Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 156 (8 milliseconds)
English
Persian
obscurantism
تاریک اندیشی
Other Matches
policies
مصلحت اندیشی
policy
مصلحت اندیشی
right mindedness
درست اندیشی
forethought
دور اندیشی
foresight
مال اندیشی
idealism
خیال اندیشی
dogmatism
جزمی اندیشی
provincialism
محلی اندیشی
long sightedness
دور اندیشی
magical thinking
جادویی اندیشی
far sightedness
مال اندیشی
hyperpragia
زیاده اندیشی
ideation
خیال اندیشی
foresight
دور اندیشی
self reflection
درون اندیشی
wishful thinking
خواسته اندیشی
right minded
درست اندیشی
right-minded
درست اندیشی
telepathy
دوهم اندیشی
forethought
مال اندیشی احتیاط
to take long views
دور اندیشی کردن
perspective
مال اندیشی تجسم شی
foreseeingly
از روی مال اندیشی
perspectives
مال اندیشی تجسم شی
improvidently
بدون مال اندیشی
providently
از روی مال اندیشی
prognosis
پیش بینی مال اندیشی
visionless
فاقد حس بینش ومال اندیشی
prognoses
پیش بینی مال اندیشی
afterthought
چاره اندیشی برای کاری پس از کردن آن
afterthoughts
فکر کاهل چاره اندیشی برای کاری پس از کردن ان
lackluster
تاریک
gloomy
تاریک
gloomier
تاریک
gloomiest
تاریک
dark
تاریک
nighted
تاریک
nubilous
تاریک
caliginous
تاریک
pitch dark
تاریک
aphotic
تاریک
stygian
تاریک
subfuscous
تاریک
murk
تاریک
darkest
تاریک
dims
تاریک
dusky
تاریک
dim
تاریک
dimmed
تاریک
ambiguous
تاریک
darker
تاریک
oubliette
حبس تاریک
obtenebrate
تاریک کردن
dim
: کم نور تاریک
gloom
تاریک کردن
blinded
تاریک ناپیدا
alley way
کوچه تاریک
blinds
تاریک ناپیدا
overshadow
تاریک کردن
somber
تاریک غم انگیز
dims
: کم نور تاریک
camera obscura
تاریک خانه
cat eyed
تاریک بین
duskish
اندکی تاریک
duskily
تاریک وار
darkle
تیره تاریک
darkener
تاریک کننده
cimmerian
فلمانی تاریک
dark lines
خطوط تاریک
dimmed
: کم نور تاریک
electrode dark current
جریان تاریک
dark current
جریان تاریک
blind
تاریک ناپیدا
black holes
زندان تاریک
black hole
زندان تاریک
overshadowed
تاریک کردن
darkish
نسبتا تاریک
darkrooms
تاریک خانه
darkroom
تاریک خانه
twilight
تاریک روشن
darkens
تاریک کردن
sombre
تاریک غم انگیز
umbra
نقطه تاریک
to grow dark
تاریک شدن
twilit
تاریک وروشن
tenebrific
تاریک وتیره
tenebrific
تاریک کننده
tenebrous
تاریک کننده
darkens
تاریک شدن
darkening
تاریک شدن
darken
تاریک کردن
darken
تاریک شدن
dusk
تاریک نمودن
dusk
تاریک وروشن
benighted
شب زده تاریک
twilight
تاریک و روشن
darkening
تاریک کردن
overshadows
تاریک کردن
overshadowing
تاریک کردن
telepathic
وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
the narrow house
خانه تنگ و تاریک
gloaming
غروب تاریک و روشن
dim
تاریک تیره کردن
obfuscate
مبهم و تاریک کردن
In the dark corner of the room .
در گوشه تاریک اطاق
obfuscation
مبهم و تاریک کردن
It's too dark.
آن خیلی تاریک است.
nautical twilight
تاریک و روشن دریایی
murkilly
بطور تاریک یا تیره
pitchy
قیرگون سیاه و تاریک
It is getting dark .
هوادارد تاریک می شود
faraday dark space
فضای تاریک فارادی
aphotic zone
لایه تاریک اقیانوس
aphotic zone
طبقه تاریک اقیانوس
aphotic stratum
لایه تاریک اقیانوس
aphotic stratum
طبقه تاریک اقیانوس
anode dark space
فضای تاریک اند
dimmer
تاریک تیره کردن
sombrely
بطور تاریک یا افسرده
dimmed
تاریک تیره کردن
dimmest
تاریک تیره کردن
dims
تاریک تیره کردن
aston dark space
فضای تاریک استن
astronomical twilight
تاریک وروشن نجومی
dark trace screen
صفحه تصویر تاریک
dark trace tube
لامپ تصویر تاریک
darken ship
تاریک کردن ناو
dark line spectrum
طیف خطوط تاریک
hittorf dark space
فضای تاریک هیتورف
hittorf dark space
فضای تاریک کاتد
crookes dark space
فضای تاریک هیتورف
crookes dark space
فضای تاریک کاتد
cathode dark space
فضای تاریک کاتد
Twilight . In the dusk of the evening .
گرگ ومیش ( تاریک وروشن )
tenebrous
تاریک وتیره تاریکی اور
becloud
با ابر پوشاندن تاریک کردن
camera obscura
اطاقک تاریک جعبه عکاسی
ink
مایع تاریک برای علامت گذاری و یا نوشتن
Try to be home before dark.
سعی کن قبل از تاریک شدن بیایی منزل
dusk
تیرگی هواهوای تاریک روشن یا گرگ ومیش
inks
مایع تاریک برای علامت گذاری و یا نوشتن
The darkest hour is that before the down.
<proverb>
تاریک ترین لیظه هنگامی است که چیزی به فجر نمانده است .
carpet moth
بید فرش که خصوصا در جاهای تاریک و کم نور الیاف پشم فرش را مورد حمله قرار می دهد
obscurer
تیره کردن تاریک کردن
dimmed
تاریک شدن میرا شدن
darkest
تیره کردن تاریک کردن
darker
تیره کردن تاریک کردن
dims
تاریک شدن میرا شدن
dark
تیره کردن تاریک کردن
obscuring
تیره کردن تاریک کردن
obscure
تیره کردن تاریک کردن
obscurest
تیره کردن تاریک کردن
obscures
تیره کردن تاریک کردن
obscured
تیره کردن تاریک کردن
dim
تاریک شدن میرا شدن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com