Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (2 milliseconds)
English
Persian
outsit
بیشتر نشستن از
Search result with all words
to sit out
نشستن بیشتر نشستن از
Other Matches
You have to watch your diet more
[carefully]
and get more exercise.
شما باید بیشتر به تغذیه خود توجه و بیشتر ورزش بکنید.
bandwidth
صفحه تصویرهای با resolution بیشتر پیکسل در فضای بیشتری نمایش میدهد و به ورودی سریع و پهنای بلند بیشتر نیاز دارند
drives
چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
drive
چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
forward seat
حالت نشستن سوارکار روی زین در پرش حالت نشستن سوارکار بر روی زین
seizes
نشستن
recoiled
پس نشستن
perch
نشستن
to lose ground
پس نشستن
perched
نشستن
to give ground
پس نشستن
perches
نشستن
to take a chair
نشستن
perching
نشستن
seize
نشستن
seized
نشستن
recoils
پس نشستن
recoiling
پس نشستن
recoil
پس نشستن
awaits
نشستن
awaited
نشستن
await
نشستن
awaiting
نشستن
running aground
به گل نشستن
sits
نشستن
sit
نشستن
to f. the throne
برتخت نشستن
take sanctuary
بست نشستن
suppurate
چرک نشستن
sprawl
پهن نشستن
to a the throne
برتخت نشستن
to lie in w
درکمین نشستن
land
به گل نشستن کشتی
to lie in a
درکمین نشستن
sprawling
پهن نشستن
to fill the chair
برکرسی نشستن
to fall back
عقب نشستن
rankling
چرک نشستن
to knock back
عقب نشستن
to come to the throne
بر تخت نشستن
stranding
به گل نشستن کشتی
strands
به گل نشستن کشتی
to hunker down
چمباتمه نشستن
rankle
چرک نشستن
subsiding
فرو نشستن
subsides
فرو نشستن
subsided
فرو نشستن
sags
فرو نشستن
sag
فرو نشستن
rankled
چرک نشستن
rankles
چرک نشستن
strand
به گل نشستن کشتی
landings
نشستن هواپیما
landing
نشستن هواپیما
subside
فرو نشستن
abate
فرو نشستن
sit up
راست نشستن
land
به زمین نشستن
sagged
فرو نشستن
ambushed
در کمین نشستن
land
بزمین نشستن
throne
برتخت نشستن
straddles
گشاد نشستن
swamps
به گل نشستن قایق
setbacks
عقب نشستن
setback
عقب نشستن
ambush
در کمین نشستن
bow out
عقب نشستن
thrones
برتخت نشستن
sitting duck
<idiom>
بی خیال نشستن
sit up
<idiom>
بیدار نشستن
ambushes
در کمین نشستن
ambushing
در کمین نشستن
benches
بر کرسی نشستن
straddled
گشاد نشستن
bench
بر کرسی نشستن
insidiate
در کمین نشستن
ground
بزمین نشستن
sprawls
پهن نشستن
to take the wheel
پشت رل نشستن
to take ground
بخاک نشستن
to take ground
بگل نشستن
to sit up
راست نشستن
ground position
در خاک نشستن
to run aground
بگل نشستن
straddle
گشاد نشستن
give way
عقب نشستن
hunker down
روی پا نشستن
dwit koobi
نشستن به عقب
swamping
به گل نشستن قایق
swamped
به گل نشستن قایق
swamp
به گل نشستن قایق
primer setback
عقب نشستن چاشنی
slump test
ازمایش فرو نشستن
stranding
به گل نشستن تصادفی کشتی
sit out
تا پایان چیزی نشستن
sit idly by
<idiom>
عین ماست نشستن
waylaid
درکمین کسی نشستن
beach
بگل نشستن کشتی
beached
بگل نشستن کشتی
sprawls
بی پروا درازکشیدن یا نشستن
sprawl
بی پروا درازکشیدن یا نشستن
to sit on the bench
روی نیمکت نشستن
landings
بزمین نشستن هواپیما
landing
بزمین نشستن هواپیما
To come to grief. To be runied.
