Dictiornary-Farsi | تاریخ تعمیرات | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)

English	Persian
maintenance history	تاریخ تعمیرات


Other Matches

voyage repairs	تعمیرات مخصوص اماده شدن ناو برای دریانوردی تعمیرات قبل از حرکت دریایی
backdating	تاریخ قبل از تاریخ واقعی را ذکر کردن
backdates	تاریخ قبل از تاریخ واقعی را ذکر کردن
backdate	تاریخ قبل از تاریخ واقعی را ذکر کردن
backdated	تاریخ قبل از تاریخ واقعی را ذکر کردن
antedate	پیش از تاریخ حقیقی تاریخ گذاشتن
antedated	پیش از تاریخ حقیقی تاریخ گذاشتن
martyrology	تاریخ شهدا تاریخ شهدای مسیحی
antedates	پیش از تاریخ حقیقی تاریخ گذاشتن
antedated cheque	چک به تاریخ مقدم بر تاریخ واقعی صدور
prehistory	ماقبل تاریخ تاریخ قبلی
dates	تاریخ گذاردن تاریخ گذاشتن
date	تاریخ گذاردن تاریخ گذاشتن
hagiology	تاریخ مقدس تاریخ انبیاء
maintenance period	دوره تعمیرات
dock	حوض تعمیرات
depot repair	تعمیرات امادگاهی
base repair	تعمیرات پایگاهی
docks	حوض تعمیرات
docked	حوض تعمیرات
general overhaul	تعمیرات کلی
maintenance materials	مواد تعمیرات
shipwright's party	گروه تعمیرات
organizational maintenance	تعمیرات سازمانی
minor repair	تعمیرات کوچک
maintenance period	زمان تعمیرات
maintenance materials	لوازم تعمیرات
line chief	مکانیسین تعمیرات هواپیما
I have laid up my car for repairs.	اتوموبیلم را برای تعمیرات خوابانده ام
gate vessel	شناور درب حوض تعمیرات ناو
tenantable repair	تعمیراتی که بر عهده مستاجراست تعمیرات جزیی عین مستاجره
protohistory	تاریخ ماقبل تاریخ
access panel	پانل یا قابی که برای اسانترکردن تعمیرات وبازرسی براحتی برداشته و یانصب میشود
approved data	سوابق و اطلاعاتی که میتوانندبرای تعیین مراحل تعمیرات یاتغییرات هواپیمای ویژهای بکارروند
departure report	گزارش پایان تعمیرات گزارش عزیمت ناو گزارش حرکت
with effect from	از تاریخ ...
eras	تاریخ
as from	از تاریخ ,
as of	از تاریخ
coetaneous	هم تاریخ
coeval	هم تاریخ
dateless	بی تاریخ
undated	بی تاریخ
no date	بی تاریخ
era	تاریخ
appointments	تاریخ ها
history	تاریخ
histories	تاریخ
appointment	تاریخ
appointed day	تاریخ
dates	تاریخ
date	تاریخ
date [appointment]	تاریخ
dates [appointments]	تاریخ ها
appointed days	تاریخ ها
delivery date	تاریخ تحویل
datable	تاریخ گذاردنی
current date	تاریخ جاری
prehistory	ماقبل تاریخ
dateline	تاریخ گذاری
date of issuance	تاریخ صدور
date of acquisition	تاریخ خریداری
chronological	به ترتیب تاریخ
date of maturity	تاریخ سررسید
date of maturity	تاریخ انقضاء
dateable	تاریخ گذاردنی
date of shipment	تاریخ حمل
date in issuing	تاریخ صدور
natural historian	تاریخ نویس
due date	تاریخ سررسید
dates	نخل تاریخ
historicity	تاریخ گرایی
date	نخل تاریخ
intellectual history	تاریخ اندیشه ها
literary history	تاریخ ادبیات
maturity date	تاریخ سررسید
Ancient history	تاریخ باستان
due date	تاریخ تادیه
economic history	تاریخ اقتصادی
date of birth	تاریخ تولد
effective date	تاریخ اجرا
modern history	تاریخ معاصر
expiration date	تاریخ انقضا
expiry date	تاریخ انقضاء
julain date	تاریخ ژولین
the date was not specified	تاریخ ان معلوم
acceptance date	تاریخ قبولی
postdating	تاریخ ماقبل
postdates	تاریخ ماقبل
stale cheque	چک تاریخ گذشته
backdating date	پیش تاریخ
shelf life	تاریخ مصرف
prehistory	پیش تاریخ
value date	تاریخ ارزش
epoch	مبدا تاریخ
epochs	مبدا تاریخ
natural history	تاریخ طبیعی
termination date	تاریخ پایان
postdated	تاریخ ماقبل
postdate	تاریخ ماقبل
dated	تاریخ دار
in chronological order	به ترتیب تاریخ
completion date	تاریخ تکمیل
historian	تاریخ گزار
historian	تاریخ نویس
creation date	تاریخ افرینش
creation date	تاریخ ایجاد
historians	تاریخ نویس
chronogram	ماده تاریخ
basic date	تاریخ ترفیع
