English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 131 (8 milliseconds)
English Persian
residual unemployment بیکاری باقیمانده
Other Matches
natural rate hypothesis فرضیهای که بر اساس ان یک حداقل نرخ بیکاری وجود دارد که چنانچه میزان بیکاری از این حد کمتر شود در این صورت تورم با شتاب بیشتری افزایش می یابد . در این نرخ طبیعی بیکاری
unemployment compensation پرداختی در زمان بیکاری پرداخت کمکی در زمان بیکاری
okuns law براساس این قانون رابطه نزدیکی بین تغییرات نرخ بیکاری وافزایش تولید واقعی وجوددارد . اوکان نشان میدهد که در امریکا برای کاهش 1درصد نرخ بیکاری تولیدواقعی باید معادل 3درصدافزایش یابد
vacation بیکاری
vacations بیکاری
idless بیکاری
idleness بیکاری
idly به بیکاری
inoccupation بیکاری
sloth بیکاری
unemployment بیکاری
leavings باقیمانده
loose ends باقیمانده
loose end باقیمانده
remaining باقیمانده
reminders باقیمانده
reminder باقیمانده
relict باقیمانده
residual باقیمانده
residuum باقیمانده
remainder باقیمانده
long residue باقیمانده
residue باقیمانده
rests باقیمانده
residues باقیمانده
rest باقیمانده
disguised unemployment بیکاری نامرئی
down time زمان بیکاری
frictional unemployment بیکاری اصطکاکی
hidden unemployment بیکاری پنهان
marginal unemployment بیکاری نهائی
latency زمان بیکاری
idle hours ساعتهای بیکاری
intellectual unemployment بیکاری تحصیلکرده ها
mass unemployment بیکاری انبوه
jobless وابسته به بیکاری
structural unemployment بیکاری بنیادی
structural unemployment بیکاری ساختاری
technological unemployment بیکاری فنی
unemployment inflation dilemma معمای بیکاری
unemployment insurance بیمه بیکاری
voluntary unemployment بیکاری ارادی
seasonal unemployment بیکاری فصلی
unemployment rate نرخ بیکاری
rate of unemployment نرخ بیکاری
In ones spare time . دروقت بیکاری
off hours ساعات بیکاری
disguised unemployment بیکاری پنهان
an off day روز بیکاری
cyclical unemployment بیکاری دورانی
cyclical unemployment بیکاری ادواری
chronic unemployment بیکاری مزمن
ort باقیمانده غذا
residual drawdowm افت باقیمانده
survivor باقیمانده بازمانده
residual volume حجم باقیمانده
well-preserved خوب باقیمانده
residual term جمله باقیمانده
fragments قطعه باقیمانده
fragmenting قطعه باقیمانده
reliquix اثار باقیمانده
fragment قطعه باقیمانده
remainder of the period باقیمانده مدت
residue of the state باقیمانده ترکه
residual variable متغیر باقیمانده
odds and ends چیز باقیمانده
surviving dependent فرد باقیمانده
balance of the amount باقیمانده مبلغ
distillation residue باقیمانده تقطیر
split میلههای باقیمانده
unemployment fund صندوق تامین بیکاری
quantity of leisure مقدار ساعات بیکاری
kief بنگ کیف بیکاری
dole حق بیمه ایام بیکاری
vacant hours ساعات بیکاری یا فراغت
natural unemployment rate نرخ بیکاری طبیعی
idleness بیکاری تنبلی بطالت
inactively از روی بیکاری بطورغیرفعال
idlesse بیکاری تنبلی بطالت
involuntary unemployment بیکاری غیر ارادی
reliquary محفظه عتیقه باقیمانده
sum of squares of residual مجموع مربعات باقیمانده
functional residual capacity فرفیت باقیمانده عملی
residuary legatee باقیمانده ماترک پس از تقسیم
remain مانده اثر باقیمانده
gleaning خده خوشههای باقیمانده پس از
reliquaries محفظه عتیقه باقیمانده
remained مانده اثر باقیمانده
land tail باقیمانده زمینی یکان
Time hangs heavily on my hands. از زور بیکاری حوصله ام سر رفته
