English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7 milliseconds)
English Persian
money to burn <idiom> بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
Other Matches
to have one's work cut out [for one] <idiom> کار خیلی زیاد و سخت داشتن
overmoke زیاد دود داشتن
to have a thing at heart بچیزی زیاد دلبستگی داشتن
speculate انتظار سودو زیاد داشتن
speculated انتظار سودو زیاد داشتن
speculating انتظار سودو زیاد داشتن
set store on (by) <idiom> خواستارنگهداری ،ارزش زیاد داشتن
speculates انتظار سودو زیاد داشتن
abounded زیاد بودن وفور داشتن
abounding زیاد بودن وفور داشتن
abounds زیاد بودن وفور داشتن
to hold somebody in great respect کسی را زیاد محترم داشتن [احترام زیاد گذاشتن به کسی]
up to one's ears in work <idiom> کارهای زیاد برای انجام داشتن
stand (someone) in good stead <idiom> سود زیاد برای شخص داشتن
get away with murder <idiom> انجام کاری خیلی بد بدون انتظار تنبیه را داشتن
highs دادن درجه دقت بالا یا داشتن مشخصات زیاد
highest دادن درجه دقت بالا یا داشتن مشخصات زیاد
overstock زیاد ذخیره کردن موجودی بیش از حدلزوم داشتن
high دادن درجه دقت بالا یا داشتن مشخصات زیاد
pick and choose در سوا کردن چیزی دقت ووسواس زیاد داشتن
longs میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long- میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
to strain at anything در زیر فشارچیزی تقلاکردن زیاد در چیزی باریک شدن یاوسواس داشتن
to keep up از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
to keep down زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
meaner مقصود داشتن هدف داشتن
mean مقصود داشتن هدف داشتن
proffer تقدیم داشتن عرضه داشتن
differs اختلاف داشتن تفاوت داشتن
proffers تقدیم داشتن عرضه داشتن
cost قیمت داشتن ارزش داشتن
resides اقامت داشتن مسکن داشتن
resided اقامت داشتن مسکن داشتن
reside اقامت داشتن مسکن داشتن
proffering تقدیم داشتن عرضه داشتن
meanest مقصود داشتن هدف داشتن
proffered تقدیم داشتن عرضه داشتن
abhorring بیم داشتن از ترس داشتن از
hoping انتظار داشتن ارزو داشتن
hopes انتظار داشتن ارزو داشتن
differ اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differed اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differing اختلاف داشتن تفاوت داشتن
hope انتظار داشتن ارزو داشتن
to have by heart ازحفظ داشتن درسینه داشتن
hoped انتظار داشتن ارزو داشتن
abhorred بیم داشتن از ترس داشتن از
abhors بیم داشتن از ترس داشتن از
upkeep بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
to have something in reserve چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
long for اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
lead a dog's life <idiom> زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
exceeding خیلی زیاد
lots خیلی زیاد
infinitely خیلی زیاد
far زیاد خیلی
superrabundant خیلی زیاد
oodles خیلی زیاد
raff خیلی زیاد
superabundant خیلی زیاد
extreme خیلی زیاد
abject poverty فقر خیلی زیاد
barrelful مقدار خیلی زیاد
oodlins خیلی زیاد توده
very high frequency فرکانس خیلی زیاد
an arm and a leg <idiom> پول خیلی زیاد
very long برد خیلی زیاد
very many book کتابهای خیلی زیاد
like crazy <idiom> خیلی سریع با انرژی زیاد
to the full <idiom> خیلی زیاد ،به طور کامل
have one's heart set on something <idiom> چیزی را خیلی زیاد خواستن
spate تعداد خیلی زیاد هجوم بی مقدمه
slashed تخفیف زیاد دادن خیلی کم کردن
slashes تخفیف زیاد دادن خیلی کم کردن
slash تخفیف زیاد دادن خیلی کم کردن
no end to (of) <idiom> خیلی زیاد،بهنظر تمام شده
What brazen cheek ! Ilike your impudence . بنازم که خیلی رویت زیاد است ( پررویی) !
