English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English Persian
global تابع جابجایی که یک قطعه متن
globally تابع جابجایی که یک قطعه متن
Other Matches
NOT function مدار الکترونیکی یا قطعه که تابع NOT را انجام میدهد
enabling استفاده ازسیگنال الکترونیکی برای آغاز فرآیند یا دستیالی به یک تابع روی قطعه یا مدار
enabled استفاده ازسیگنال الکترونیکی برای آغاز فرآیند یا دستیالی به یک تابع روی قطعه یا مدار
enables استفاده ازسیگنال الکترونیکی برای آغاز فرآیند یا دستیالی به یک تابع روی قطعه یا مدار
enable استفاده ازسیگنال الکترونیکی برای آغاز فرآیند یا دستیالی به یک تابع روی قطعه یا مدار
key قطعه ای کاغذ بالای کلیدهای مخصوص برای یادآوری به اپراتور تابع های خاص
silicon قطعه کوچک سیلکون در داخل و روی سطح ای که مدار کامل یا تابع منط قی ایجاد شده است .
nests 1-درج تابع در یک برنامه یا تابع اصلی دیگر. 2-استفاده از تابع که بازگشتی خود را صدا میکند
nest 1-درج تابع در یک برنامه یا تابع اصلی دیگر. 2-استفاده از تابع که بازگشتی خود را صدا میکند
segmentation تقسیم بچند قسمت یا قطعه قطعه قطعه سازی
rightsizing فرایند جابجایی ساختار فناوری اطلاعات یک شرکت به کاراترین سخت افزار. اغلب به معنای جابجایی از شبکه مبتنی بر mainfrome به شبکه بر پایه pc
tasks جابجایی برنامهای در حافظه با دیگر که موقتاگ روی دیسک ذخیره شده است . جابجایی کارها مشابه چند کاره بودن نیست چون میتواند چندین برنامه را هم زمان اجرا کند
task جابجایی برنامهای در حافظه با دیگر که موقتاگ روی دیسک ذخیره شده است . جابجایی کارها مشابه چند کاره بودن نیست چون میتواند چندین برنامه را هم زمان اجرا کند
zero insertion force socket [قطعه ای که ترمینال های اتصال متحرک دارد و امکان درج قطعه بدون اعمال نیرو دارد سپس اهرم کوچکی می چرخد تا با لبه های قطعه برخورد کند]
equivalence 1-تابع And 2-تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی مثل هم باشند
stub تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
stubs تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
libraries تابع نرم افزاری که کاربری می توند وارد برنامه اش شود تا تابع ای بی درد سر را ایجاد کند
stubbing تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
stubbed تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
library تابع نرم افزاری که کاربری می توند وارد برنامه اش شود تا تابع ای بی درد سر را ایجاد کند
lobation قطعه قطعه شدگی مقطع زائده اویخته
companion part لنگه قطعه متقابل قطعه راهنما
planar روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت
fast قطعه حافظه قدیمی که داده را ازمحل حافظه پیدا میکند و می خواند با دوعمل جداگانه این قطعه در خال حاضر با EDO جایگزین شده است
fastest قطعه حافظه قدیمی که داده را ازمحل حافظه پیدا میکند و می خواند با دوعمل جداگانه این قطعه در خال حاضر با EDO جایگزین شده است
fasted قطعه حافظه قدیمی که داده را ازمحل حافظه پیدا میکند و می خواند با دوعمل جداگانه این قطعه در خال حاضر با EDO جایگزین شده است
fasts قطعه حافظه قدیمی که داده را ازمحل حافظه پیدا میکند و می خواند با دوعمل جداگانه این قطعه در خال حاضر با EDO جایگزین شده است
segment قطعه قطعه کردن به بخشهای مختلف تقسیم کردن
dismantling shot تیر قطعه قطعه کننده گلوله تخریب کننده
segments قطعه قطعه کردن به بخشهای مختلف تقسیم کردن
fritter قطعه قطعه کردن
mainland قطعه اصلی قطعه
fragment قطعه قطعه کردن
fragments قطعه قطعه کردن
sectional قطعه قطعه بخشی
fragmenting قطعه قطعه کردن
segment قطعه قطعه کردن
fragmentation قطعه قطعه شدن
segments قطعه قطعه کردن
