English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 116 (7 milliseconds)
English Persian
taws تازیانه چرمی
Other Matches
rawhides تازیانه
whip تازیانه
lambast تازیانه
whipped تازیانه
scourge تازیانه
whips تازیانه
lambaste تازیانه
chabup تازیانه
knout تازیانه
rawhide تازیانه
scotcher تازیانه زن
lash تازیانه
flagellum تازیانه
scourage تازیانه
lashed تازیانه
scourger تازیانه زن
lashes تازیانه
strapper تازیانه زن
whipper تازیانه زن
scutcher تازیانه زن
flagellator تازیانه زننده
flogs تازیانه زدن
flogged تازیانه زدن
cat o'nine tails تازیانه 9 تسمهای
cat o nine tails تازیانه نه تسمهای
scourge تازیانه زدن
flagellate تازیانه زدن
flagellated تازیانه زدن
flagellates تازیانه زدن
flagellating تازیانه زدن
flagelliform تازیانه مانند
to kiss the gunners daughter تازیانه خوردن
rawhide تازیانه زدن
flogger تازیانه زننده
knout تازیانه زدن
flog تازیانه زدن
whiplike تازیانه وار
rawhides تازیانه زدن
leathery چرمی
leathern چرمی
leatherly چرمی
lambaste شلاق تازیانه زدن
strap فیش تازیانه زنی
lambast شلاق تازیانه زدن
straps فیش تازیانه زنی
quirt تازیانه دسته کوتاه
jerkin نیمتنه چرمی
jerkins نیمتنه چرمی
bullwhip شلاق چرمی
kid gloves دستکش چرمی
valise کیسه چرمی
medicine ball توپ چرمی
leather belt تسمه چرمی
holsters جلد چرمی
holster جلد چرمی
leather چرمی کردن
straps بند چرمی
strap بند چرمی
valises کیسه چرمی
leather بند چرمی
leather قیش چرمی
licks تازیانه زدن مغلوب کردن
licked تازیانه زدن مغلوب کردن
whipping نخ تابیده مخصوص تازیانه پیچی
lick تازیانه زدن مغلوب کردن
swishing صدای ضربت تازیانه باهوش
swishes صدای ضربت تازیانه باهوش
swished صدای ضربت تازیانه باهوش
swish صدای ضربت تازیانه باهوش
A blood horse needs only one stroke of the whip . <proverb> اسب نجیب را یک تازیانه بس است .
cf مخفف جلد چرمی
lederhosen شلوار چرمی [پوشاک و مد]
shiner کفش چرمی برقی
leather trousers {pl} شلوار چرمی [پوشاک و مد]
leathers لباس چرمی محافظ
gaskets واشر مقوایی یا چرمی
leather pants {pl} [American] شلوار چرمی [پوشاک و مد]
finger tab دستکش چرمی سوراخدارکمانگیر
blackjack چماق یا شلاق چرمی
gasket واشر مقوایی یا چرمی
palm and needle کفه چرمی ملوانی و سوزن
jerkins کت چرمی مردانه که به تن چسبیده باشد
sweatband نوار چرمی دور کلاه
holster در جلد چرمی قرار دادن
aparejo نوعی پالان چرمی یا پارچهای
portfolios کیف چرمی بزرگ مقام
portfolio کیف چرمی بزرگ مقام
holsters در جلد چرمی قرار دادن
sweatbands نوار چرمی دور کلاه
jerkin کت چرمی مردانه که به تن چسبیده باشد
whipping boy بچه تازیانه خور بجای شاهزاده در مدرسه
butting حلقه چرمی دور دستگیره پارو
armguard قطعه چرمی محافظ دست کمانگیر
welt حاشیه چرمی دور چیزی مغزی
welts حاشیه چرمی دور چیزی مغزی
keepers تورزیر اب حلقه چرمی وصل به تسمه تفنگ
trap فاصله چرمی بین شست انگشتان دستکش
keeper تورزیر اب حلقه چرمی وصل به تسمه تفنگ
sporran چنته یاکیسه چرمی جلو دامن اسکاتلندیهای کوهستانی
thoroughbrace تسمه چرمی متصل کننده بدنه کالسکه به فنر
crupper تکه چرمی که به پشت زین بسته میشود واز زیر دم اسب میگذرد
sabretache خرجین یاکیسه چرمی پهن که بکمر بند سرباز سواره نظام اویخته است
half bound درپشت وگوشه هاچرمی ودردوطرف پارچهای چرمی پارچهای
brief case [briefcase] کیف اداری [کیف جعبه ای دستی چرمی]
holster جلد چرمی هفت تیر وتپانجه جلد
attache case کیف اداری [کیف جعبه ای دستی چرمی]
holsters جلد چرمی هفت تیر وتپانجه جلد
stripes راه راه کردن تازیانه زدن
stripe راه راه کردن تازیانه زدن
whipped شلاق زدن تازیانه زدن
whips شلاق زدن تازیانه زدن
whip شلاق زدن تازیانه زدن
portfolio کیف چرمی [کیف کاغذ ]
strap تسمه تسمه چرمی نوار
straps تسمه تسمه چرمی نوار
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com