English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (30 milliseconds)
English Persian
outwear بیشتر دوام کردن
Other Matches
outlive بیشتر دوام اوردن
outlived بیشتر دوام اوردن
outlives بیشتر دوام اوردن
outliving بیشتر دوام اوردن
lasts دوام کردن
wear دوام کردن
last دوام کردن
lasted دوام کردن
wears دوام کردن
to stand out دوام یاایستادگی کردن
stand out دوام اوردن ایستادگی کردن
You have to watch your diet more [carefully] and get more exercise. شما باید بیشتر به تغذیه خود توجه و بیشتر ورزش بکنید.
outdare تحریک بجنگ کردن دوام اوردن دربرابر
bandwidth صفحه تصویرهای با resolution بیشتر پیکسل در فضای بیشتری نمایش میدهد و به ورودی سریع و پهنای بلند بیشتر نیاز دارند
add insult to the injury <idiom> [بیشتر کردن زیان به وسیله تحقیر و مسخره کردن]
outstand بیشتر تحمل کردن
put someone's best foot forward <idiom> بیشتر تلاش کردن
outwork بیشتر کار کردن از
follow up <idiom> بهتر کردن کار با تلاش بیشتر
have half a mind <idiom> احساس وسوسه کردن بیشتر از تحمل نداشتن
as if to add insult to injury <idiom> با بیشتر کردن زیان به وسیله تحقیر و مسخره
to space out letters [text] فاصله گذاری [بین حروف را بیشتر کردن] [رایانه شناسی ] [چاپ]
filling out [پر کردن زمینه فرش با گل ها و یا اشکال مختلف جهت تزئین بیشتر متن]
drive چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
drives چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
subsistance دوام
short-lived بی دوام
subsistence دوام
short lived بی دوام
of short continuance کم دوام
endurance دوام
life دوام
lives دوام
gaseous بی دوام
continuity دوام
continuance دوام
abidance دوام
lastingness دوام
durability دوام
durante دوام
senectitude دوام
perpetuity دوام
permanence دوام
short life کم دوام
perdurability دوام
toughness دوام
resistance دوام
incessancy دوام
loughness دوام
permanencies دوام
flimsier بی دوام
weaker کم دوام
weakest کم دوام
permanency دوام
weak کم دوام
flimsiest بی دوام
weaknesses کم دوام
quick fading بی دوام
stability دوام
flimsy بی دوام
substance دوام
strengths دوام
memnetary کم دوام
strength دوام
substances دوام
limit fatigue stress حد دوام
standing دوام شهرت
viable قابل دوام
lasted دوام داشتن
stock-car قدرت و دوام
last دوام داشتن
lasts دوام داشتن
lastingly بطور با دوام
ruggedization با دوام سازی
persistence دوام ماندگاری
stock car قدرت و دوام
fugitive بی دوام زودگذر
fugitives بی دوام زودگذر
viability قابلیت دوام
contiguous پیوستگی دوام
weaknesses سست کم دوام
persistency دوام سماجت
holdouts دوام آوردن
stock-cars قدرت و دوام
rated fatigue limit حد دوام نامی
weak سست کم دوام
soft goods کالاهای بی دوام
nondurable goods کالاهای بی دوام
holdout دوام آوردن
fallal چیزبی دوام
perennate دوام یافتن
perennate دوام اوردن
it had a short life کم دوام بود
weakest سست کم دوام
horary بی دوام زودگذر
fugacious بی دوام زودریز
endurance limit حد دوام مصالح
brittle بی دوام زودشکن
weaker سست کم دوام
life cycle چرخه دوام
producer durable equipment تجهیزات با دوام تولیدی
semiannual دارای دوام شش ماهه
falderal چیزبی بهاوبی دوام
consumer nondurables کالاهای مصرفی بی دوام
nondurable consumer goods کالاهای مصرفی بی دوام
consumer durables کالاهای مصرفی پر دوام
hang on ادامه دادن دوام داشتن
last دوام داشتن طول کشیدن
lasted دوام داشتن طول کشیدن
runs دوام یافتن ادامه دادن
lasts دوام داشتن طول کشیدن
ruggedize محکم وبا دوام ساختن
