Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3 milliseconds)
English
Persian
Distribution
تابع تعمیم یافته
[ریاضی]
generalized function
تابع تعمیم یافته
[ریاضی]
Other Matches
generalized
تعمیم یافته
generalized routine
روال تعمیم یافته
generalized coordinates
مختصات تعمیم یافته
sort merge program
پردازش تعمیم یافته
generalized force
نیروی تعمیم یافته
generalized planning
برنامه ریزی تعمیم یافته
generalized inhibitory potential
پتانسیل بازداشتی تعمیم یافته
generalized reinforcer
تقویت کننده تعمیم یافته
nests
1-درج تابع در یک برنامه یا تابع اصلی دیگر. 2-استفاده از تابع که بازگشتی خود را صدا میکند
nest
1-درج تابع در یک برنامه یا تابع اصلی دیگر. 2-استفاده از تابع که بازگشتی خود را صدا میکند
equivalence
1-تابع And 2-تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی مثل هم باشند
library
تابع نرم افزاری که کاربری می توند وارد برنامه اش شود تا تابع ای بی درد سر را ایجاد کند
stubbing
تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
stubbed
تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
stub
تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
libraries
تابع نرم افزاری که کاربری می توند وارد برنامه اش شود تا تابع ای بی درد سر را ایجاد کند
stubs
تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
generalizations
تعمیم
extensions
تعمیم
extension
تعمیم
popularization
تعمیم
genbraliztion
تعمیم
generalization
تعمیم
universalization
تعمیم
generalisations
تعمیم
extensile
قابل تعمیم
generalises
تعمیم دادن
overgeneralization
تعمیم افراطی
generalizes
تعمیم دادن
extends
تعمیم دادن
generalize
تعمیم دادن
extending
تعمیم دادن
extend
تعمیم دادن
generalised
تعمیم دادن
generalizing
تعمیم دادن
response generalization
تعمیم پاسخ
fallacy of composition
تعمیم نادرست
generalizability
تعمیم پذیری
generable
قابل تعمیم
stimulus generalization
تعمیم محرک
extendable
قابل تعمیم
generalising
تعمیم دادن
extend the maining of
مفهومی را تعمیم دادن
vulgarization
تعمیم چیزی بزبان ساده
distributing
تقسیم کردن تعمیم دادن
extrapolation
ادامه روند تعمیم دهی
distributes
تقسیم کردن تعمیم دادن
distribute
تقسیم کردن تعمیم دادن
extrapolations
ادامه روند تعمیم دهی
extensible
قابلیت تمدید قابل تعمیم
structured programming
برنامه نویسی ساختار یافته برنامه نویسی ساختاری برنامه نویسی ساخت یافته
university extension
تعمیم مزایای دانشگاه بدانش جویانی که دردانشگاه اقامت ندارند
finding
یافته
findings
یافته
matched
تطبیق یافته
nee
تولد یافته
instinct with force
نیرو یافته
nascent
پیدایش یافته
instinct with life
روح یافته
porrect
بسط یافته
glorified
تجلیل یافته
mature economy
تکامل یافته
transferred
انتقال یافته
full-fledged
تکامل یافته
abroad
گسترش یافته
allocated
اختصاص یافته
linked
پیوند یافته
awakened
اگاهی یافته
extended
تمدید یافته
done
وقوع یافته
deployed
گسترش یافته
wany
کاهش یافته
applied
<adj.>
<past-p.>
گسترش یافته
appointed
<adj.>
<past-p.>
گسترش یافته
tuned
وفق یافته
expanded
بسط یافته
organized
سازمان یافته
full fledged
تکامل یافته
installed
<adj.>
<past-p.>
گسترش یافته
inserted
<adj.>
<past-p.>
گسترش یافته
deployed
<adj.>
<past-p.>
گسترش یافته
waney
کاهش یافته
past
پایان یافته
structured
ساخت یافته
downfallen
زوال یافته
transmissive
انتقال یافته
depauperate
تقلیل یافته
endrgized
انرژی یافته
due out
خاتمه یافته
interoperability
قابلیت همکاری با قسمتها یایکانهای دیگر قابلیت تعمیم کار یک یکان
reduced mass
جرم کاهش یافته
redivivus
تولد تازه یافته
reduced form
فرم تقلیل یافته
inning
زمین باز یافته
elaborated code
رمز بسط یافته
endarch
از مرکزبخارج امتداد یافته
diminished
[قوس تقلیل یافته]
organising
بازار سازمان یافته
linked subroutine
زیربرنامه پیوند یافته
systematized delusions
هذیانهای نظام یافته
organized market
بازار سازمان یافته
structured walkthroughs
بررسیهای ساخت یافته
mature soil
خاک تکامل یافته
organises
بازار سازمان یافته
bimanual
بادودست انجام یافته
organize
بازار سازمان یافته
organizes
بازار سازمان یافته
organizing
بازار سازمان یافته
mature economy
اقتصاد رشد یافته
find
چیز یافته مکشوف
finds
چیز یافته مکشوف
developed contries
ممالک توسعه یافته
contd
مخفف ادامه یافته
reborn
تولد تازه یافته
twice born
تولدتازه روحانی یافته
structured design
طراحی ساختار یافته
formatted display
نمایش شکل یافته
structured english
انگلیسی ساخت یافته
centralized design
طراحی تمرکز یافته
development system
سیستم توسعه یافته
extended memory
حافظه توسعه یافته
diminished
: تقلیل یافته کاسته
extended precision
دقت توسعه یافته
allopatric
بتنهایی وقوع یافته
re-entry
فراخوانی تابع از خود تابع اجرای برنامه در خود برنامه
re entry
فراخوانی تابع از خود تابع اجرای برنامه در خود برنامه
extendeo core
حافظه چنبرهای توسعه یافته
salvaging
اموال نجات یافته از خطر
crumblings
فاسد شده زوال یافته
content addressed
نشامی یافته از روی محتوی
extended character set
مجمگعه کاراکترهای توسعه یافته
salvaged
اموال نجات یافته از خطر
less developed countries
کشورهای کمتر توسعه یافته
human oriented language
زبان ارایش یافته بشری
salvage
اموال نجات یافته از خطر
completing
خاتمه یافته یا کامل شده
fully formed character
کاراکتر تمام شکل یافته
reborn
تغییر حالت روحانی یافته
salvages
اموال نجات یافته از خطر
ranker
افسر ترفیع یافته افسرصفی
completes
خاتمه یافته یا کامل شده
regenerating
زندگی تازه و روحانی یافته
regenerates
زندگی تازه و روحانی یافته
the developed world
جهان توسعه یافته
[پیشرفته]
complete
خاتمه یافته یا کامل شده
structured programming
برنامه نویسی ساخت یافته
well ordered
بنحو اکمل انجام یافته
regenerated
زندگی تازه و روحانی یافته
completed
خاتمه یافته یا کامل شده
structures coding
برنامه نویسی ساخت یافته
That is despised which is cheaply obtained.
