Dictiornary-Farsi | بیمار روانی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 204 (10 milliseconds)

English	Persian
psychopath	بیمار روانی
psychopaths	بیمار روانی
psychotic	بیمار روانی
psyho	بیمار روانی


Other Matches

sick	بیمار
woozy	بیمار
wooziest	بیمار
woozier	بیمار
sicklier	بیمار
patients	بیمار
sickest	بیمار
pulmonic	بیمار
bedridden	بیمار
bedrid	بیمار
bedfast	بیمار
ills	بیمار
ill-	بیمار
ill	بیمار
patient	بیمار
sickly	بیمار
sickliest	بیمار
love sick	بیمار عشق
homesick	بیمار وطن
out-patients	بیمار سرپائی
podagric	بیمار نقرس
out-patient	بیمار سرپائی
inpatient	بیمار بستری
outpatient	بیمار سرپایی
dangeously sick	سخت بیمار
maniacs	بیمار مانیایی
maniac	بیمار مانیایی
languideyes	چشمان بیمار
sickrooms	اتاق بیمار
patient	بیمار مریض
sick nurse	پرستار بیمار
patients	بیمار مریض
sick industry	صنعت بیمار
sick of love	بیمار عشق
look for	بیمار بودن
sickroom	اتاق بیمار
bedpans	لگن بیمار بستری
bedpan	لگن بیمار بستری
carer	مراقبو تیماردار بیمار
in-patients	بیمار بستریدر بیمارستان
you will become sick	شما بیمار میشوید
in-patient	بیمار بستریدر بیمارستان
outpatient	بیمار سرپایی بیمارستان
languish	بیمار عشق شدن
happy go lucky	اسان گذران بیمار
languishing	بیمار عشق شدن
unhealthy	غیر سالم بیمار
languishes	بیمار عشق شدن
languished	بیمار عشق شدن
rehabilitant	بیمار یا معلول درحال نوتوانی
strecher	تخت روان حمل بیمار
The patient went off in a faint	بیمار غش کرد ( از حال رفت )
packing sheet	حوله ترکه بتن بیمار بپیچند
The patients hrart stopped beating.	قلب بیمار از کار افتاد ( ایستاد )
to overdose a patient	داروی زیادی به بیمار دادن یاخوراندن
Smoking makes you ill and it is also expensive.	سیگار کشیدن شما را بیمار می کند و این همچنین گران است.
eliza	برنامهای که مباحثه یک بیمار را بایک متخصص بیماریهای دماغی شبیه سازی میکند
psychical	روانی
mellifluence	روانی
liquid limit	حد روانی
psychic	روانی
fluency	روانی
volubility	روانی
psychological	روانی
facility	روانی
flows	روانی
subversive	روانی
subversives	روانی
fluidity	روانی
yield point	حد روانی
freedoms	روانی
flowed	روانی
freedom	روانی
flow	روانی
mental	روانی
An apple a day keeps the doctor away. <proverb>	با خوردن یک سیب هر روز نیازی به دکتر نیست. [چونکه آدم دیگر بیمار نمی شود]
psychogenesis	پدیدایی روانی
psychic energy	نیروی روانی
psychic secretion	تراوش روانی
psychic trauma	اسیب روانی
psychodiagnosis	تشخیص روانی
psychic blindness	نابینایی روانی
psychic apparatus	دستگاه روانی
neurasthenia	خسته روانی
physical psychological	تنی- روانی
physical psychological	جسمی- روانی
playing the man	بازی روانی
psychic deafness	ناشنوایی روانی
psychasthenia	ضعف روانی
psychiatric hospital	بیمارستان روانی
psychiatric nurse	پرستار روانی
psychiatric social work	مددکاری روانی
psychognosis	شناخت روانی
psychomotor	روانی- حرکتی
psychopathy	معالجه روانی
psychopathy	اختلالات روانی
psychopharmacology	داروشناسی روانی
psychosexual	روانی- جنسی
psychosocial	روانی- اجتماعی
psychosurgery	جراحی روانی
versatility	روانی مهارت
