English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (11 milliseconds)
English Persian
inverse function تابع معکوس
inverse تابع معکوس [ریاضی]
inverse function تابع معکوس [ریاضی]
Search result with all words
NOT function تابع معکوس منط قی که وقتی ورودی نادرست باشد خروجی درست خواهد بود
Other Matches
nests 1-درج تابع در یک برنامه یا تابع اصلی دیگر. 2-استفاده از تابع که بازگشتی خود را صدا میکند
nest 1-درج تابع در یک برنامه یا تابع اصلی دیگر. 2-استفاده از تابع که بازگشتی خود را صدا میکند
equivalence 1-تابع And 2-تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی مثل هم باشند
stubs تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
libraries تابع نرم افزاری که کاربری می توند وارد برنامه اش شود تا تابع ای بی درد سر را ایجاد کند
library تابع نرم افزاری که کاربری می توند وارد برنامه اش شود تا تابع ای بی درد سر را ایجاد کند
stub تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
stubbed تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
stubbing تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
countering معکوس
converse معکوس
conversed :معکوس
conversed معکوس
converses :معکوس
conversing :معکوس
counter معکوس
conversing معکوس
countered معکوس
obverse معکوس
converses معکوس
upside down معکوس
convert معکوس
converted معکوس
converting معکوس
converts معکوس
reversion معکوس
reversible معکوس
conversely معکوس
vice versa معکوس
reverses معکوس
converse :معکوس
contrary معکوس
inverse معکوس
reciprocal معکوس
reversing معکوس
reversals معکوس
negatives معکوس
negative معکوس
reverse معکوس
reversed معکوس
reversal معکوس
feedback تزویج معکوس
lateral inversion معکوس جانبی
opposites روبرو معکوس
reversing معکوس کننده
opposite روبرو معکوس
invertible معکوس شدنی
inverse ratio or proportion نسبت معکوس
reversing معکوس کردن
countdowns شمارش معکوس
negative caster گردش معکوس
back conductance برقرسانایی معکوس
back formation اشتقاق معکوس
reverse gear دنده معکوس
mirroring معکوس نمودن
back splice پیوند معکوس
inverse واژگونه معکوس
inverse voltage ولتاژ معکوس
invert matrix ماتریس معکوس
invert suger قند معکوس
inverted file فایل معکوس
negative relation رابطه معکوس
negative correlation همبستگی معکوس
conversely بطور معکوس
inverse relationship ارتباط معکوس
obcordate قلبی معکوس
reverse gears دنده معکوس
inverted opening گشایش معکوس
inverted structure ساختار معکوس
obversion استنتاج معکوس
inverse feedback واخوراند معکوس
countdown شمارش معکوس
retroaction عمل معکوس
set back معکوس پس زدن
reciprocal معکوس دوجانبه
reciprocal متقابل معکوس
inverse ratio نسبت معکوس
backset معکوس وارونه
reversed معکوس کردن
reverse معکوس کننده
indian in reverse هندی معکوس
reverses معکوس کردن
reverse معکوس کردن
reverse slope شیب معکوس
reverse speed سرعت معکوس
switcheroo عمل معکوس
reverses معکوس کننده
reverse thrust تراست معکوس
reverse video ویدئوی معکوس
reversed معکوس کننده
back up معکوس ریختن
dis- معکوس کردن
back resistance مقاومت معکوس
reverse osmosis اسمز معکوس
reverse bias پیشقدر معکوس
reverse bias تغذیه معکوس
reversal process جریان معکوس
reversal film فیلم معکوس
inverter معکوس کننده
reverse polarity پلاریته معکوس
reverse current جریان معکوس
reverse control کنترل معکوس
reversion معکوس کردن
draw back کشیدن معکوس
back-up معکوس ریختن
