English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 140 (7 milliseconds)
English Persian
dim تاریک شدن میرا شدن
dimmed تاریک شدن میرا شدن
dims تاریک شدن میرا شدن
Other Matches
mortals میرا
omicron ceti میرا
mortal میرا
mira میرا
canvergent میرا
dampers میرا شدن
dampest میرا شدن
damp میرا شدن
damped current جریان میرا
damping میرا شدن
damped vibration ارتعاش میرا
damped oscillation نوسان میرا
damped osillation نوسان میرا
damped harmonic motion حرکت هماهنگ میرا
damped harmonic oscillator نوسانگر هماهنگ میرا
transient decay current جریان مانده میرا
darker تاریک
dark تاریک
darkest تاریک
gloomier تاریک
gloomiest تاریک
gloomy تاریک
caliginous تاریک
aphotic تاریک
subfuscous تاریک
murk تاریک
stygian تاریک
dusky تاریک
nighted تاریک
dims تاریک
pitch dark تاریک
lackluster تاریک
dimmed تاریک
ambiguous تاریک
dim تاریک
nubilous تاریک
tenebrific تاریک کننده
camera obscura تاریک خانه
darkener تاریک کننده
tenebrous تاریک کننده
alley way کوچه تاریک
umbra نقطه تاریک
tenebrific تاریک وتیره
somber تاریک غم انگیز
electrode dark current جریان تاریک
dark current جریان تاریک
darkle تیره تاریک
duskily تاریک وار
duskish اندکی تاریک
dark lines خطوط تاریک
obtenebrate تاریک کردن
cimmerian فلمانی تاریک
oubliette حبس تاریک
cat eyed تاریک بین
black holes زندان تاریک
darkens تاریک کردن
twilit تاریک وروشن
blinds تاریک ناپیدا
dims : کم نور تاریک
gloom تاریک کردن
blind تاریک ناپیدا
blinded تاریک ناپیدا
overshadow تاریک کردن
to grow dark تاریک شدن
overshadowing تاریک کردن
overshadows تاریک کردن
darken تاریک شدن
darkish نسبتا تاریک
darken تاریک کردن
darkening تاریک شدن
darkening تاریک کردن
darkens تاریک شدن
twilight تاریک روشن
twilight تاریک و روشن
dusk تاریک وروشن
obscurantism تاریک اندیشی
overshadowed تاریک کردن
darkrooms تاریک خانه
sombre تاریک غم انگیز
benighted شب زده تاریک
dim : کم نور تاریک
darkroom تاریک خانه
dimmed : کم نور تاریک
black hole زندان تاریک
dusk تاریک نمودن
nautical twilight تاریک و روشن دریایی
murkilly بطور تاریک یا تیره
gloaming غروب تاریک و روشن
faraday dark space فضای تاریک فارادی
obfuscate مبهم و تاریک کردن
pitchy قیرگون سیاه و تاریک
the narrow house خانه تنگ و تاریک
dimmed تاریک تیره کردن
It is getting dark . هوادارد تاریک می شود
In the dark corner of the room . در گوشه تاریک اطاق
dim تاریک تیره کردن
dims تاریک تیره کردن
obfuscation مبهم و تاریک کردن
dimmer تاریک تیره کردن
hittorf dark space فضای تاریک کاتد
crookes dark space فضای تاریک هیتورف
crookes dark space فضای تاریک کاتد
dimmest تاریک تیره کردن
cathode dark space فضای تاریک کاتد
aphotic stratum طبقه تاریک اقیانوس
astronomical twilight تاریک وروشن نجومی
aston dark space فضای تاریک استن
sombrely بطور تاریک یا افسرده
aphotic zone لایه تاریک اقیانوس
aphotic stratum لایه تاریک اقیانوس
hittorf dark space فضای تاریک هیتورف
aphotic zone طبقه تاریک اقیانوس
dark trace screen صفحه تصویر تاریک
anode dark space فضای تاریک اند
dark line spectrum طیف خطوط تاریک
dark trace tube لامپ تصویر تاریک
darken ship تاریک کردن ناو
It's too dark. آن خیلی تاریک است.
tenebrous تاریک وتیره تاریکی اور
camera obscura اطاقک تاریک جعبه عکاسی
becloud با ابر پوشاندن تاریک کردن
Twilight . In the dusk of the evening . گرگ ومیش ( تاریک وروشن )
inks مایع تاریک برای علامت گذاری و یا نوشتن
dusk تیرگی هواهوای تاریک روشن یا گرگ ومیش
ink مایع تاریک برای علامت گذاری و یا نوشتن
Try to be home before dark. سعی کن قبل از تاریک شدن بیایی منزل
The darkest hour is that before the down. <proverb> تاریک ترین لیظه هنگامی است که چیزی به فجر نمانده است .
carpet moth بید فرش که خصوصا در جاهای تاریک و کم نور الیاف پشم فرش را مورد حمله قرار می دهد
darkest تیره کردن تاریک کردن
dark تیره کردن تاریک کردن
obscure تیره کردن تاریک کردن
obscuring تیره کردن تاریک کردن
obscures تیره کردن تاریک کردن
obscurer تیره کردن تاریک کردن
obscurest تیره کردن تاریک کردن
obscured تیره کردن تاریک کردن
darker تیره کردن تاریک کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com