fritters قطعه قطعه کردن
relocation جابجایی
commutation جابجایی
handling جابجایی
deplacement جابجایی
head posisioning جابجایی هد
displeacement of water جابجایی اب
displacement ton تن جابجایی
dislocation جابجایی
convection جابجایی
displacement جابجایی
dynamic relocation جابجایی پویا
shift reagent واکنشگر جابجایی
relocation factor ضریب جابجایی
relocation register ثبات جابجایی
commutativity جابجایی پذیری
alkyl shift جابجایی الکیلی
shear displacements جابجایی برشی
eluviation جابجایی خاک
field displacement جابجایی میدان
program relocation جابجایی برنامه
handling of goods جابجایی کالا
handling of goods جابجایی امتعه
hydride shift جابجایی هیدریدی
materials handling جابجایی مواد
image shift جابجایی تصویر
shifts جابجایی مرکزقوس
angular displacement جابجایی زاویهای
cost of removal هزینه جابجایی
chemical shift جابجایی شیمیایی
shifts جابجایی شعاعی
bimolecular displacement جابجایی دو مولکولی
commutative law قانون جابجایی
commutative جابجایی پذیر
commutation rules قواعد جابجایی
commutation relation رابطه جابجایی
block move جابجایی بلوک
shift جابجایی شعاعی
dislocation defect نقص جابجایی
shifted جابجایی مرکزقوس
doppler shift جابجایی دوپلر
doppler frequency جابجایی دوپلر
allach جابجایی بساوشی
associative shift جابجایی تداعی
allesthesia جابجایی بساوشی
stokes shift جابجایی استوک
shifted جابجایی شعاعی
displacement current جریان جابجایی
shift جابجایی مرکزقوس
static relocation جابجایی ایستا
stock handling cost هزینه جابجایی موجودی
modular constraint محدودیت در جابجایی تصاویر
free movement of capital ازادی جابجایی سرمایه
output per unit of displacement توان در واحد جابجایی
rotation جابجایی سط ر و ستون در یک آرایه .
cargo handling at port جابجایی کالا در بندر
red shift جابجایی به سوی قرمز
sand cone method طریقه جابجایی ماسه
itineration ازیک جابجایی دیگر
ammunition handler متصدی جابجایی مهمات
allochiria جابجایی بساوشی متقارن
allocheiria جابجایی بساوشی متقارن
matrix جابجایی سط ر و ستون در آرایه
drunkennes خطای جابجایی یا لغزش
blue shift جابجایی به سوی ابی
matrixes جابجایی سط ر و ستون در آرایه
Abelian group [math.] گروه جابجایی [ریاضی]
handling charges هزینههای جابجایی کالا
commutative rule خاصیت جابجایی [ریاضی]
commutative property خاصیت جابجایی [ریاضی]
image displacement تغییر یا جابجایی تصویرتلویزیون
hubble effect جابجایی به سوی قرمز
advection جابجایی افقی هوا
translation جابجایی [ریاضی] [فیزیک]
commutative law خاصیت جابجایی [ریاضی]
commutative group [math.] گروه جابجایی [ریاضی]
shift جابجایی ریاضی چپ داده در کلمه
chemical shift non equivalent protons پروتونهای با جابجایی شیمیایی نابرابر
shifts جابجایی ریاضی چپ داده در کلمه
chemical shift equivalent protons پروتونهای با جابجایی شیمیایی برابر
commutative group [math.] گروه جابجایی پذیر [ریاضی]
cartridge دیسک سخت قابل جابجایی
shifted جابجایی ریاضی چپ داده در کلمه
removable آنچه قابل جابجایی است
Abelian group [math.] گروه جابجایی پذیر [ریاضی]
cartridges دیسک سخت قابل جابجایی
righting جابجایی یک بخش از داده یک بیت به راست
displacement جابجا شدن جابجایی تغییر مکان
shift جابجایی معین بیتهای کلمه به چپ یا راست .
right جابجایی یک بخش از داده یک بیت به راست
righted جابجایی یک بخش از داده یک بیت به راست
shifts جابجایی معین بیتهای کلمه به چپ یا راست .
shifted جابجایی ریاضی راست داده در کلمه
shifted جابجایی معین بیتهای کلمه به چپ یا راست .