to be on the razzle حسابی جشن گرفتن [با مشروب خیلی زیاد و غیره ...]
to have a binge حسابی جشن گرفتن [با مشروب خیلی زیاد و غیره ...]
to have a spree حسابی جشن گرفتن [با مشروب خیلی زیاد و غیره ...]
blockbusters بمب دارای قدرت تخریبی زیاد شخص یاچیز خیلی موثر وسخت
blockbuster بمب دارای قدرت تخریبی زیاد شخص یاچیز خیلی موثر وسخت
bears داشتن
bear در بر داشتن
bear داشتن
to hold داشتن
lacks کم داشتن
lacked کم داشتن
owns داشتن
possessing داشتن
lack کم داشتن
bears در بر داشتن
intercommon داشتن
to go hot تب داشتن
doubt شک داشتن
possess داشتن
wanted کم داشتن
owned داشتن
to hold a meeting داشتن
own داشتن
owning داشتن
monogyny داشتن یک زن
want کم داشتن
relieving داشتن
to be feverish تب داشتن
to have possession of داشتن
have داشتن
to possess داشتن
doubts شک داشتن
having داشتن
to be in a f. تب داشتن
possesses داشتن
lackvt کم داشتن
doubting شک داشتن
redolence بو داشتن
to have f. تب داشتن
doubted شک داشتن
to have داشتن
relieve داشتن
relieves داشتن
intend قصد داشتن
represent نمایندگی داشتن
nettles رنجه داشتن
intends در نظر داشتن
intending در نظر داشتن
refers منسوب داشتن
represents نمایندگی داشتن
hungers اشتیاق داشتن
represented نمایندگی داشتن
encumbered باز داشتن
encumbering باز داشتن
required لازم داشتن
intends قصد داشتن
crave اشتیاق داشتن
intend در نظر داشتن
refer منسوب داشتن
requiring لازم داشتن
encumber باز داشتن
intending قصد داشتن
craved اشتیاق داشتن
requires لازم داشتن
craves اشتیاق داشتن
cravings اشتیاق داشتن
nettle رنجه داشتن
referred منسوب داشتن
rolls تلاطم داشتن
quaver ارتعاش داشتن
get a break <idiom> فرصت داشتن
undulated نوسان داشتن
hungered اشتیاق داشتن
confides اعتماد داشتن به
undulates نوسان داشتن
bode دلالت داشتن
quavered ارتعاش داشتن
quavering ارتعاش داشتن
loathes نفرت داشتن از
rolled تلاطم داشتن
hunger اشتیاق داشتن
stand off <idiom> دورنگه داشتن
to continue دنباله داشتن
roll تلاطم داشتن
undulate نوسان داشتن
quavers ارتعاش داشتن
flinch دریع داشتن
bode شگون داشتن
hungering اشتیاق داشتن
fizzed گاز داشتن
affects تمایل داشتن
fizz گاز داشتن
flinches دریع داشتن
require لازم داشتن
fizzes گاز داشتن
encumbers باز داشتن
affects دوست داشتن
confided اعتماد داشتن به
affect دوست داشتن
flinched دریع داشتن
confide اعتماد داشتن به
tones اهنگ داشتن
fizzing گاز داشتن
affect تمایل داشتن
tone اهنگ داشتن
flinching دریع داشتن
excelled برتری داشتن بر
excel برتری داشتن بر
overlap اشتراک داشتن
overlapped اصطکاک داشتن
specializing تخصص داشتن
specializes تخصص داشتن
specialize تخصص داشتن
specialising تخصص داشتن
specialises تخصص داشتن
excelling برتری داشتن بر
excels برتری داشتن بر
says افهار داشتن
say افهار داشتن
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com