English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
to tax someone [something] بیش از اندازه بارکردن [فشار آوردن بر] کسی [چیزی]
Other Matches
burthen بارکردن
weight بارکردن
load time زمان بارکردن
reloads بارکردن مجدد
burdens سنگین بارکردن
burden سنگین بارکردن
reloading بارکردن مجدد
reload بارکردن مجدد
pack بارکردن بردن
reloaded بارکردن مجدد
packs بارکردن بردن
burdens بارکردن تحمیل کردن
burden بارکردن تحمیل کردن
to impose conditions با شرایط سنگین بارکردن
surcharge اضافه بارکردن عوارض زیادی گرفتن از
surcharges اضافه بارکردن عوارض زیادی گرفتن از
cold boot روشن کردن کامپیوتر و بارکردن سیستم عامل به درون ان
angle اندازه تغییرات در جهت که معمولا اندازه گردش از یک محور میباشد
angles اندازه تغییرات در جهت که معمولا اندازه گردش از یک محور میباشد
zahn cup محفظهای با سوراخی به اندازه معین و دقیق برای اندازه گیری ویسکوزیته سیال
If the cap fit,wear it. <proverb> اگر کلاه به اندازه سرت هست به سر بگذار !(لقمه به اندازه دهن بردار).
typeface اندازه نوشتار که در واحد نقط ه اندازه گیری میشود
typefaces اندازه نوشتار که در واحد نقط ه اندازه گیری میشود
analogue نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر ممتد و متغیر فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
analogues نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر ممتد و متغیر فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
analog نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر متغیر ممتد فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
orifice meter روش اندازه گیری جریان سیال با گرفتن اندازه دقیق فشار قبل و بعد از یک صفحه عرضی با یک سوراخ
processor ساخت CPU با اندازه کلمه بزرگ با وصل کردن پلاکهای با اندازه کلمه کوچکتر به هم
gage اندازه گیر اندازه گرفتن
gage اندازه وسیله اندازه گیری
size 1-تعداد حروفی که کامپیوتر به صورت افقی و عمودی میتواند نمایش دهد. 2-اندازه صفحه نمایش بر پایه اندازه بین المللی کاغذ
sizes 1-تعداد حروفی که کامپیوتر به صورت افقی و عمودی میتواند نمایش دهد. 2-اندازه صفحه نمایش بر پایه اندازه بین المللی کاغذ
measure 1-یافتن اندازه یا کمیت چیزی . 2-از اندازه یا کمیت خاص بودن
virtual حافظه اصلی خیالی بزرگ که با بارکردن صفخات کوچک تر از حافظه پشتیبان به حافظه موجود ایجاد میشود فقط وقتی که نیاز باشد
ammunition loading line صف بارگیری مهمات صف بارکردن مهمات
gauges اندازه اندازه گیر
gauged اندازه اندازه گیر
gauge اندازه اندازه گیر
download 1-بارکردن برنامه یا بخشی از داده ازمحدودهای ازکامپیوتر ها توسط خط تلفن . 2-بار کردن داده از CPU به کامپیوتر کوچک 3-ارسال نوشتار چاپگر ذخیره شده روی دیسک به چاپگر
moment of momentum اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت
angular momentum اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت
measuring converter مبدل اندازه گیری ترانسفورماتور اندازه گیری
stream gaging اندازه گیری ابراهه ها اندازه گیری رودخانه
adobe type manager استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
declinating station ایستگاه اندازه گیری انحراف مغناطیس دستگاهها ایستگاه اندازه گیری انحراف
torsionmeter وسیله اندازه گیری دور پروانه ناو وسیله اندازه گیری نیروی چرخش پروانه ناو
moving iron instrument دستگاه اندازه گیری اهن گردان دستگاه اندازه گیری اهن نرم گردان
metre اندازه
tract اندازه
equals : هم اندازه
equalled : هم اندازه
equaling : هم اندازه
attack size اندازه تک
equal : هم اندازه
gauges اندازه
immensely بی اندازه
immense بی اندازه
size اندازه
floor length اندازه کف
isodiametric هم اندازه