system date	تاریخ سیستم
out of date	از تاریخ گذشته
historians	تاریخ گزار
closing date	تاریخ انقضاء
value date	تاریخ اجرا والور
post date	پیش تاریخ کردن
up to now	تا کنون تا این تاریخ
An Out line of European history .	کلیات تاریخ اروپ؟
the christian era	مبدا تاریخ میلادی
post date	تاریخ اینده گذاشتن
chronological	دارای تسلسل تاریخ
The prehistoric creatures .	موجودات ماقبل تاریخ
chronologically	به ترتیب زمان یا تاریخ
Date and place of departure.	تاریخ ؟ محل حرکت
What is todays date ?	تاریخ امروز چیست ؟
of even date	دارای همان تاریخ
historic	معروف مبنی بر تاریخ
Death keeps no calendar. <proverb>	مرگ تاریخ ندارد.
morphology	تاریخ تحولات لغوی
misdate	تاریخ غلط گذاشتن
medizeval history	تاریخ قرون وسطی
prehistoric times	ازمنه ماقبل تاریخ
historians	تاریخ دان مورخ
even	دارای همان تاریخ
cryptodate	کلید تاریخ رمز
completion date	تاریخ انجام کار
to go down in history	در تاریخ ثبت شدن
azoic	دوران ماقبل تاریخ
landmarks	نقطه تحول تاریخ
landmark	نقطه تحول تاریخ
back dated	پیش تاریخ شده
historically	بشکل تاریخ دراوردن
historian	تاریخ دان مورخ
eras	اغاز تاریخ عصر
era	اغاز تاریخ عصر
datable	قابل تعیین تاریخ
dateable	قابل تعیین تاریخ
date of change of acountability	تاریخ تسویه حساب
expiry date of the credit	تاریخ انقضای اعتبار
from the date on wards	از این تاریخ به بعد
hagiologist	نویسنده تاریخ اولیاوپیغمبران
historical determinism	اعتقاد به جبر تاریخ
letter of even date	نامه همین تاریخ
early German history	تاریخ ابتدایی آلمان
the Classical World [the Ancient World]	جهان باستانی [تاریخ]
dateline	محل تاریخ گذاری
economic interpretation of history	تفسیر اقتصادی تاریخ
Antiquity	جهان باستانی [تاریخ]
effective date	تاریخ شروداجرای دستورالعمل
date time group	گروه تاریخ و زمان
to cast [throw] somebody into the dungeon	به زندان انداختن کسی [تاریخ]
History is the best testimony.	تاریخ بهترین شاهد است
to dungeon somebody	به زندان انداختن کسی [تاریخ]
Date of departure . Departure date.	تاریخ عزیمت (روز حرکت )
In chronological order.	بترتیب تاریخ ( بطور مسلسل )
accommodation date	تاریخ آغاز و پایان خوابگاه
From the historic times.	اززمانیکه تاریخ نشان می دهد
A prehistoric fossil.	یک سنگواره (فسیل ) ماقبل تاریخ
post dating an instrument	تاریخ مقدمی را در سند قیدکردن
data break	تاریخ تعویض کلید رمز
mythologically	از روی افسانه یا تاریخ اساطیر
date	تاریخ روز و ماه و سال
international date line	خط بین المللی تغییر تاریخ
historicize	بعنوان تاریخ نشان دادن
dates	تاریخ روز و ماه و سال
erenow	پیش ازاین تااین تاریخ
write up	به تاریخ روز رساندن بدیوارزدن
write-up	به تاریخ روز رساندن بدیوارزدن
write-ups	به تاریخ روز رساندن بدیوارزدن
exergue	جای تاریخ سکه یا مدال
cryptodate	تاریخ استفاده از کلید رمز
phylogeny	تاریخ نژادی جانور یا گیاه
afterdate	تاریخ چیزیرا موخر گذاردن
naturalistic	وابسته به تاریخ علوم طبیعی
basic date	تاریخ شروع خدمت در هردرجه
assyriologist	متخصص در زبان و تاریخ وهنر اشور
assyriology	مطالعهء زبان و هنر و تاریخ اشور
bill falls due on	تاریخ سر رسید اسناد مدت دار
chronicle	شرح وقایع بترتیب تاریخ تاریخچه
to dungeon somebody	به سیاه چال انداختن کسی [تاریخ]
chronicling	شرح وقایع بترتیب تاریخ تاریخچه
broch	[ساختار خشکه چینی ماقبل تاریخ]
chronicles	شرح وقایع بترتیب تاریخ تاریخچه
chronicled	شرح وقایع بترتیب تاریخ تاریخچه
best-by date	تاریخ مصرف [روی غذا یا دوا]
The rental agreement has exprired.	تاریخ قرارداد اجاره سر آمده است
minimum durability date [MDD]	تاریخ مصرف [روی غذا یا دوا]
best-before date [BBD]	تاریخ مصرف [روی غذا یا دوا]
historify	مورخ رسمی تاریخ نویس ل کردن
mammoths	فیل بزرگ دوره ماقبل تاریخ