Dictiornary-Farsi | تابش یا روشنی خیره کننده | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 204 (16 milliseconds)

English	Persian
dazzle	تابش یا روشنی خیره کننده
dazzled	تابش یا روشنی خیره کننده
dazzles	تابش یا روشنی خیره کننده
dazzling	تابش یا روشنی خیره کننده


Other Matches

eclat	روشنی خیره کننده
glared	تابش خیره کننده تشعشع
glare	تابش خیره کننده تشعشع
glares	تابش خیره کننده تشعشع
cascade image intensifier	تقویت کننده روشنی عکس یاشفافیت ان
staring red	یا خیره کننده
foudroyant	خیره کننده
fulgurant	خیره کننده
relucent	خیره کننده
dazzlingly	بطور خیره کننده
ionizing radiation	تابش یونیزه کننده
flares	روشنایی خیره کننده و نامنظم زبانه کشی
flare	روشنایی خیره کننده و نامنظم زبانه کشی
roentgen	واحد تابش تشعشعات یونیزه کننده
rem	مقدار تابش یونیزه کننده که در صورت جذب توسط یک جسم همان تاثیرات فیزیولوژیکی را که یک رونتگن اشعه ایکس یاتابشهای گاما دارند خواهدداشت
photogenic	روشنی زا
conspicuity	روشنی
plainess	روشنی
fenestra	روشنی
limpidity or limpidness	روشنی
liveliness	روشنی
clarity	روشنی
lucency	روشنی
brightness	روشنی
shine	روشنی
shines	روشنی
clearness	روشنی
irradiancy	روشنی
glim	روشنی
irradiance	روشنی
clarification	روشنی
lucidity	روشنی
pellucidness	روشنی
pellucidity	روشنی
perspicuity	روشنی
diaphaneity	روشنی
irradiative	روشنی دهنده
picturesqueness	زیبایی روشنی
daylight	روشنی روز
negative glow	روشنی منفی
luminous	روشنی بخش
daylit	روشنی روز
illuminative	روشنی بخش
To have enlightened ideas. To be an intellectual.	افکار روشنی داشتن
street lightning	روشنی راه و خیابان
obscurantist	مخالف روشنی فکر
clearness	روشنی وصاف بودن
luminous	روشنی بخش روشن
enlightement	روشنی فکر اگاهی حقیقی
landing vehicle	خود روشنی دار اب خاکی
steering brake	قفل فرمان خود روشنی دار
ambiguity	آنچه به روشنی تعریف نشده است
ambiguities	آنچه به روشنی تعریف نشده است
testy <adj.>	خیره سر
sullen <adj.>	خیره سر
agaze	خیره
obstinate	خیره سر
staring	خیره
willful <adj.>	خیره سر
dour	خیره سر
screwball	خیره سر
glaring	خیره
pertinacious	خیره سر
perverse <adj.>	خیره سر
stubborn <adj.>	خیره سر
starring	خیره
intractable <adj.>	خیره سر
dourly	خیره سر
mulish	خیره سر
eccentric <adj.>	خیره سر
stubborn	خیره سر
gapeseed	نگاه خیره
gloatingly	با نگاه خیره
obstinacy	خیره سری
intractable	خیره سر ستیزه جو
to look fixedly	خیره نگریستن
to stand at gaze	خیره ایستادن
stubbornness	خیره سری
stared	خیره شدن
glaringly	با نگاه خیره
gape seed	نگاه خیره
stares	خیره شدن
impudence	خیره سری
blinded	خیره کردن
mulishness	خیره سری
dazzle	خیره کردن
gazes	نگاه خیره
dazzling	خیره کردن
gazing	نگاه خیره
blinds	خیره کردن
steadfast	پابرجای خیره
steadfastly	پابرجای خیره
gaze	نگاه خیره
moon eyed	خیره ومتحیر
perrinaciousness	خیره سری
blind	خیره کردن
dazzled	خیره کردن
gazed	نگاه خیره
stare	خیره شدن
dazzlement	خیره سازی
goggle-eyed	خیره چشم
dazzles	خیره کردن
gape	خیره نگاه کردن
gazed	خیره نگاه کردن
stares	خیره نگاه کردن
gaze	خیره نگاه کردن
gaping	خیره نگاه کردن
glares	خیره نگاه کردن
gapes	خیره نگاه کردن
glared	خیره نگاه کردن
glare	خیره نگاه کردن
bedazzle	بکلی خیره کردن
stargaze	بستاره ها خیره شدن
gloating	خیره نگاه کردن
glowered	خیره نگاه کردن
gloats	خیره نگاه کردن
glower	خیره نگاه کردن
gorgonize	خیره نگاه کردن
watcheye	چشم خیره وسفید
glowering	خیره نگاه کردن
starer	دارای نگاه خیره
gloated	خیره نگاه کردن
glowers	خیره نگاه کردن
gazes	خیره نگاه کردن
stare	خیره نگاه کردن
gazing	خیره نگاه کردن
gloat	خیره نگاه کردن
stared	خیره نگاه کردن
gaped	خیره نگاه کردن
supernovas	ستاره دارای نور متغیری که روشنی اش صد میلیون برابر خورشید است .ابرنواختران
supernovae	ستاره دارای نور متغیری که روشنی اش صد میلیون برابر خورشید است .ابرنواختران
supernova	ستاره دارای نور متغیری که روشنی اش صد میلیون برابر خورشید است .ابرنواختران
glinting	تابش
emission	تابش
glint	تابش
glinted	تابش
glints	تابش
emissions	تابش
total radiation	تابش کل
radiation	تابش
radiational	تابش
radiation of heat	تابش
lustre	تابش
glowed	تابش
glitter	تابش
effulge	تابش
effulgence	تابش
glittered	تابش
glitters	تابش
brilliance	تابش
shines	تابش
fulgency	تابش
irradiation	تابش
coruscation	تابش
phosphorogenic	تابش زا
erythema	تابش
radioactivity	تابش
shine	تابش
eradiation	تابش
glow	تابش
isodose	هم تابش
glows	تابش
glowered	اخم کردن نگاه خیره
fixations	خیره شدگی تعلق خاطر
glowers	اخم کردن نگاه خیره
to stare any one into silence	کسیرا با نگاه خیره از روبردن
glower	اخم کردن نگاه خیره
fixation	خیره شدگی تعلق خاطر
stargazer	کسیکه به ستاره ها خیره شده
glowering	اخم کردن نگاه خیره
gape	نگاه خیره با دهان باز
gaping	نگاه خیره با دهان باز
gaped	نگاه خیره با دهان باز
to gape	با خیره دهان باز کردن
gapes	نگاه خیره با دهان باز
irradiated	تابش دادن
radiation density	تراکم تابش
black light	تابش فرابنفش
visible radiation	تابش مرئی
ultraviolet radiation	تابش فرابنفش
bolometri	تابش سنجی
irradiates	تابش دادن
radiation constants	ثابتهای تابش
irradiating	تابش دادن
soaking	تابش متعادل
polarized radiation	تابش قطبیده
radiant intensity	شدت تابش
irradiate	تابش دادن
sheen	تابش برق
cosmic radiation	تابش کیهانی
primary cosmic rays	تابش کیهانی
energy radiation	تابش انرژی
candescent	تابش یاگرما
radiation efficiency	راندمان تابش
fluorescence	تابش ماهتابی
radiation pattern	الگوی تابش
radiometer	تابش سنج
flash	تابش انی
flashes	تابش انی
emissivity	تابش نسبی