English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
boltzmann distribution function تابع توزیع بولتزمن
Other Matches
boltzmann distribution توزیع بولتزمن
distribution function تابع توزیع
fermi distribution function تابع توزیع فرمی
nest 1-درج تابع در یک برنامه یا تابع اصلی دیگر. 2-استفاده از تابع که بازگشتی خود را صدا میکند
nests 1-درج تابع در یک برنامه یا تابع اصلی دیگر. 2-استفاده از تابع که بازگشتی خود را صدا میکند
boltzmann بولتزمن
h theorem of boltzmann قضیه H بولتزمن
boltzmann h threrem قضیه H بولتزمن
boltzmann constant ثابت بولتزمن
functional distribution توزیع درامدبه عوامل تولید و مطالعه نحوه این توزیع
gini coefficient شاخص نابرابری درامد که از منحنی لورنز بدست می ایددرصورتیکه توزیع درامدکاملا برابر باشد این ضریب مساوی صفر ودرصورتیکه توزیع درامد کاملا نابرابرباشد این ضریب مساوی 1است هرچه این ضریب کوچک باشد توزیع درامد عادلانه تراست
equivalence 1-تابع And 2-تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی مثل هم باشند
libraries تابع نرم افزاری که کاربری می توند وارد برنامه اش شود تا تابع ای بی درد سر را ایجاد کند
stub تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
stubbed تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
library تابع نرم افزاری که کاربری می توند وارد برنامه اش شود تا تابع ای بی درد سر را ایجاد کند
stubbing تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
stubs تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
poisson distribution این توزیع در حقیقت یک توزیع احتمال برای متغیرهای تصادفی ناپیوسته است که دران میزان احتمال بسیارکوچک و در مقابل تعدادمشاهدات بسیار زیاد است
functional distribution of income توزیع درامد بر حسب کارکرد توزیع درامد بین عوامل تولیدبدون توجه به مالکیت عوامل تولید
distributions پخش توزیع اماد توزیع کردن پخش کردن
distribution پخش توزیع اماد توزیع کردن پخش کردن
re-entry فراخوانی تابع از خود تابع اجرای برنامه در خود برنامه
re entry فراخوانی تابع از خود تابع اجرای برنامه در خود برنامه
distribution توزیع
marketing توزیع
dispensations توزیع
distributions توزیع
dispensation توزیع
t distribution توزیع تی
allotment توزیع
issued توزیع
allotments توزیع
issue توزیع
dissemination توزیع
repartition توزیع
issues توزیع
reinforcement distribution توزیع ارماتورها
allotment تخصیص توزیع
administers توزیع کردن
symmetrical distribution توزیع متقارن
fixed system توزیع ثابت اب
dispensed توزیع کردن
frequency distribution توزیع بسامد
dispensing توزیع کردن
functional distribution توزیع اساسی
dealt توزیع کردن
indistributable غیرقابل توزیع
gaussian distribution توزیع نرمال
gauaaian distribution توزیع گوسی
rotation system توزیع تناوبی
trade channel مجرای توزیع
distributor توزیع کننده
distributed توزیع شده
income distribution توزیع درامد
stress distribution توزیع تنش
stresses distribution توزیع تنشها
distribution of wealth توزیع ثروت
wealth distribution توزیع ثروت
distribution panel تابلوی توزیع
frequency distribution توزیع فراوانی
revolving top استوانه توزیع
reseller توزیع کننده
marketing بازاریابی و توزیع
hypergeometric distribution توزیع فراهندسی
dispense توزیع کردن
allotments تخصیص توزیع
dispenses توزیع کردن
issues توزیع کردن
sample distribution توزیع نمونه
exponential distribution توزیع نمایی
fire distribution توزیع اتش
truncated distribution توزیع ناقص
land distribution توزیع اراضی
issue commissary مسئول توزیع
unfair distribution توزیع ناعادلانه
uniform distribution توزیع یکنواخت
unit of issue مبنای توزیع
load distribution توزیع بار
deals توزیع کردن
distributively بشکل توزیع
issued توزیع کردن
administering توزیع کردن
administered توزیع کردن
administer توزیع کردن
distribution ratio نسبت توزیع
rectangular distribution توزیع مستطیلی
distribution system شبکه توزیع
distribution system سیستم توزیع
unissued <adj.> توزیع نشده
distributivity توزیع پذیری
table of distribution جدول توزیع
