
شرکت هواپیمایی
aeromechanics
فن مکانیک هواپیمایی
antiair warfare
جنگ ضد هواپیمایی
aviation authority
امور هواپیمایی
air officer
افسر هواپیمایی
aircraft section
قسمت هواپیمایی
avionics
الکترونیک هواپیمایی
sea plane
هواپیمایی دریایی
aviate
هواپیمایی کردن
variable ratio
گیربکسهایی که در ان به منظور ثابت نگاه داشتن سرعت برونگذاشت نسبت تبدیل صرف نظر از سرعت درون گذاشت تغییر میکند
muzzle velocity
سرعت دهانهای سرعت اولیه گلوله
rate of pouring
سرعت سیلان سرعت جاری شدن
input
فضای ذخیره سازی موقت داده دریافتی با سرعت کند وسیله ورودی /خروجی . پس با سرعت بیشتر به حافظه اصلی ارسال میشود
inputted
فضای ذخیره سازی موقت داده دریافتی با سرعت کند وسیله ورودی /خروجی . پس با سرعت بیشتر به حافظه اصلی ارسال میشود
most
بیشترین
uttermost
بیشترین
utmost
بیشترین
maximum
بیشترین
air traffic
رفت و آمد هواپیمایی
fixed geometry
هواپیمایی با بال ثابت
Civil Aviation Organization
سازمان هواپیمایی کشور
ejection seat
صندلی پران
[هواپیمایی]
aeromechanic
مربوط به مکانیک هواپیمایی
ejector seat
صندلی پران
[هواپیمایی]
peak demand
بیشترین تقاضا
peak speed
بیشترین تندی
maximum slope
بیشترین شیب
highest price
بیشترین قیمت
quadraplane
هواپیمایی با چهار بال روی هم
aviation sotre keeper
انبار دار قسمت هواپیمایی
conventional take off and landing
هواپیمایی با نشست وبرخاست معمولی
superlative
بیشترین درجه عالی
machine address
بیشترین مقدار یا حد یک سیستم
best profit output
محصول در بیشترین مقدارسود
superlatives
بیشترین درجه عالی
make the most of
<idiom>
بیشترین سود را بردن
absolute address
بیشترین مقدار یا حد یک سیستم
squadron
گردان هواپیمایی یا سوار یا سوارزرهی یا هوانیروز
squadrons
گردان هواپیمایی یا سوار یا سوارزرهی یا هوانیروز
variable geometry aircraft
هواپیمایی که شکل کلی ان تغییر کند
C.A.B
مخفف عبارت ادارهی هواپیمایی کشوری
chopper
هواپیمایی با بال گردنده بویژه هلیکوپتر
choppers
هواپیمایی با بال گردنده بویژه هلیکوپتر
snooper
هواپیمایی که در حال تعقیب یا دیدبانی است
hydro airplane
هواپیمایی که میتواند روی اب فرود اید
C.A.B.s
مخفف عبارت ادارهی هواپیمایی کشوری
support
CI مخصوص که با cpu کار میکند و یک تابع جمع یا عملیات استاندارد را به سرعت انجام میدهد و سرعت پردازش را افزایش میدهد
chocked nozzle
خروجی موتور جت که سرعت جریان گازهای خروجی دران به سرعت صوت رسیده است
accelerating
سرعت دادن سرعت گرفتن
accelerated
سرعت دادن سرعت گرفتن
accelerates
سرعت دادن سرعت گرفتن
subsonic
با سرعت کمتر از سرعت صوت
accelerate
سرعت دادن سرعت گرفتن
apparent
فاهری
surfaces
فاهری
surface
فاهری
surfaced
فاهری
seeming
فاهری
outwards
فاهری
nominal
فاهری
self styled
فاهری
outward
فاهری
self-styled
فاهری
skin deep
فاهری
superficially
فاهری
formfitting
فاهری
best profit point
نقطه بیشترین مقدار سود
ultimate strength
حاصلضرب بیشترین بار ممکن
peaks
بیشترین مقدار متغیر یا سیگنال
peak
بیشترین مقدار متغیر یا سیگنال
peaking
بیشترین مقدار متغیر یا سیگنال
aircraft defective
هواپیمایی که به علت نقص فنی نتواندپرواز کند
high tailed aircraft
هواپیمایی که دم افقی ان بالای سکان عمودی قرارگرفته
mach hold
بستن سرعت ماخ به هواپیما بستن سرعت لازم به هواپیمابه طور خودکار
dragger
شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
prime facie evidence
قرائن فاهری
glitz
گیرایی فاهری
apparent wind
باد فاهری
apparent resistivity
مقاومت فاهری
apparent power
توان فاهری
apparent motion
حرکت فاهری
superficial
سرسری فاهری
engineering stress
تنش فاهری
externals
فاهری پدیدار
external
فاهری پدیدار
apparent magnitude
