English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3 milliseconds)
English Persian
blackout بیهوشی موقت
blackouts بیهوشی موقت
Other Matches
suspension of arms اعلام اتش بس موقت یا تعلیق موقت حالت جنگی
protempore موقت شاغل مقامی بطور موقت
holding area منطقه لنگرگاه موقت در روی دریا منطقه توقف موقت کشتیها
lipothymy بیهوشی
anesthetics بیهوشی
syncope بیهوشی
epilepsy بیهوشی
anaesthetics بیهوشی
insensibility بیهوشی
anesthesia بیهوشی
unconsciousness بیهوشی
anaesthesia بیهوشی
insipience بیهوشی
anaesthetic بیهوشی
anesthetic داروی بیهوشی
local anasthesia بیهوشی موضعی
astonishment حیرت بیهوشی
stupidness بیهوشی حماقت
stupefaction بیهوشی تخدیر
stupidity خریت بیهوشی
stupidities خریت بیهوشی
anaesthetist متخصص بیهوشی
anaesthetics بی حسی داروی بیهوشی
anaesthetic بی حسی داروی بیهوشی
anesthetics بی حسی داروی بیهوشی
insensibly از روی بیهوشی یا بی حسی
anaesthesia بی حسی داروی بیهوشی
trance از خود بیخودی بیهوشی
trances از خود بیخودی بیهوشی
to become conscious به هوش آمدن [پس از غش یا بیهوشی]
to come to <idiom> به هوش آمدن [پس از غش یا بیهوشی]
to come round [around] <idiom> به هوش آمدن [پس از غش یا بیهوشی]
to come to oneself <idiom> به هوش آمدن [پس از غش یا بیهوشی]
ictus تپش حمله ناگهانی بیهوشی
to anaesthetize locally سر کردن بیهوشی موضعی زدن
anesthetist پزشک متخصص بیهوشی و بی حسی
hibernation بسربردن زمستان درحال خواب یا بیهوشی
blackout فراموشی [یا بیهوشی یا نابینایی] موقتی [پزشکی]
holding anchorage لنگر موقت در روی دریا یابندرگاه توقف موقت در روی دریا
shallow water blackout بیهوشی غواص که نفس رازیر اب حبس کرده
concussion صدمه وتکان مغز که منجر به بیهوشی میشود
to have a blackout فراموشی [یا بیهوشی یا نابینایی] موقتی داشتن [پزشکی]
provisional موقت
pro tempore موقت
makeshift موقت
interim موقت
intrim موقت
pontoon bridge پل موقت
pontoons پل موقت
temporary موقت
pontoon پل موقت
adhoc موقت
interim financing پرداخت موقت
interim plan برنامههای موقت
bretise سنگر موقت
ischemia کم خونی موقت
the pro tem chief رئیس موقت
dazzling کوری موقت
stopgap چاره موقت
temporarily بطور موقت
bretisee سنگر موقت
suspension اخراج موقت
kluged ترسیم موقت
brettys سنگر موقت
suspensions اخراج موقت
interim certificates گواهی موقت
bretesse سنگر موقت
cofferdam بند موقت
coffer dam سد انحرافی موقت
charge d'affaires of the embassy کاردار موقت
debarkation hospital بیمارستان موقت
detention pending trial حبس موقت
drop tank تانک موقت
bridging leon وام موقت
false work حائل موقت
buffer حافظه موقت
bridging leon اعتبار موقت
dazzled کوری موقت
dazzles کوری موقت
stopgaps چاره موقت
temporary duty ماموریت موقت
temporary road راه موقت
term insurance بیمه موقت
temporary marriage ازدواج موقت
armistices صلح موقت
tentative ازمایشی موقت
lean-to پناهگاه موقت
short time duty کار موقت
lean-tos پناهگاه موقت
provisional به طور موقت
temporary gauge اشل موقت
tabernacle پرستشگاه موقت
temporal life زندگی موقت
temporary hardness سختی موقت
temporalty بطور موقت
temporary duty شغل موقت
temporary storage انباره موقت
temporary storage حافظه موقت
armistice صلح موقت
temporary works کارهای موقت
timbering چوبست موقت
modulus vivendi قار موقت
x site انبار موقت
bretess سنگر موقت
bretex سنگر موقت
dazzle کوری موقت
modus vivendi توافق موقت
protem موقتا موقت
temporary wife زوجه موقت
provisional scrip تصدیق موقت