shifts جابجایی ریاضی راست داده در کلمه
shift جابجایی ریاضی راست داده در کلمه
re-entry فراخوانی تابع از خود تابع اجرای برنامه در خود برنامه
re entry فراخوانی تابع از خود تابع اجرای برنامه در خود برنامه
data leakage جابجایی غیر قانونی داده ازامکانات کامپیوتری
centure of pressure travel جابجایی خطی مرکز فشار درامتداد وتر
anatomize قطعه قطعه کردن تجزیه کردن
shifted دستور کامپیوتر برای جابجایی محتوای ثبات به چپ یا راست
shift دستور کامپیوتر برای جابجایی محتوای ثبات به چپ یا راست
directory SO/2 , -MS DOS , UNIX دستور سیستم برای جابجایی یک دایرکتوری
worked انتقال انرژی برابرحاصلضرب نیرو در جابجایی نقطه اثر ان
directories SO/2 , -MS DOS , UNIX دستور سیستم برای جابجایی یک دایرکتوری
work انتقال انرژی برابرحاصلضرب نیرو در جابجایی نقطه اثر ان
shifts دستور کامپیوتر برای جابجایی محتوای ثبات به چپ یا راست
machine address مقدار یک عبارت که تحت تاثیر جابجایی در برنامه نباشد
rotate جابجایی داده دریک محل ذخیره سازی به صورت حلقوی
shift محل ذخیره سازی موقت که در آن داده قابل جابجایی است
rotated جابجایی داده دریک محل ذخیره سازی به صورت حلقوی
shifted محل ذخیره سازی موقت که در آن داده قابل جابجایی است
rotates جابجایی داده دریک محل ذخیره سازی به صورت حلقوی
shifts محل ذخیره سازی موقت که در آن داده قابل جابجایی است
distributes چ کردن بستههای شبکه توسط جابجایی اطلاعات بین گره ها
distributing چ کردن بستههای شبکه توسط جابجایی اطلاعات بین گره ها
distribute چ کردن بستههای شبکه توسط جابجایی اطلاعات بین گره ها
relocation جابجایی داده یا کدگذاری یا انتساب محل مطلق پیش از اجرای برنامه
relocation جابجایی داده یا کدگزاری یاانتساب محل مطلق درحین اجرای برنامه
advection جابجایی و حرکت طبقات اتمسفری بصورت افقی و تحت تاثیر گرما
storing ثباتی درCPU که داده را پیش از پردازش یا جابجایی به محلی از حافظه نگه می دارد
store ثباتی درCPU که داده را پیش از پردازش یا جابجایی به محلی از حافظه نگه می دارد
logic seeking چاپگری که میتواند اطلاع مورد نیاز را با کمترین جابجایی نوک تامین میکند
explicit address آدرسی در دوبخش است . یکی نقط ه ارجاع دیگری جابجایی یا مقدار اندیس
ranged جابجایی متن برای تظیم شدن در حاشیه چپ , انتقال محتوای کلمه به لبه سمت چپ
range جابجایی متن برای تظیم شدن در حاشیه چپ , انتقال محتوای کلمه به لبه سمت چپ
ranges جابجایی متن برای تظیم شدن در حاشیه چپ , انتقال محتوای کلمه به لبه سمت چپ
text سیستم پردازش گر کلمه که به کاربر امکان افزودن , حذف کردن ,جابجایی , درج و تصحیح بخشهایی از متن میدهد
texts سیستم پردازش گر کلمه که به کاربر امکان افزودن , حذف کردن ,جابجایی , درج و تصحیح بخشهایی از متن میدهد
bubble turn and slip الات دقیق اصلی پروازی که شتاب جانبی را با جابجایی حبابی داخل لوله شیشهای خمیده پر از مایعی نشان میدهد
eds درایو دیسک که از جعبه دیسک قابل جابجایی استفاده میکند
inversions تاثیر تلویزیونی ناشی از جابجایی رنگ نمایش متن پیش زمینه و پس زمینه
part قط عات کوچک ماشین برای جابجایی قطعهای که شکسته شده یا گم شده است
inversion تاثیر تلویزیونی ناشی از جابجایی رنگ نمایش متن پیش زمینه و پس زمینه
shell sort الگوریتم ذخیره داده که داده ها در هر عمل مرتب سازی بیشتر از یک جابجایی می توانند داشته باشند
magnetic skin effect جابجایی فوران مغناطیسی اثر پوستی مغناطیسی
ring shift جابجایی داده به چپ و راست در یک کلمه بیتی که از موز کلمه بیفتد نادیده گرفته میشود و محلهای خالی با صفر پر می شوند
passives تابع
subordinates تابع
function generator تابع زا
passive تابع
function code کد تابع
citizen تابع
dependant تابع
citizens تابع
dependants تابع
subsidiaries تابع
subsidiary تابع
subordinating تابع
incident تابع
incidents تابع
subservient تابع
subordinated تابع
function تابع
functions تابع
functioned تابع
subordinate تابع
subalterns تابع
subject تابع
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com