energy distribution توزیع انرژی
the two o'clock d. توزیع ساعت دو
issue توزیع کردن
equalizing basin حوضچه توزیع اب
deal توزیع کردن
despatched توزیع امکانات
normal plane توزیع نرمال
dispatching توزیع امکانات
generalized function توزیع [ریاضی]
normalized distribution توزیع بهنجار
chi square distribution توزیع مربع خی
Distribution توزیع [ریاضی]
distribution free نابسته به توزیع
distribution law قانون توزیع
decile توزیع دهگانه
normal distribution توزیع نرمال
normal distribution توزیع بهنجار
bose distribution توزیع بوز
population distribution توزیع جمعیت
cumulative distribution توزیع تجمعی
canonical distribution توزیع بندادی
Excess Distribution توزیع فراوانی
dealing arrangments نحوه توزیع
continuous distributions توزیع پیوسته
poissan distribution توزیع پواسن
distribution factor ضریب توزیع
cost of distribution هزینه توزیع
planck distribution توزیع پلانک
optimal distribution توزیع بهینه
optimal distribution توزیع ایده ال
qualitative distribution توزیع کیفی
distribution curve منحنی توزیع
poisson distribution توزیع پواسون
distribution factors ضرایب توزیع
distributing توزیع کردن
distributes توزیع کردن
distribute توزیع کردن
pareto distribution توزیع پاراتو
dispensator توزیع کننده
distribution of income توزیع درامد
angular distribution توزیع زاویهای
market channels مجاری توزیع
marketing channel مجرای توزیع
arrengement of the reonforcement توزیع اماتور
random distribution توزیع بی نظم
redistribution توزیع مجدد
distributable قابل توزیع
distribution time زمان توزیع
random distribution توزیع تصادفی
unit of issue واحد توزیع
distributors توزیع کننده
probability distribution توزیع احتمال
spatial distribution توزیع فضائی
binomial distribution توزیع دو جملهای
distributing point نقطه توزیع
dispatches توزیع امکانات
dispatched توزیع امکانات
dispatch توزیع امکانات
despatching توزیع امکانات
despatches توزیع امکانات
bernoulli distribution توزیع برنولی
demotic distribution توزیع جمعیت
basic of issue مبنای توزیع
redistribution of wealth توزیع دوباره ثروت
countercurrent distribution توزیع جریان مخالف
dividend سود قابل توزیع
distributed lag توزیع فاصله زمانی
personal distribution توزیع درامد فردی
distributed network شبکه توزیع شده
distributed profit سود توزیع شده
dividends سود قابل توزیع
redistribution of income توزیع دوباره درامد
distributed profits سود توزیع شده
distributed fire اتش توزیع شده
distribution پخش [توزیع] [اقتصاد]
dispend توزیع کردن دادن
indisributable غیر قابل توزیع
distribution area منطقه توزیع اماد
distributing tee سه راهی توزیع کننده
distribution cost هزینه توزیع کالا
cumulative frequency distribution توزیع فراوانی تراکمی
data distribution system سیستم توزیع داده ها
dispatcher توزیع کننده امکانات
five fundamental economic questions و چگونه توزیع شود
mark-up سود توزیع کننده
distribution system شبکه توزیع کالا
moment distribution method روش توزیع لنگر
distributor duct کانال توزیع کننده
normal distribution توزیع نرمال [ریاضی]
bose einstein distribution توزیع بوز- اینشتین
normal distribution curve منحنی توزیع بهنجار
normal distribution curve منحنی توزیع نرمال
normal bivariate distribution توزیع دو متغیری نرمال
distributions جدول توزیع اماد
radial probability distribution توزیع احتمال شعاعی
outlet رانش ابگیر توزیع
outlets رانش ابگیر توزیع
distribution point نقطه توزیع اماد
marketing area منطقه توزیع کالا
angular probability distribution توزیع زاویهای احتمال
distribution جدول توزیع اماد
molecular weight distribution توزیع وزن مولکولی
mark-ups سود توزیع کننده
normal distribution توزیع گوسی [ریاضی]
theory of income distribution نظریه توزیع درامد
sole distributor contract قرارداد توزیع انحصاری
unit distribution روش توزیع به یکان
size distribution of income توزیع درامد مقداری
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com