English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 134 (8 milliseconds)
English Persian
accent تاکید تشدید
accented تاکید تشدید
accenting تاکید تشدید
accents تاکید تشدید
Other Matches
accent تاکید
emphases تاکید
accents تاکید
assertion تاکید
accenting تاکید
affirmation تاکید
emphasis تاکید
accented تاکید
accentuation تاکید
underscoring تاکید
underscore تاکید
underscores تاکید
affirmations تاکید
corroboration تاکید
underscored تاکید
emphatic تاکید شده
accented تاکید کردن
accentual دارای تاکید
accenting تاکید کردن
enforced تاکید کردن
accents تاکید کردن
enforces تاکید کردن
enforcing تاکید کردن
enforce تاکید کردن
stresses اهمیت تاکید
accent تاکید کردن
stress اهمیت تاکید
stress تاکید کردن
overemphases تاکید بیش از حد
stresses تاکید کردن
tolay street on تاکید کردن
stressing اهمیت تاکید
stressing تاکید کردن
play up تاکید کردن
overemphasis تاکید بیش از حد
overemphasizes بیش از حد تاکید کردن
overemphasizing بیش از حد تاکید کردن
overemphasize بیش از حد تاکید کردن
overemphasising بیش از حد تاکید کردن
overemphasises بیش از حد تاکید کردن
overemphasized بیش از حد تاکید کردن
punctuation نشان گذاری تاکید
ingeminate تکرار و تاکید کردن
overemphasised بیش از حد تاکید کردن
potsdom agreement تاکید وتشریح کردند
dual intensity تاکید علائم خاص
ascensive موکد تاکید کننده
intensification تشدید
exacerbation تشدید
aggravation تشدید
resonanse تشدید
exasperation تشدید
resonances تشدید
contravention تشدید
resonance تشدید
accentuate تکیه دادن تاکید کردن
accentuated تکیه دادن تاکید کردن
accentuating تکیه دادن تاکید کردن
to emphasize تاکید کردن [زبان شناسی]
accentuates تکیه دادن تاکید کردن
enhancement factor ضریب تشدید
resonant تشدید شده
impact factor ضریب تشدید
ingravescence افزایش تشدید
escalating تشدید کردن
divine legislation تشدید مجازات
magnetic resonance تشدید مغناطیسی
resonances تشدید صدا
resonating cavity محفظه تشدید
supercharge دستگاه تشدید
tickler پیچک تشدید
escalate تشدید کردن
escalated تشدید کردن
escalates تشدید کردن
resonance تشدید صدا
agravation of punishment تشدید مجازات
tenser تشدید یافتن
tensed تشدید یافتن
tense تشدید یافتن
resonating تشدید کردن
intensified تشدید کردن
intensify تشدید کردن
intensifies تشدید کردن
intensifying تشدید کردن
tenses تشدید یافتن
tensest تشدید یافتن
tensing تشدید یافتن
aggravative مایه تشدید
resonated تشدید کردن
resonates تشدید کردن
resonate تشدید کردن
inward looking development policies درکشورهای در حال توسعه تاکید دارد
aggravation مایه تشدید جرم
exacerbate تشدید کردن برانگیختن
exacerbated تشدید کردن برانگیختن
exacerbating تشدید کردن برانگیختن
exacerbates تشدید کردن برانگیختن
n.m.r تشدید مغناطیسی هسته
optical resonator تشدید کننده نوری
partial enhancement factor ضریب تشدید جزئی
afrocentric <adj.> تاکید بر ایده ها، سبک و ارزش های آفریقایی
cynergy پدیده تشدید یا تخفیف اثر
intensifying افزایش دادن تشدید کردن
Electron paramagnetic resonance [EPR] تشدید پارامغناطیس الکترون [فیزیک]
electron spin resonance [ESR] تشدید پارامغناطیس الکترون [فیزیک]
intensified افزایش دادن تشدید کردن
synergy پدیده تشدید یا تخفیف اثر
rhumbatron نوع متداول محفظه تشدید
intensifies افزایش دادن تشدید کردن
intensify افزایش دادن تشدید کردن
shwa حرف صدا دار میان کلمه بدون تشدید
schwa حرف صدا دار میان کلمه بدون تشدید
reversing حروفی که در جهت مخالف حروف دیگر نمایش داده می شوند برای تاکید.
reverse حروفی که در جهت مخالف حروف دیگر نمایش داده می شوند برای تاکید.
reversed حروفی که در جهت مخالف حروف دیگر نمایش داده می شوند برای تاکید.
reverses حروفی که در جهت مخالف حروف دیگر نمایش داده می شوند برای تاکید.
salted weapon جنگ افزار اتمی که قدرت رادیواکتیو ان تشدید شده باشد
yalta conference م تشکیل یک سازمان جهانی برای صلح و امنیت جهان تاکید و بر پارهای تصمیمات دیگر که قبلا" در منشوراتلانتیک به ان اشاره شده بودتاکید شد
helmzhold resonator محفظه توخالی که تنها با یک سوراخ کوچک به محیط خارج مرتبط است و در ازای فرکانس معینی به تشدید درمی اید
statements بیان کردن توضیح دادن تاکید کردن
statement بیان کردن توضیح دادن تاکید کردن
design stress resultant تلاشی که در محاسبات بکار میرود وبرابر است با حاصلضرب تلاش در ضریب تشدید یادرصورت لزوم ضریب تصغیر
remanded اخذ تامین مجدد تشدید تامین
remanding اخذ تامین مجدد تشدید تامین
remands اخذ تامین مجدد تشدید تامین
remand اخذ تامین مجدد تشدید تامین
phototransistor نیمه هادی حالت جامد که باجذب نور حفره هایی در ان ایجاد میشود و این جریان توسط عمل ترانزیستور تاچندین برابر تشدید میشود
bolshevism مکتبی متفرع از مارکسیسم که مبدع ان لنین بوده است و مبتنی است بر تاکید این مسئله که طبقه پرولتاریا باید با جنبش و اعمال قوه و بدون اینکه منتظر فرسودگی خودبخودی سیستم کاپیتالیستی باشد قدرت سیاسی را به دست گیرد.
magnetic nuclear resonance تشدید مغناطیسی هسته رزونانس مغناطیسی هسته
nuclear magnetic resonance تشدید مغناطیس هسته رزونانس مغناطیس هسته
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com