بخاک سیاه نشستن
beaches
بگل نشستن کشتی
waylay
درکمین کسی نشستن
sprawling
بی پروا درازکشیدن یا نشستن
waylaying
درکمین کسی نشستن
waylays
درکمین کسی نشستن
scrawl
خط خطی کردن گشاد نشستن
scrawled
خط خطی کردن گشاد نشستن
hatches
نصفه در روی تخم نشستن
scrawling
خط خطی کردن گشاد نشستن
sprawls
گشاد نشستن هرزه روییدن
sprawl
گشاد نشستن هرزه روییدن
sprawling
گشاد نشستن هرزه روییدن
round out
دورزدن هواپیما برای نشستن
to sit under a pre cher
پای وعظ واعظی نشستن
scrawls
خط خطی کردن گشاد نشستن
clogs
به گل نشستن گیر کردن چسبیدن
still hunting
شکار باروش در کمین نشستن
hatch
نصفه در روی تخم نشستن
hatched
نصفه در روی تخم نشستن
To incite someone.
زیر پای کسی نشستن
clog
به گل نشستن گیر کردن چسبیدن
clogged
به گل نشستن گیر کردن چسبیدن
To sit (walk) straight.
راست نشستن ( راه رفتن )
mump
خاموش وعبوس نشستن ترشرو بودن
grabble
پهن نشستن جمع اوری کردن
benches
روی نیمکت یامسند قضاوت نشستن یانشاندن
bench
روی نیمکت یامسند قضاوت نشستن یانشاندن
swatting
ضربت سخت خوردن یازدن چمباتمه نشستن
swatted
ضربت سخت خوردن یازدن چمباتمه نشستن
swat
ضربت سخت خوردن یازدن چمباتمه نشستن
To accpt the consequences . to face the music .
پای لرزش نشستن ( عواقب کاری را پذیرفتن )
to be in the pouts
در گوشه ای نشستن و قهر کردن
[اصطلاح مجازی]
to have the pout
در گوشه ای نشستن و قهر کردن
[اصطلاح مجازی]
pewage
پولی که بابت نشستن درجاهای خانوادگی یانیمکتهای چندنفری درکلیسامیدهند
deflation port
سوپاپ بزرگ در بالای بالن برای خروج هوا هنگام نشستن
furthering
بیشتر
more and more
هی بیشتر
more than
بیشتر از
furthers
بیشتر
more
بیشتر
further
بیشتر
mostly
بیشتر
mainly
بیشتر
furthered
بیشتر
the more better the best
هر چه بیشتر
the more
بیشتر
principally
بیشتر
large adv
بیشتر
as early aspossible
هر چه بیشتر
for the most part
بیشتر
rather
بیشتر
as much as possible
هر چه بیشتر
it is mostly iron
بیشتر
the many
بیشتر مردم
better
نیکوتر بیشتر
surviver
بیشتر عمرکننده
outshine
بیشتر درخشیدن
outshines
بیشتر درخشیدن
no more
نه دیگر
[بیشتر]
in the main
بیشتر اصلا
hypercard
یات بیشتر
nine times out ten
بیشتر اوقات
outshining
بیشتر درخشیدن
outshone
بیشتر درخشیدن
to overcomein number
بیشتر بودن از
by superir wisdom
با خرد بیشتر
The more the better .
هر چه بیشتر بهتر
no longer
نه بیشتر
[زمانی]
more and more
بیشتر ازبیشتر
most of them
بیشتر انها
the most that i can do
بیشتر انها
most people
بیشتر مردم
rather ... than
بیشتر ...تا
[ترجیحا ... تا]
multichannel
با بیشتر از یک کانال
better part
قسمت بیشتر
not any more
دیگر نه
[بیشتر نه]
major
بیشتر اعظم
majored
بیشتر اعظم
majoring
بیشتر اعظم
further information
آگاهی بیشتر
above-average
<adj.>
بیشتر از حد متوسط
over-average
<adj.>
بیشتر از حد متوسط
so many menŠso many minds
عقیده بیشتر
over crowding
بیشتر باشد
outstand
بیشتر ایستادن
above average
<adj.>
بیشتر از حد متوسط
so many menŠso many minds
هر چه اشخاص بیشتر
oddson
بیشتر محتمل
put someone's best foot forward
<idiom>
بیشتر تلاش کردن
more the merrier
<idiom>
هرچی بیشتر بهتر
overlive
بیشتر زنده بودن از
outlived
بیشتر دوام اوردن
outlived
بیشتر زنده بودن از
outvotes
بیشتر رای بردن از
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com