extent اندازه
quantum اندازه
infintesimal بی اندازه
gauge اندازه
gauge=gage اندازه
inordinately بی اندازه
equalling : هم اندازه
bulk اندازه
gauged اندازه
isometrics هم اندازه
measurer اندازه
inordinate بی اندازه
sizes اندازه
isometric هم اندازه
immoderately بی اندازه
dimensions اندازه
in part <idiom> تا یک اندازه
magnitude اندازه
To some extent. Within limits. تا اندازه ای
fitted اندازه
what چه اندازه
what is your size? اندازه
degree اندازه
indefinite بی اندازه
rather تا یک اندازه
hecatompet [اندازه صد پا]
how far <adv.> تا چه اندازه ای
to what extent <adv.> تا چه اندازه ای
in what way <adv.> تا چه اندازه ای
dimension اندازه
degrees اندازه
equaled : هم اندازه
measurements اندازه
beyond measure بی اندازه
so far forth تا ان اندازه
dealt اندازه
measure اندازه
tracts اندازه
deal اندازه
immeasurable بی اندازه
soupcon اندازه کم
measurement اندازه
to size up اندازه
metres اندازه
meter اندازه
meters اندازه
screamingly بی اندازه
deals اندازه
symmetric هم اندازه
calibration standard اندازه کالیبراسیون
body size اندازه بدن
caliper اندازه گرفتن
block size اندازه بلاک
chordal measure اندازه وتر
basic size اندازه اولیه
bourne اندازه جوی
block size اندازه کنده
area of conductor اندازه سیم
atomic size اندازه اتمی
block size اندازه کندهای
atomic size اندازه اتم
as well بهمان اندازه
basic size اندازه اصلی
spanning پوشش اندازه
doubled اندازه دو برابر
doubled up اندازه دو برابر
measurement اندازه گیری
double اندازه دو برابر
outsize اندازه غیرمعمولی
formats اندازه شکل
spanning اندازه گرفتن
spans پوشش اندازه
spans اندازه گرفتن
dose اندازه معین
dosed اندازه معین
doses اندازه معین
dosing اندازه معین
format اندازه شکل
partially تایک اندازه
life size اندازه واقعی
life-size اندازه واقعی
fix که اندازه کلمه
fixes که اندازه کلمه
ample بیش از اندازه
partly تایک اندازه
admeasure اندازه گرفتن
mete :اندازه گرفتن
gauging اندازه گیری
module اندازه گیری
module اندازه میزان
modules اندازه گیری
admensuration تعیین اندازه
measurements اندازه گیری
modules اندازه میزان
measuring اندازه گیر
admeasurement تعیین اندازه
circular measure اندازه کمان
minimum size اندازه حداقل
salinity اندازه شوری
scale factor ضریب اندازه
scale of project اندازه طرح
screen size اندازه صفحه
size constancy ثبات اندازه
size control کنترل اندازه
size effect تاثیر اندازه
so far as تا ان اندازه که انچه
stand measure اندازه مقر ر
stand measure اندازه قانونی
standard gauge اندازه معمولی
remedial measure اندازه کمکی
protective measure اندازه حفافتی
much as بهر اندازه که
neat size اندازه خالص
nominal size اندازه اسمی
nominal size اندازه نامی
nuclear size اندازه هسته
of an out size بیرون از اندازه
out of proportion خارج از اندازه
over size بزرگتر از اندازه
partially true تا یک اندازه راست
preventive measure اندازه حفافتی
pro tan to تا این اندازه
standard measure اندازه استاندارد
symmetric هم اندازه متقارن
weight and measures سنگ و اندازه
wire guage اندازه سیم
without limit بی حد بی اندازه نامحدود
fitted هم اندازه شده
water gauge اندازه اب نما
volumetric measure اندازه حجمی
t. far تا این اندازه
there is no limit to it اندازه ندارد
they both measure equally یک اندازه اند
thus much این اندازه
to some extent تا اندازه ایی
to take the gauge of اندازه گرفتن
too much بیش اندازه
trim size اندازه طبیعی
type size اندازه حروف
type size اندازه فونت
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com