English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English Persian
new come تازه امده
Search result with all words
inchoate تازه بوجود امده
neoteric تازه بدنیا امده
Other Matches
enactory دربردارنده مقر رات) تازه برقرارکننده حقوق تازه
new blood <idiom> جان تازه به چیزی دادن ،نیروی تازه یافتن
new coined تازه بنیاد تازه سکه زده
newlywed تازه داماد تازه عروس
hobbledehoy کره اسبی که تازه بالغ شده ادم تازه بالغ
who came? کی امده
who came? که امده
gibbous بر امده
fordone از پا در امده
incoming امده
ridgy بر امده
jamb تیربیرون امده
projective جلو امده
protractive جلو امده
jambs تیربیرون امده
in :رسیده امده
in- :رسیده امده
peregrin or rine از خارجه امده
worked up ازکار در امده
worker ازکار در امده
red-hot تاب امده
prognathic پیش امده
jutting پیش امده
overshot پیش امده
enthetic ازبیرون امده
exopathic ازبیرون امده
exserted بیرون امده
prognathous پیش امده
landed فرود امده
getting بدست امده
gets بدست امده
saleint بیرون امده
saleintiant بیرون امده
unbred بدببار امده
left over زیاد امده
leavened bread نان ور امده
underhung پیش امده
red hot تاب امده
overdue دیر امده
protrusive جلو امده
exserted پیش امده
protrudent جلو امده
protrusile جلو امده
aggregates جمع امده
aggregate جمع امده
impassionate به جنبش امده
get بدست امده
bay window پنجره پیش امده
apogean از زمین بالا امده
bay windows پنجره پیش امده
self born از خود بوجود امده
beetle brow پیشانی پیش امده
peregrine ازخارجه امده مسافر
petiolar از برگدم بیرون امده
take steps اقدامات بعمل امده
ecstatic بوجد امده نشئهای
ecstatically بوجد امده نشئهای
you might have come باید امده باشید
unhandy مشکل بدست امده
projecting jaw ارواره پیش امده
twinborn دوقلو بدنیا امده
born in the purple در نازونعمت بدنیا امده
cantilever تیر پیش امده
rimrock لبه بر امده صخره مزبور
his stomach sticks out شکمش پیش امده است
weather worn تحت تاثیر هوا در امده
bucktooth دندان گراز یا پیش امده
vizor لبه پیش امده کلاه
visor لبه پیش امده کلاه
ramus قسمت بر امده واطاله یافته
prognathic دارای ارواره پیش امده
flange لبه بیرون امده چرخ
instances have occurred that مواردی پیش امده است
flanges لبه بیرون امده چرخ
to t. to account زیر account امده است
prognathous دارای ارواره پیش امده
to run short زیر short امده است
bow windows پنجره پیش امده کمانی
air landed فرود امده از راه هوا
bow window پنجره پیش امده کمانی
visors لبه پیش امده کلاه
hardly earned money پول سخت بدست امده
venose دارای رگهای متعددوبر امده
lug هر عضو جلو امده چیزی
lugged هر عضو جلو امده چیزی
lugging هر عضو جلو امده چیزی
lugs هر عضو جلو امده چیزی
extrusive اخراج کننده بیرون امده
nook قطعه زمین پیش امده برامدگی
ill gotten با وسایل غیر مشروع بدست امده
biologic بدست امده اززیست شناسی عملی
forestage قسمت جلو امده صحنه نمایش
ventricous بادکرده دارای شکم پیش امده
kid glove ازلای زرق وبرق بیرون امده
the bird took its perch مرغ فرود امده بر چوب قرارگرفت
oversailing of facade قسمت برجسته یا پیش امده بنا
whyŠthere is the answer شرط در امده تقریبا معنی میدهد
it is of doubtful proveance معلوم نیست اصلا از کجا امده است
bay window پنجره جلو امده شاه نشین ساختمان
bay windows پنجره جلو امده شاه نشین ساختمان
round-shouldered دارای شانههای جلو امده شانه گرد
ribby دارای دندههای بیرون امده شبیه دنده
round shouldered دارای شانههای جلو امده شانه گرد
industrial wealth مالی که از راه پیشه و هنربدست امده باشد
lyophil بدست امده در اثرخشک شدن بوسیله انجماد
post edit ویرایش داده بدست امده ازمحاسبه قبلی