unemployment benefit کمک دریافتی در دوران بیکاری
technological unemployment بیکاری ناشی ازپیشرفتهای فنی
lay off فصل کم کاری دوره بیکاری
inflationary gap بیکاری مطلقا" وجودنداشته باشد
idle time دوره فترت زمان بیکاری
subsidiary باقیمانده در محل برای حفافت
oddment تکه و پاره چیز باقیمانده
subsidiaries باقیمانده در محل برای حفافت
trade off between inflation and رابطه جانشینی بین تورم و بیکاری
leisure hours ساعات فراغت یا بیکاری هنگام فرصت
converts انداختن تمام میلههای باقیمانده بولینگ
after image [آثار باقیمانده درچشم پس ازدیدن چیزی]
converted انداختن تمام میلههای باقیمانده بولینگ
convert انداختن تمام میلههای باقیمانده بولینگ
converting انداختن تمام میلههای باقیمانده بولینگ
blowdown خروج باقیمانده سوخت توسط فشار گاز
man a bout town ادم بیکاری که همیشه به باشگاه و نمایشگاههای شهر میرود
I am obsessed by fear of unemployment . تنها فکرم نگرانی از بیکاری ( عدم اشتغال ) است
traced علامت باقیمانده روی یخ اسکیت راهنمای قلاب ماهیگیری
traces علامت باقیمانده روی یخ اسکیت راهنمای قلاب ماهیگیری
stay behind باقی گذاشته شده نیروی باقیمانده در منطقه دشمن
trace علامت باقیمانده روی یخ اسکیت راهنمای قلاب ماهیگیری
bye hole سوراخهای باقیمانده پس ازمعلوم شدن نتیجه مسابقه گلف
frictional unemployment بیکاری کوتاه مدت که در نتیجه تحرک ناقص نیروی کار
mondayish بیحال در روز دوشنبه بواسطه بیکاری یکشنبه خسته از کار
par in پایان دادن بازی گلف با کسب امتیاز استاندارد در بخشهای باقیمانده
remanence چگالی شار باقیمانده در یک ماده بعد از از بین رفتن نیروی مغناطیس کننده
vortex trail دنباله مرئی باقیمانده از نوک بال یا ملخ و غیره ناشی ازجریانهای حلقوی شدید
what state در رهگیری هوایی یعنی میزان سوخت و مهمات واکسیژن باقیمانده خود راگزارش کنید
phillips curve شکلی غیرخطی بوده و در حقیقت نشان میدهد که یک رابطه جانشینی بین تورم و بیکاری وجود دارد
carbon tracking باقیمانده بسیار ناچیز کربن که در اثر تخلیه الکتریکی درداخل دینام دلکو یا محفظه شمع باقی میماند
begger my neighbour policy سیاستی است که هدفش انتقال مشکل بیکاری به کشور دیگر است مانندافزایش تعرفه گمرکی
new deal برنامه توسعه اقتصادی فرانکلین روزولت پس از سالهای بعداز بحران بزرگ درامریکا که دران کمک به کشاورزی بازنشستگی وبیمه بیکاری و غیره گنجانیده شده است
phillips curve منحنی است که بر اساس ان رابطه بین نرخ بیکاری و نرخ تورم درانگلستان را نشان میدهد.شکل اولیه این منحنی
under lease وقتی مستاجر اصلی ملک برای مدتی کمتر از مدت باقیمانده اجاره خودش ملک را اجاره دهد
deferred share سهامی که دارندگان ان پس از تقسیم سود سهام بین دارندگان سهام عادی باقیمانده سهام را طبق مفاد اساسنامه وشرکتنامه دریافت می دارند
opportune lift فرفیت حمل اضافی یا فرفیت حمل باقیمانده
accelerationists شتاب گرایان مکتبی که براساس اعتقاد انها هر گونه اقدام در جهت کاهش نرخ طبیعی بیکاری بدون اینکه قادر باشد این نرخ را کاهش دهد باعث تسریع تورم خواهدشد .میلتون فریدمن و ادموندفلپس از پیروان اصلی این گروه میباشند
second best theory نظریه دومین ارجحیت . براساس این نظریه چنانچه یک یا چندشرط از شرایط لازم برای بهینه پارتو وجود نداشته باشد در این صورت رعایت شدن سایر شرایط لازم باقیمانده در ارجحیت ثانی قرار نخواهد گرفت
residual sum of squares مجموع مجذورات انحرافات مجموع مربعات انحرافات مجموع مجذورات باقیمانده ها
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com