<proverb>
ارزان یافته خوار است .
regenerate
زندگی تازه و روحانی یافته
ramus
قسمت بر امده واطاله یافته
ox man
کسیکه در دانشگاه OXFORDپرورش یافته است
structured flowchart
نمودار گردش کار ساخت یافته
new born
زاییده شده تازه تولد یافته
generation
توسعه یافته که هنوز هم استفاده می شوند
deployed
مستقر گسترش یافته در روی زمین
blasetocyst
جنین تکامل یافته حیوانات پستاندار
after image
یک کپی از داده که تغییر یافته است.
substantiative
بادلیل اثبات شده تجسم یافته
abended
خاتمه یافته بطور غیر عادی
airborne
بوسیله هوا نقل وانتقال یافته
developed market economy countries
کشورهای توسعه یافته ازنظر اقتصادی
generations
توسعه یافته که هنوز هم استفاده می شوند
newton
محدوده PDAتوسعه یافته توسط Apple
extending
قوانین دستیابی برنامه به حافظه گسترش یافته در pc
alma mater
مدرسه یا دانشگاهی که شخص در آن پرورش یافته است
extend
قوانین دستیابی برنامه به حافظه گسترش یافته در pc
deformed reinforcing steel
فولاد تقویت شده تغییر شکل یافته
extends
قوانین دستیابی برنامه به حافظه گسترش یافته در pc
ebcdic
کدمبادله اطلاعات اعشاری با کددودوئی توسعه یافته
array
ساختار مرتب که اعضایشان در یک جدول ساخت یافته اند.
coextensive
باهم دریک زمان ویک مکان بسط یافته
aeolian soil
خاکی که از مواد متشکله باد تشکیل یافته است
arrays
ساختار مرتب که اعضایشان در یک جدول ساخت یافته اند.
NetView
معماری مدیریت شبکه توسعه یافته توسط IBM
acoustic
حافظه ترمیم یافته که از خط تاخیر صوتی استفاده میکند
gametophore
سلول تغییر یافته و منشعب جنسی قابل لقاح
basic plus
نوعی زبان برنامه نویسی گسترش یافته BASIC
remedial maintenance
باقی مانده ترمیم خطا که در سیستم گسترش یافته است
standard bred
اسب امریکایی پرورش یافته برای مسابقه سرعت واستقامت
gastraea
رویان کیسهای شکل ابتدایی که از دوقشر سلول تشکیل یافته
gastrea
رویان کیسهای شکل ابتدایی که از دو قشر سلول تشکیل یافته
ethernet
گونهای از اترنت توسعه یافته توسط DEC , Intel , xerox
LAN Manager
سیستم عامل شبکه توسعه یافته توسط ماکروسافت برای PC
amiga
مجموعهای از کامپیوترهای شخصی که توسط کمودور توسعه یافته اند
elegant programming
نوشتن برنامه ساخت یافته با استفاده از کمترین تعداد دستور است
individualism
اعتقاد به اینکه حقیقت ازجوهرهای منفردی تشکیل یافته است خصوصیات فردی
rill erosion
این نوع فرسایش دراولین بسترفرسایش یافته بصورت جوی دیده میشود
special degration
نابودی ویژه که عبارتست ازوزن خاک فرسایش یافته سالیانه در واحد سطح
rarefaction
جریان مافوق صوت درمجرای همگرا که در ان فشارکاهش یافته و سرعت شدیداافزایش یابد
JPEG++
حالت توسعه یافته gPEG که بخ بخشهای تصویر امکان فشرده شدن متفاوت می دهند
ECP
سیستم توسعه یافته توسط ماکروسافت برای پیشبرد کارایی پورت چاپگر موازی
enhancing
سیستم توسعه یافته توسط ماکروسافت برای بهبود کارایی پورت چاپگر موازی
enhance
سیستم توسعه یافته توسط ماکروسافت برای بهبود کارایی پورت چاپگر موازی
extended
code decimalinterchange coded binary کدمبادله اعشاری کد شده بصورت دودوئی توسعه یافته
enhanced
سیستم توسعه یافته توسط ماکروسافت برای بهبود کارایی پورت چاپگر موازی
enhances
سیستم توسعه یافته توسط ماکروسافت برای بهبود کارایی پورت چاپگر موازی
transfers
ارسال داده بین دو وسیله جانبی یا برنامه که در لایههای مختلف سیستم ساخته یافته هستند.
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com