Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
over challenged
<adj.>
بیش از اندازه ظرفیت درخواست شده
Other Matches
jam-packed
<idiom>
پر
[ظرفیت تمام شده]
to overtax oneself
بیش از ظرفیت خود مسئولیتی
[کاری]
پذیرفتن
request modify
درخواست تصحیح دارم درخواست تغییر میکنم
to overload someone
[with something]
کسی را
[با چیزی بیش از ظرفیت آن شخص]
دست پاچه کردن
The capacity of a battery is typically expressed in milliamp-hours.
ظرفیت باتری به طور معمول در میلی آمپر در ساعت بیان می شود.
call-ups
درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم
call-up
درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم
call up
درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم
requisitions
درخواست کردن درخواست وسایل
requisitioning
درخواست کردن درخواست وسایل
requisitioned
درخواست کردن درخواست وسایل
requisition
درخواست کردن درخواست وسایل
excess demand
درخواست بیش از حد درخواست اضافی
call mission
درخواست پشتیبانی فوری هوایی ماموریت هوایی طبق درخواست
angle
اندازه تغییرات در جهت که معمولا اندازه گردش از یک محور میباشد
angles
اندازه تغییرات در جهت که معمولا اندازه گردش از یک محور میباشد
zahn cup
محفظهای با سوراخی به اندازه معین و دقیق برای اندازه گیری ویسکوزیته سیال
If the cap fit,wear it.
<proverb>
اگر کلاه به اندازه سرت هست به سر بگذار !(لقمه به اندازه دهن بردار).
typefaces
اندازه نوشتار که در واحد نقط ه اندازه گیری میشود
typeface
اندازه نوشتار که در واحد نقط ه اندازه گیری میشود
requistioner
قسمت درخواست کننده تهیه کننده درخواست
analog
نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر متغیر ممتد فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
analogues
نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر ممتد و متغیر فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
orifice meter
روش اندازه گیری جریان سیال با گرفتن اندازه دقیق فشار قبل و بعد از یک صفحه عرضی با یک سوراخ
analogue
نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر ممتد و متغیر فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
processor
ساخت CPU با اندازه کلمه بزرگ با وصل کردن پلاکهای با اندازه کلمه کوچکتر به هم
gage
اندازه گیر اندازه گرفتن
gage
اندازه وسیله اندازه گیری
sizes
1-تعداد حروفی که کامپیوتر به صورت افقی و عمودی میتواند نمایش دهد. 2-اندازه صفحه نمایش بر پایه اندازه بین المللی کاغذ
size
1-تعداد حروفی که کامپیوتر به صورت افقی و عمودی میتواند نمایش دهد. 2-اندازه صفحه نمایش بر پایه اندازه بین المللی کاغذ
requested
درخواست اماد کردن درخواست کردن
request
درخواست اماد کردن درخواست کردن
requests
درخواست اماد کردن درخواست کردن
fire call
درخواست اتش توپخانه درخواست اتش
requesting
درخواست اماد کردن درخواست کردن
measure
1-یافتن اندازه یا کمیت چیزی . 2-از اندازه یا کمیت خاص بودن
gauged
اندازه اندازه گیر
gauge
اندازه اندازه گیر
gauges
اندازه اندازه گیر
stream gaging
اندازه گیری ابراهه ها اندازه گیری رودخانه
measuring converter
مبدل اندازه گیری ترانسفورماتور اندازه گیری
angular momentum
اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت
moment of momentum
اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت
adobe type manager
استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
on request of which
[at his request]
به درخواست او
postulates
درخواست
request
درخواست
postulated
درخواست
postulate
درخواست
tendering
درخواست
tenderest
درخواست
supplication
درخواست
tendered
درخواست
indents
درخواست
requistion for money
درخواست
indenting
درخواست
indent
درخواست
solicitation
درخواست
demands
درخواست
postulating
درخواست
requisitions
درخواست
requested
درخواست
suits
درخواست
applications
درخواست
requisitioned
درخواست
application
درخواست
appeal
درخواست
suited
درخواست
appealed
درخواست
appeals
درخواست
enquiry
درخواست
demanded
درخواست
demand
درخواست
claim
درخواست
claimed
درخواست
tender
درخواست
claims