temporary structures ساختمانهای موقت
suspension of arms اتش بس موقت
shells برنامه خروج موقت
beach dump انبار موقت ساحلی
shell برنامه خروج موقت
lapse برگشت انحراف موقت
lapsing برگشت انحراف موقت
air commodore سرتیپ موقت هوایی
alternate water terminal بارانداز ابی موقت
acting sublieutenant ناوبان دوم موقت
convening authority فرماندار موقت نظامی
shelling برنامه خروج موقت
lapses برگشت انحراف موقت
pontoons پل موقت نظامی زدن
pontoon پل موقت نظامی زدن
kludge سخت افزار موقت
scrip گواهی نامه موقت
rendezvous area منطقه تجمع موقت
locumtenens کفیل جانشین موقت
provisionally بطور موقت عجالتا"
provisorily بطور شرطی یا موقت
pontoneer مامور پل موقت سازی
pontonier مامور پل موقت سازی
provisional statement صورت وضعیت موقت
provisional assignee مدیر تصفیه موقت
provisional order دستور موقت اداری
shadow memory حافظه ثانوی موقت
hard خطای موقت در سیستم
juryrig برپا کردن موقت
harder خطای موقت در سیستم
hardest خطای موقت در سیستم
transient ischemia کم خونی موضعی موقت
convening authority مقام صلاحیتدار موقت
cover note بیمه نامه موقت
covering note بیمه نامه موقت
drug holiday ترک موقت دارو
interim injunction حکم توقیف موقت
provisional scrip تصدیق موقت سهام
quia timet قرار تامین دستور موقت
time charter کرایه کردن موقت کشتی
registering ذخیره موقت دستورات اجرایی
truces متارکه یا صلح یا اتش بس موقت
tenancy مدت اجاره مالکیت موقت
tenancies مدت اجاره مالکیت موقت
registers ذخیره موقت دستورات اجرایی
truce قرارداد متارکه موقت جنگ
parleys مذاکره درباره صلح موقت
parleying مذاکره درباره صلح موقت
parleyed مذاکره درباره صلح موقت
parley مذاکره درباره صلح موقت
fifo فضای ذخیره سازی موقت
register ذخیره موقت دستورات اجرایی
juryrig سوار کردن موقت وسایل
keyboard buffer حافظه موقت صفحه کلید
progress payments پرداختهای موقت یا علی الحساب
truce متارکه یا صلح یا اتش بس موقت
truces قرارداد متارکه موقت جنگ
stopgap وسیله موقت دریچه انسداد
stopgaps وسیله موقت دریچه انسداد
kludge سیستم نرم افزار موقت
suspended animation وقفه موقت فعالیتهای حیاتی وغیره
dazzling سوسو زدن کور کردن موقت
dazzles سوسو زدن کور کردن موقت
dazzled سوسو زدن کور کردن موقت
dazzle سوسو زدن کور کردن موقت
coffer-dam [مانع موقت آب بین دو ردیف شمعها]
blips عقب زدن اتومبیل بطور موقت
outputs ذخیره موقت داده که خارج خواهد شد
output ذخیره موقت داده که خارج خواهد شد
print توقف موقت چاپگر هنگام چاپ
clipboards 1-فضای ذخیره سازی موقت داده 2-
printed توقف موقت چاپگر هنگام چاپ
prints توقف موقت چاپگر هنگام چاپ
transients وسیلهای که ولتاژ موقت را تحمل میکند
secondary وضعیت موقت ایستگاه دریافت داده
transient خطای موقت که درمدت زمانی رخ میدهد
transient وسیلهای که ولتاژ موقت را تحمل میکند
blip عقب زدن اتومبیل بطور موقت
transients خطای موقت که درمدت زمانی رخ میدهد
jumpers اتصال موقت روی تخته مدار
jumper اتصال موقت روی تخته مدار
clipboard 1-فضای ذخیره سازی موقت داده 2-
task ذخیره موقت کارهای منتظر برای پردازش
transients بخشی از حافظه موقت که در مدت زمانی رخ میدهد
transient بخشی از حافظه موقت که در مدت زمانی رخ میدهد
stacks ذخیره موقت صفحات در سیستم حافظه مجازی
stationed وضعیت موقت یک ایستگاه که داده را بازیابی میکند
stacked ذخیره موقت صفحات در سیستم حافظه مجازی
holding area منطقه توقف موقت [هوا فضا] [هوانوردی ]
stack ذخیره موقت صفحات در سیستم حافظه مجازی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com