dormer پنجره جلو امده زیر سقف ساختمان
dormers پنجره جلو امده زیر سقف ساختمان
lyophiled بدست امده در اثرخشک شدن بوسیله انجماد
grilse ماهی ازادکوچک که برای نخستین بارازدریابرودخانه امده باشد
rimrock صخره پیش امده فلات بشکل جبهه عمودی
straight arm حریف را با مشت جلو امده ازخود دور کردن
prize courts به دست امده عنوان غنیمت جنگی اعطا نمیشود
officinal names of drugs نامهای داروها چنانکه درکتاب داروسازی امده است
brown major براون مقدم یاانکه زودتر به اموزشگاه امده است
matriculated students شاگردانی که ازدبیرستان بیرون امده دردانشگاه نام نویسی میکنند
odontolite دندانی که تبدیل به سنگ شده و برنگ فیروزه در امده است
yardage تعداد یاردهای بدست امده بازیگر یا تیم فوتبال امریکایی
catches ذخایر به دست امده ازدشمن تصرف وسایل و سلاح دشمن
soever واژهای که انراپس صفتی که what or how پیش ازان امده باشد میاورند
escarpments پرتگاه یا شیب تندی که توسط عوامل طبیعی به وجود امده است
pandects خلاصه قانون مدنی رم که درسده ششم بفرمان در05جلد امده است
ventriloquism سخن گفتن انسان بطوریکه شنونده نداند صدا ازکجابیرون امده
apomict کسی یا چیزی که بوسیلهء تکثیر بدون لقاح بوجود امده باشد
escarpment پرتگاه یا شیب تندی که توسط عوامل طبیعی به وجود امده است
lobe اویز بخش پهن وگردی که بچیزی اویخته یا پیش امده باشد لخته
lobes اویز بخش پهن وگردی که بچیزی اویخته یا پیش امده باشد لخته
vampire روح تبه کاران وجادوگران که شب هنگام ازقبربیرون امده و خون اشخاص رامیمکد
vampires روح تبه کاران وجادوگران که شب هنگام ازقبربیرون امده و خون اشخاص رامیمکد
margin productivity نسبت بین محصول بدست امده وعوامل تولیدی که در صرف ایجاد ان شده است
microsoft word یک برنامه پردازش کلمه که توسط شرکت microsoft به وجود امده است مایکروسافت ورد
wind aided اگر سرعت باد در ساعت بیش از 74/4متر باشد رکورد بدست امده قابل قبول نیست
telling مخابره اطلاعات به دست امده از تجسس هوایی به یکانهای پدافند هوایی
derived information اطلاعات استنباط شده اطلاعات به دست امده ازرادار
flanges لبه دار کردن لبه بیرون امده چرخ
flange لبه دار کردن لبه بیرون امده چرخ
ventricos بادکرده شکم دار دارای شکم پیش امده
stillbirths زایمان بچه مرده جنین مرده بدنیا امده
stillbirth زایمان بچه مرده جنین مرده بدنیا امده
hematogenous از خون بوجود امده بوسیله خون منتشر شده
brown minor براون کهتر یا ان براون که زودتر به اموزشگاه امده است
stillborn زایمان بچه مرده جنین مرده بدنیا امده
brand new تر و تازه
newest تازه
mint a mint condition تازه تازه
newer تازه
new- تازه
red hot تازه
new تازه
new born تازه
new fallen تازه
new fashioned تازه
renewed تازه
inchoative تازه
dewier تازه
newfangled مد تازه
newfashioned تازه
post glacial تازه
green تازه
new-laid تازه
new laid تازه
dewy تازه
dewiest تازه
greenest تازه
the new world تازه
fresh- تازه
freshest تازه
up-to-date تازه
younger تازه
young تازه
modern تازه
recent تازه
fresh تازه
scion تازه
up to date تازه
scions تازه
he is an incarnate fiend دیوی است که بصورت ادمی در امده است
protrusile دارای ساختمان جلو امده جلو امدنی
rookie تازه کار
bride تازه عروس
brides تازه عروس
breezy خنک تازه
newcomers تازه وارد
newcomer تازه وارد
converted تازه کیش
newmade تازه ساخت
converting تازه کیش
birdegroom تازه داماد
converts تازه کیش
noviciate تازه کار
turn over a new leaf <idiom> شروعی تازه
rebirth تولد تازه
settlers مهاجر تازه
settler مهاجر تازه
immigrants تازه وارد
brand-new بکلی نو یا تازه
immigrant تازه وارد
reprint چاپ تازه
reprinted چاپ تازه
reprinting چاپ تازه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com