reverse pitch گام معکوس
couple back معکوس تزویج شدن
reverse current circuit breaker مدارشکن جریان معکوس
complemented معکوس یک عدد دودویی
complementing معکوس یک عدد دودویی
complements معکوس یک عدد دودویی
backfire نتیجه معکوس گرفتن
double quartan fever نوبه ربع معکوس
king's indian in reverse هندی شاه معکوس
de- معکوس عمل کردن
backfired نتیجه معکوس گرفتن
backfiring نتیجه معکوس گرفتن
inverted file فایل معکوس شده
What invert sugar قند معکوس چیست
back turns of armature سیمپیچی معکوس ارمیچر
backfires نتیجه معکوس گرفتن
back titration تیتر کردن معکوس
shift the rudder معکوس کردن سکان
retrogresses ترقی معکوس کردن
inverse electrode current جریان الکتردی معکوس
one's complement معکوس یک عدد دودویی
initial inverse voltage ولتاژ معکوس نخستین
inverse current جریان ولتاژ معکوس
retrogress ترقی معکوس کردن
retrogressing ترقی معکوس کردن
retrogressed ترقی معکوس کردن
retroact عمل معکوس کردن
obvert نتیجه معکوس گرفتن از
reverse flow regin ناحیه جریان معکوس
reversed battery plate صفحه باتری معکوس
inverting circuit مدار معکوس کننده
reverse video صفحه نمایش معکوس
complement معکوس یک عدد دودویی
high back resistance diode دیود با مقاومت معکوس زیاد
reversion برگرداندن شیب معکوس دادن
peak inverse anode voltage اوج ولتاژ اندی معکوس
back azimuth method گرای معکوس در اخراج اشعه
reverse polish notation نشان گذاری لهستانی معکوس
backtracking عمل پیمایش معکوس یک لیست
back scattering توزیع معکوس امواج رادیویی
back scattering پخش معکوس امواج رادیویی
high back resistance diode دیود با مفاومت معکوس بالا
re entry فراخوانی تابع از خود تابع اجرای برنامه در خود برنامه
re-entry فراخوانی تابع از خود تابع اجرای برنامه در خود برنامه
convert معکوس کردن بکیش دیگری اوردن
converted معکوس کردن بکیش دیگری اوردن
count down از بالا به پایین شمردن شمارش معکوس
converting معکوس کردن بکیش دیگری اوردن
converts معکوس کردن بکیش دیگری اوردن
inverts قلب عبارت معکوس کردن نسبت
inverting قلب عبارت معکوس کردن نسبت
invert قلب عبارت معکوس کردن نسبت
to invert a fraction برخهای را برگرداندن کسری را معکوس کردن
reversed rolling moment گشتاور ناشی از کنترل معکوس در صفحه غلتش
roll reversal حالتی که سبب معکوس شدن کنترل میگردد
aerodynamic blockage thrust reverser وسیلهای برای معکوس کردن نیروی جلوبر
reversible propeller ملخی که میتوان گام تیغههای انرا معکوس کرد
aerofoil type offtake regulator دهانه ابگیر خودکار با جریان معکوس به فرم ائرودینامیک
mesfet دستگاه فعال اصلی که مدارهای مجتمع ارسنیک گالیم به منظورتقویت جریان و معکوس نمودن ان بکار می رودEffect SemiconductorField etal
gate دروازه ورودی که خروجی آن معادل معکوس منط ق ورودی است
gates دروازه ورودی که خروجی آن معادل معکوس منط ق ورودی است
suffragan تابع
function generator تابع زا
tributary تابع
subservient تابع
dependent تابع
servitor تابع
sequent تابع
sequela تابع
subordinative تابع
subsidiaries تابع
ancillary تابع
subaltern تابع
function code کد تابع
tributaries تابع
follwer تابع
subject تابع
subjected تابع
adjective تابع
adjectives تابع
subjecting تابع
accessory تابع
subjects تابع
submission تابع
citizen تابع
citizens تابع
amenable تابع
subsidiary تابع
incident تابع
incidents تابع
dependant تابع
function تابع
functioned تابع
functions تابع
subordinating تابع
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com