run دوام یافتن ادامه دادن
to stand the test برای مدت زیاد دوام آوردن
to stand the test of time برای مدت زیاد دوام آوردن
galleta چمن با دوام جنوب امریکا و مکزیکو
to have stood the test of time برای مدت زیاد دوام آورده باشد
keypad مجموعه ده کلید با طرح . شامل شده در بیشتر صفحه کلیدها به صورت کلیدهای جداگانه برای وارد کردن حجم زیاد داده عددی
static economy اقتصاد ساکن وضعیت اقتصادی یی که مدت زیادی دوام یابد
strikes اعتصاب کردن متوقف ساختن کار از جانب کارگران کارگاه یا کارخانه به طور دسته جمعی و به منظور تحصیل امتیازات بیشتر از کارفرما یا اعاده وضع مناسب سابق که از بین رفته است
strike اعتصاب کردن متوقف ساختن کار از جانب کارگران کارگاه یا کارخانه به طور دسته جمعی و به منظور تحصیل امتیازات بیشتر از کارفرما یا اعاده وضع مناسب سابق که از بین رفته است
prima facie evidence مدرک محمول بر صحت مدرکی که در صورت تکذیب یا توضیح طرف برای روشن کردن قضیه کافی باشد مدرکی که در نظر اول و پیش از بررسی بیشتر قاطع به نظر می اید
reed شانه [وسیله ای که جهت کوبیدن و محکم کردن نخ پود در چله استفاده می شود و بیشتر در دارهای مکانیکی مورد استفاده قرار می گیرد. اندازه اینگونه شانه به پهنای عرض بافت است.]
use testing ازمایش عمر قانونی ازمایش مدت متوسط دوام وسایل
rather بیشتر
furthering بیشتر
for the most part بیشتر
furthers بیشتر
further بیشتر
it is mostly iron بیشتر
principally بیشتر
furthered بیشتر
as early aspossible هر چه بیشتر
more بیشتر
the more better the best هر چه بیشتر
the more بیشتر
mainly بیشتر
large adv بیشتر
more than بیشتر از
as much as possible هر چه بیشتر
mostly بیشتر
more and more هی بیشتر
oddson بیشتر محتمل
in the main بیشتر اصلا
nine times out ten بیشتر اوقات
multichannel با بیشتر از یک کانال
not any more دیگر نه [بیشتر نه]
hypercard یات بیشتر
above average <adj.> بیشتر از حد متوسط
surviver بیشتر عمرکننده
by superir wisdom با خرد بیشتر
rather ... than بیشتر ...تا [ترجیحا ... تا]
more and more بیشتر ازبیشتر
major بیشتر اعظم
majored بیشتر اعظم
majoring بیشتر اعظم
most of them بیشتر انها
the most that i can do بیشتر انها
most people بیشتر مردم
the many بیشتر مردم
better part قسمت بیشتر
outshine بیشتر درخشیدن
The more the better . هر چه بیشتر بهتر
further information آگاهی بیشتر
outshone بیشتر درخشیدن
outshining بیشتر درخشیدن
no more نه دیگر [بیشتر]
outshines بیشتر درخشیدن
better نیکوتر بیشتر
above-average <adj.> بیشتر از حد متوسط
over-average <adj.> بیشتر از حد متوسط
outsit بیشتر نشستن از
outstand بیشتر ایستادن
over crowding بیشتر باشد
to overcomein number بیشتر بودن از
so many menŠso many minds عقیده بیشتر
no longer نه بیشتر [زمانی]
so many menŠso many minds هر چه اشخاص بیشتر
ahead دارای امتیاز بیشتر
norther بیشتر بطرف شمال
outwalk بیشتر راه رفتن از
extensive cultivation کار وسرمایه بیشتر
outwatch بیشتر بیدار ماندن از
it consists mainly بیشتر عبارت است از
overlive بیشتر زنده بودن از
mares مادیان 4 ساله یا بیشتر
mare مادیان 4 ساله یا بیشتر
outvotes بیشتر رای بردن از
outvoted بیشتر رای بردن از
outvote بیشتر رای بردن از
outlasts بیشتر طول کشیدن از
outlasting بیشتر طول کشیدن از
outlasted بیشتر طول کشیدن از
read mostly memory حافظه بیشتر خواندنی
outlast بیشتر طول کشیدن از
outbids بیشتر توپ زدن از
outbidding بیشتر توپ زدن از
outbidded بیشتر توپ زدن از
outbid بیشتر توپ زدن از
roundabout production تولید با کارائی بیشتر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com