Dictiornary-Farsi | تاریک روشن | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 205 (10 milliseconds)

English	Persian
twilight	تاریک روشن


Search result with all words

twilight	تاریک و روشن
dusk	تیرگی هواهوای تاریک روشن یا گرگ ومیش
gloaming	غروب تاریک و روشن
nautical twilight	تاریک و روشن دریایی
Other Matches

illumination by diffusion	روشن کردن منطقه از طریق انعکاس نور غیر مستقیم یاسایه روشن
flash	روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flashed	روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flashes	روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
illuminati	روشن ضمیران روشن فکران
daylight	روز روشن روشن کردن
daylit	روز روشن روشن کردن
half tone screen	صفحه سایه روشن زدن درعکاسی پرده سایه روشن
vignetting	سایه روشن زدن به نقشه یاعکس هوایی نمایش عوارض نقشه با سایه روشن تدریجی
subfuscous	تاریک
dark	تاریک
lackluster	تاریک
darker	تاریک
dusky	تاریک
ambiguous	تاریک
nighted	تاریک
nubilous	تاریک
pitch dark	تاریک
stygian	تاریک
darkest	تاریک
dims	تاریک
dimmed	تاریک
gloomiest	تاریک
gloomier	تاریک
caliginous	تاریک
murk	تاریک
gloomy	تاریک
dim	تاریک
aphotic	تاریک
illuminates	چراغانی کردن موضوعی را روشن کردن روشن
illuminating	چراغانی کردن موضوعی را روشن کردن روشن
flares	گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
illuminate	چراغانی کردن موضوعی را روشن کردن روشن
flare	گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
oubliette	حبس تاریک
obscurantism	تاریک اندیشی
overshadows	تاریک کردن
dusk	تاریک نمودن
darken	تاریک شدن
obtenebrate	تاریک کردن
overshadowed	تاریک کردن
tenebrific	تاریک کننده
tenebrific	تاریک وتیره
somber	تاریک غم انگیز
overshadowing	تاریک کردن
sombre	تاریک غم انگیز
darkroom	تاریک خانه
overshadow	تاریک کردن
tenebrous	تاریک کننده
darken	تاریک کردن
darkening	تاریک شدن
darkle	تیره تاریک
darkener	تاریک کننده
dark lines	خطوط تاریک
electrode dark current	جریان تاریک
dark current	جریان تاریک
twilit	تاریک وروشن
cimmerian	فلمانی تاریک
camera obscura	تاریک خانه
duskily	تاریک وار
alley way	کوچه تاریک
dusk	تاریک وروشن
darkening	تاریک کردن
darkens	تاریک شدن
darkens	تاریک کردن
darkish	نسبتا تاریک
benighted	شب زده تاریک
black hole	زندان تاریک
duskish	اندکی تاریک
black holes	زندان تاریک
cat eyed	تاریک بین
blinded	تاریک ناپیدا
dims	: کم نور تاریک
blinds	تاریک ناپیدا
dimmed	: کم نور تاریک
dim	: کم نور تاریک
gloom	تاریک کردن
darkrooms	تاریک خانه
to grow dark	تاریک شدن
umbra	نقطه تاریک
blind	تاریک ناپیدا
dimmed	تاریک تیره کردن
sombrely	بطور تاریک یا افسرده
dimmer	تاریک تیره کردن
crookes dark space	فضای تاریک کاتد
dims	تاریک تیره کردن
dimmest	تاریک تیره کردن
cathode dark space	فضای تاریک کاتد
astronomical twilight	تاریک وروشن نجومی
aston dark space	فضای تاریک استن
obfuscate	مبهم و تاریک کردن
obfuscation	مبهم و تاریک کردن
aphotic zone	لایه تاریک اقیانوس
aphotic zone	طبقه تاریک اقیانوس
aphotic stratum	لایه تاریک اقیانوس
anode dark space	فضای تاریک اند
murkilly	بطور تاریک یا تیره
It is getting dark .	هوادارد تاریک می شود
faraday dark space	فضای تاریک فارادی
the narrow house	خانه تنگ و تاریک
aphotic stratum	طبقه تاریک اقیانوس
darken ship	تاریک کردن ناو
dark trace tube	لامپ تصویر تاریک
dark trace screen	صفحه تصویر تاریک
dark line spectrum	طیف خطوط تاریک
It's too dark.	آن خیلی تاریک است.
In the dark corner of the room .	در گوشه تاریک اطاق
hittorf dark space	فضای تاریک کاتد
pitchy	قیرگون سیاه و تاریک
hittorf dark space	فضای تاریک هیتورف
crookes dark space	فضای تاریک هیتورف
dim	تاریک تیره کردن
Twilight . In the dusk of the evening .	گرگ ومیش ( تاریک وروشن )
becloud	با ابر پوشاندن تاریک کردن
camera obscura	اطاقک تاریک جعبه عکاسی
tenebrous	تاریک وتیره تاریکی اور
ink	مایع تاریک برای علامت گذاری و یا نوشتن
inks	مایع تاریک برای علامت گذاری و یا نوشتن
Try to be home before dark.	سعی کن قبل از تاریک شدن بیایی منزل
explains	روشن کردن باتوضیح روشن کردن
explaining	روشن کردن باتوضیح روشن کردن
explain	روشن کردن باتوضیح روشن کردن
explained	روشن کردن باتوضیح روشن کردن
The darkest hour is that before the down. <proverb>	تاریک ترین لیظه هنگامی است که چیزی به فجر نمانده است .
carpet moth	بید فرش که خصوصا در جاهای تاریک و کم نور الیاف پشم فرش را مورد حمله قرار می دهد
transparent	روشن
eyebright	روشن
explicit <adj.>	روشن
eidetic	روشن
elucidated	روشن
notable <adj.>	روشن
perspicuous <adj.>	روشن
elucidates	روشن
fogless	روشن
furbisher	روشن گر
clearer	روشن
expressed	روشن
elucidating	روشن
elucidate	روشن
moonlit	روشن
cloudless	روشن
clear cut	روشن
diaphanous	روشن
on	روشن
alighted	روشن
alighting	روشن
vivid	روشن
alights	روشن
distinct <adj.>	روشن
shrill	روشن
shriller	روشن
shrillest	روشن
legible	روشن
clear	روشن
alight	روشن
set	روشن
brighter	روشن
on/off	روشن
bright	روشن
definite	روشن
luculent	روشن
clears	روشن
nitid	روشن
litten	روشن
perspicuous	روشن
sunny	روشن
sets	روشن
setting up	روشن
light	روشن
lighted	روشن
lightest	روشن
sunnier	روشن
sunniest	روشن
brightest	روشن
unequivocal	روشن
unequivocally	روشن
explicit	روشن
clean-cut	روشن
expressing	روشن
clearest	روشن
express	روشن
clear-cut	روشن
sharp cut	روشن
expresses	روشن
lucid	روشن
transparently	روشن
in a good light	روشن
cleaners	روشن
clean cut	روشن
phanerogamous	روشن زاد
picturesquely	بطور روشن
phanerogamic	روشن زاد
illumination	روشن سازی
clairvoyance	روشن بینی
luminaries	جسم روشن
perspicuously	بطور روشن
broad minded	روشن فکر
yin yang	تیره و روشن
pervious	روشن بین
mauve	ارغوانی روشن

twilight

تاریک روشن