قدر فاهری
apparent luminosity
درخشندگی فاهری
externalising
فاهری ساختن
artificial daylight
فلق فاهری
false horizon
افق فاهری
exteriorize
فاهری دانستن
admittance
هدایت فاهری
impedance
مقاومت فاهری
externalizes
فاهری ساختن
false parallax
پارالاکس فاهری
pepper corn rent
اجاره فاهری
bulk gravity
چگالی فاهری
assentation
رضایت فاهری
apparent horizon
افق فاهری
apparent diameter
قطر فاهری
apparent density
تکاتف فاهری
indicated horsepower
توان فاهری
externalised
فاهری ساختن
externalises
فاهری ساختن
externality
احوال فاهری
apparent error
خطای فاهری
externalize
فاهری ساختن
externalized
فاهری ساختن
externalizing
فاهری ساختن
ranged
مجموعه مقادیرممکن بین بیشترین حد و کمترین حد
ranges
مجموعه مقادیرممکن بین بیشترین حد و کمترین حد
rated altitude
ارتفاعی که در ان موتورپیستونی بیشترین توان رادارد
column
چاپگری که بیشترین پهنای خط از حروف را دارد
available
بیشترین قدرت الکتریکی یا پردازش یک سیستم
peaks
زمانی که چیزی بیشترین حد استفاده را دارد
peaking
زمانی که چیزی بیشترین حد استفاده را دارد
range
مجموعه مقادیرممکن بین بیشترین حد و کمترین حد
make time
<idiom>
بیشترین مسافت را درکمترین وقت رفتن
peak
زمانی که چیزی بیشترین حد استفاده را دارد
columns
چاپگری که بیشترین پهنای خط از حروف را دارد
zero wait state
که آن قدر سریع است که با سرعت قط عات دیگر در کامپیوتر کار میکند و نیاز نیست به صورت مصنوعی سرعت آن کم شود یا وضعیت انتظار درج شود
director
هواپیمایی قادر به هدایت یک رسانگر بدون سرنشین یا یک موشک
autogyro
هواپیمایی سنگین که توسط چند رتور حرکت میکند
all weather fighter
هواپیمایی که در هر گونه شرایط جوی قادر به عمل باشد
directors
هواپیمایی قادر به هدایت یک رسانگر بدون سرنشین یا یک موشک
maritime aircraft
هواپیمایی برای عمل کردن روی مناطق دریایی
ornithopter
هواپیمایی که در ان بالهاحول محوری نوسان میکنندولی دوران نمیکنند
impedance matrix
ماتریس مقاومت فاهری
masquerades
قیافه فاهری بخوددادن
soil morphology
شکل فاهری خاک
masquerading
قیافه فاهری بخوددادن
extern
فاهری واقع در خارج
inductive impedance
مقاومت فاهری القائی
pro forma
منباب فاهر فاهری
capacitive resistance
مقاومت فاهری خازن
masqueraded
قیافه فاهری بخوددادن
inductive resistance
مقاومت فاهری القایی
simulative
دارای شباهت فاهری
impedance ratio
نسبت مقاومت فاهری
of the surface
فاهری نمادادن رودادن
apparent solar year
سال فاهری شمسی
terrain relief
شکل فاهری زمین
input impedance
مقاومت فاهری اولیه
reactance
مقاومت فاهری خازنها
on the surface
فاهری نمادادن رودادن
coupling impedance
مقاومت فاهری پیوست
volt ampere hour meter
کنتور مصرف فاهری
redesign
سر وصورت فاهری دادن به
masquerade
قیافه فاهری بخوددادن
time charter
اجاره وسیله نقلیه برای مدت معین اجاره کشتی برای مدت معین
peaking
زمانی در روز که بیشترین توان استفاده میشود
channels
بیشترین نرخ ارسال داده روی یک کانال
channeled
بیشترین نرخ ارسال داده روی یک کانال
channeling
بیشترین نرخ ارسال داده روی یک کانال
channelled
بیشترین نرخ ارسال داده روی یک کانال
spanning
مجموعه مقادیر مجاز بین بیشترین حد و کمترین حد
spanned
مجموعه مقادیر مجاز بین بیشترین حد و کمترین حد
peaks
زمانی در روز که بیشترین توان استفاده میشود
capacity
بیشترین نرخ انتقال داده روی یک کانال
span
مجموعه مقادیر مجاز بین بیشترین حد و کمترین حد
peak
زمانی در روز که بیشترین توان استفاده میشود
channel
بیشترین نرخ ارسال داده روی یک کانال
spans
مجموعه مقادیر مجاز بین بیشترین حد و کمترین حد
capacities
بیشترین نرخ انتقال داده روی یک کانال
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com