supersensible	روحی روانی
psychological space	فضای روانی
psychological scale	مقیاس روانی
psychograph	نمودار روانی
psycholepsis	افت روانی
psycholepsy	افت روانی
sociopsychological	اجتماعی- روانی
psychopaysical	روانی- فیزیکی
psychological environment	محیط روانی
psychological factors	عوامل روانی
psychological field	میدان روانی
psychological operations	عملیات روانی
stream of consciousness	تسلسل روانی
nervous breakdowns	بحران روانی
psychoanalysis	تحلیل روانی
complexes	عقده روانی
ease of style	روانی انشا
endopsychic	درون روانی
exopsychic	برون روانی
gift of the gab	روانی زبان
complex	عقده روانی
intrapsychic	درون روانی
liquid limit	مرز روانی
liquid limit test	ازمون حد روانی
psychosis	بیماری روانی
mental conflict	تعارض روانی
stressing	فشار روانی
psychiatry	پزشکی روانی
fluidity	روانی بیان
psychotherapy	درمان روانی
nervous breakdowns	فروباشی روانی
analeptic	نیروبخش روانی
nervous breakdown	بحران روانی
nervous breakdown	فروباشی روانی
moods	وضع روانی
mood	وضع روانی
cathexis	انرژی روانی
cathexis	تمرکز روانی
cathexis	نیروگذاری روانی
psychological warfare	جنگ روانی
mentally	از نظر روانی
sanity	سلامت روانی
stresses	فشار روانی
mental disorder	اختلال روانی
psychiatric disorder	اختلال روانی
mental economy	اقتصاد روانی
neurosis	اختلال روانی
neuroses	اختلال روانی
mental test	ازمون روانی
mental status	وضع روانی
flowed	روانی سلاست
flow	روانی سلاست
mental hygiene	بهداشت روانی
mental examination	معاینه روانی
mental health	بهداشت روانی
mental disturbance	اختلال روانی
mental disorder	بیماری روانی
stress	فشار روانی
mental derangement	اشفتگی روانی
mental disease	بیماری روانی
flows	روانی سلاست
mental health	سلامت روانی
mental illness	بیماری روانی
psychological test	ازمون روانی
psychological warfare	عملیات جنگ روانی
nervous breakdown	ناتوانی روانی [پزشکی]
reflux column	ستون باز روانی
nervous breakdown	درماندگی روانی [پزشکی]
reflux condenser	چگالنده باز روانی
nervous breakdown	واماندگی روانی [پزشکی]
stress tolerance	تحمل فشار روانی
phrenology	جمجمه شناسی روانی
stressable <adj.>	فشار روانی پذیر
stress	تنش جسمانی- روانی
facility	وسیله تسهیل روانی
psychopaths	مبتلا بامراض روانی
psychopath	مبتلا بامراض روانی
stressing	تنش جسمانی- روانی
viscosity	ناروانی کند روانی
to speak with f.	به روانی سخن گفتن
stresses	تنش جسمانی- روانی
reagent	موضوع ازمایش روانی
psychomotor retardation	کندی روانی- حرکتی
psychomotor agitation	بیقراری روانی- حرکتی
depth psychology	تجزیه و تحلیل روانی
psychologism	پیروی از اصول روانی
psi ability	توانایی فرا روانی
psychasthenia	خستگی روانی بی تصیمی
intrapsychic conflict	تعارض درون روانی
mental element of crime	عنصر روانی جرم
psychic determinism	علیت گرایی روانی
psychodiagnostics	ابزارهای تشخیص روانی
psychodrama	نقش گزاری روانی
psychognosis	مطالعه عمیق روانی
psychogalvanic response	پاسخ گالوانیکی- روانی
psychomotor tests	ازمونهای روانی- حرکتی
psychodynamics	پویش شناسی روانی
california psychological inventory	پرسشنامه روانی کالیفرنیا
psychognosy	مطالعه عمیق روانی