درخواست
requisitioning
درخواست
requisition
درخواست
d. of a request
در درخواست
requests
درخواست
suit
درخواست
requesting
درخواست
claiming
درخواست
imploration
درخواست
toa for a job or position
درخواست کارکردن
writ of subpoena
برگ درخواست
applying
درخواست کردن
apply
درخواست کردن
applies
درخواست دادن
speak for
<idiom>
درخواست کردن
put in for something
<idiom>
درخواست چیزی
inquiries
اسستسفار درخواست
apply
درخواست دادن
applying
درخواست دادن
pray
درخواست کردن
solicit
درخواست کردن
solicited
درخواست کردن
soliciting
درخواست کردن
solicits
درخواست کردن
implore
درخواست کردن از
implored
درخواست کردن از
implores
درخواست کردن از
imploring
درخواست کردن از
requesting
درخواست می کنم
request
درخواست می کنم
requested
درخواست می کنم
prayed
درخواست کردن
praying
درخواست کردن
inquiry
اسستسفار درخواست
asking and ordering
درخواست و سفارش
entreat
درخواست کردن
entreated
درخواست کردن
entreating
درخواست کردن
entreats
درخواست کردن
to make an application
[to apply]
درخواست کردن
requests
درخواست می کنم
prays
درخواست کردن
at the request of
به خواهش
[به درخواست]
basic requisition number
درخواست ابتدایی
demand code
رمز درخواست
requisition number
شماره درخواست
round robin
درخواست کتبی
demandant
درخواست کننده
materials requisition
درخواست مواد
document number
شماره درخواست
rrayer
درخواست التماس
requisition line
خط درخواست اماد
appeal for tenders
درخواست مزایده
declaration of intention
درخواست تابعیت
purchase requisition
درخواست خرید
basic requisition number
درخواست اولیه
pleader
درخواست دادن
plead with
درخواست کردن
on call
بنا به درخواست
request signal
علامت درخواست
call for fire
درخواست اتش
d. note
درخواست پرداخت
application form
برگ درخواست
stock requisition
درخواست کالا
applies
درخواست کردن
applicants
درخواست کننده
demands
درخواست کردن
applicants
درخواست دهنده
demands
درخواست مطالبه
demanded
درخواست کردن
demanded
درخواست مطالبه
demand
درخواست کردن
applicant
درخواست کننده
applicant
درخواست دهنده
demand
درخواست مطالبه
fire message
درخواست اتش
to g. any one's request
درخواست کسیراپذیرفتن
excess demand
درخواست مازاد
demanded
<adj.>
<past-p.>
درخواست شده
asked
<adj.>
<past-p.>
درخواست شده
applicator
درخواست کننده
supervisor request
درخواست نافر
supplicate
درخواست کردن
claimed
<adj.>
<past-p.>
درخواست شده
proposal form
فرم درخواست بیمه
by popular
[demand]
request
درخواست توده پسند
at call
به محض درخواست عندالمطالبه
on request
وقتی که درخواست بشود
recind
لغو کامل درخواست
to solicit an office
درخواست ازیک شرکت
pleadable
قابل درخواست دادن
requisitioned
درخواست رسمی کردن
to grant an application
درخواست نامه ای را پذیرفتن
requisition
درخواست رسمی کردن
to deny somebody a wish
درخواست کسی را رد کردن
initial fire request
درخواست ابتدایی اتش
to ask too much
بیش از حد درخواست کردن
requisitioning
درخواست رسمی کردن
on call
اتشهای طبق درخواست
call for fire
درخواست اتش کردن
modification work order
برگ درخواست نوسازی
on application
در زمان
[حالت]
درخواست
debt enforcement
درخواست طلب وصول
demand code
شماره رمزبرگ درخواست
to reject
[refuse]
an application
درخواست نامه ای را رد کردن
to a oneself for help
درخواست کمک کردن
indents
سفارش درخواست کردن
requisition line
مسیر درخواست اماد
requesting unit
یکان درخواست کننده
bone
خواستن درخواست کردن
boned
خواستن درخواست کردن
bones
خواستن درخواست کردن
boning
خواستن درخواست کردن
to apply for leave
درخواست مرخصی کردن
indenting
سفارش درخواست کردن
indent
سفارش درخواست کردن
repleader
درخواست تجدیدنظر استیناف
reclama
درخواست تجدید نظر
solicits
درخواست یا تقاضا کردن از
solicit
درخواست یا تقاضا کردن از
requisitions
درخواست رسمی کردن
request for price quotation
درخواست مظنه قیمت
solicited
درخواست یا تقاضا کردن از
soliciting
درخواست یا تقاضا کردن از
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com