English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 62 (5 milliseconds)
English Persian
more than needs بیش از انچه بایسته
Other Matches
necessitous بایسته
requisite بایسته
necessary بایسته بایا
must میبایستی بایسته
necessitating بایسته کردن بایستن
necessitates بایسته کردن بایستن
necessitated بایسته کردن بایستن
necessitate بایسته کردن بایستن
whatever انچه
whatever هر انچه
that which انچه
for a iknow انچه من می دانم
for aught i know انچه من میدانم
i lent him what money i had انچه پول ...
oive such as you have انچه که داریدبدهید
as for as i know انچه من میدانم
so far as تا ان اندازه که انچه
as far as in me lies انچه از من بر می اید
as far as i can see انچه من می فهمم
what هرچه انچه
makefast انچه قایق را به ان میبندند
ties of friendship انچه دوستی اقتضامیکند
the needful انچه باید کرد
purview of a book انچه کتابی فرامیگیرد
penful انچه در یک قلم جا گیرد
pitcherful انچه دریک سبوجابگیرد
he did his level best انچه از دستش برامدکرد
out of sight out of mind از دل برود هر انچه از دیده برفت
do the necessary انچه باید کرد بکنید
my sentiment toward him انچه من راجع باواحساس میکنم
my recollectio of it is انچه من بیادمی اورم اینست
capful انچه دریک کلاه جابگیرد
layered انچه مربوط به لایه ها باشد
cartful انچه دریک گاری جا بگیرد
it purports that انچه از این فهمیده میشوداین که .....
so far as i can guess انچه من میتوانم حدس بزنم
i did all in my power انچه در توانم بود کردم
the requirements of the law انچه درقانون قید شده
redefinable انچه مجددا قابل تعریف است
bound انچه که کارائی یک سیستم رامحدود میکند
whatsoe'er هیچ هیچگونه هرقدر انچه هرانچه
the document purports that انچه از این سند مفهوم میشوداینست که
penny worth انچه برابر یک پنی میتوان خرید
he undid what i had done انچه من رشته بودم او پنبه کرد
i paid his d. wages مزد او را انچه لازم بود دادم
findings انچه کارگر ازخود بر سر کار می برد یافت
finding انچه کارگر ازخود بر سر کار می برد یافت
i speak under correction انچه می گویم ممکن است درست نباشد
what you see is what you get انچه می بینید همان است که بدست می اورید
whaterer هرچه انچه هرانچه هرقدر هیچ گونه
fortuitism اعتقادباینکه انچه درطبیعت پیداشده اتفاقی بوده
i overpaid him for his work مزد کارش را بیش از انچه حقش بود دادم
fortuist کسیکه معتقداست که انچه درطبیعت پیداشده اتفاقی بوده است
nemo dat quod non habet هیچ کس نمیتواند انچه راکه مالکش نیست را به دیگری دهد
breach of trust کوتاهی درانجام دادن انچه که به موجب سند تنظیمی در تاسیس حقوقی می بایستی انجام دهد
materialism فلسفه اصالت ماده اعتقاد به اینکه انچه وجود دارد ماده است
book value ارزش هر شیی برحسب انچه دردفترحساب نشان داده شود ارزش سهام طبق دفاتر
gurantee عبارت از ان است که دولت یا دولتهایی طی معاهدهای متعهد شوند که انچه را قادر باشند جهت انجام امر معینی انجام دهند
whateer هرانچه انچه هرانچه هرقدر هرچه
lapful به قور یک دامن انچه در یک دامن جاگیرد
halfpennyworth انچه به نیم پنی خریده شود ارزش نیم پنی
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com