Dictiornary-Farsi | تایر جنگی خودرو | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
combat tire	تایر جنگی خودرو


Other Matches

four by two	خودرو چهارچرخی که فقط دوچرخ ان نیرو داشته باشد خودرو چهار در دو
escry	فریاد و غریو جنگی سردادن نعره جنگی
tyros	تایر
tiring	تایر
tyre	تایر
tires	تایر
tyres	تایر
tire	تایر
battle drill	مشق جنگی تمرین جنگی
warship	کشتی جنگی ناو جنگی
warships	کشتی جنگی ناو جنگی
car tyre [British]	تایر ماشین
car tire [American]	تایر ماشین
cartel ship	کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
recaps	تایر روکش شده
retreads	تایر روکش شده
car tyres [British]	تایر های ماشین
recap	تایر روکش شده
recapped	تایر روکش شده
recapping	تایر روکش شده
retread	تایر روکش شده
re tread	تایر روکش شده
car tires [American]	تایر های ماشین
Please check the spear tyre, too.	لطفا تایر زاپاس را هم کنترل کنید.
Could you check the tyre pressure?	آیا ممکن است باد تایر را کنترل کنید؟
Can you mend this puncture?	آیا میتوانید این پنچری تایر را تعمیر کنید؟
snow tire	لاستیک مخصوص حرکت روی برف تایر زمستانی
live fire	تیراندازی با تیر جنگی تیراندازی با فشنگ جنگی
armistise	متارکه جنگ عبارت است از توقف عملیات جنگی با موافقت طرفین محاربه اتش بس ممکن است کامل یعنی شامل کلیه عملیات جنگی و در جمیع میدانهای نبرد باشد و نیز ممکن است محلی یعنی فقط مربوط به قسمت معینی از میدان جنگ وبه مدت محدود باشد
self propelled	خودرو
autos	:خودرو
auto	:خودرو
four by four	خودرو 4 در 4
locomobile	خودرو
automobiles	خودرو
automobile	خودرو
vehicle	خودرو
vehicles	خودرو
automotive	خودرو
adventive	خودرو
motor vehicle	خودرو
self driven	خودرو
self grown	خودرو
self propelling	خودرو
escalators	پلکان خودرو
escalator	پلکان خودرو
propeller	گاردان خودرو
automobile	ماشین خودرو
automobiles	ماشین خودرو
motor car	گردونه خودرو
motor cars	گردونه خودرو
bumper bar	سپر خودرو
weedy	هرز خودرو
vehicular	مربوط به خودرو
to use the car	با خودرو رفتن
to ride in the car	با خودرو رفتن
to turn [to turn off] [to make a turn]	پیچیدن [با خودرو]
deep jeep	خودرو زیرابی
tank vehicle	خودرو تانکرسوخت
tank vehicle	خودرو تانکر
tank transporter	خودرو مازتانک بر
scout car	خودرو دیده ور
ammunition carrier	خودرو مهمات کش
propeller shaft	گاردان خودرو
personnel carrier	خودرو نفربر
motor vehicle	خودرو موتوری
motorcar	خودرو سواری
locomobile	گردونه خودرو
caterpillar truck	خودرو هزارپا
chasis	شاسی خودرو
liftruck	خودرو بالابر
truck vehicle	خودرو نظامی
escalator	پلکان خودرو
moving staircase	پلکان خودرو
moving stairway	پلکان خودرو
drive screw	پیچ خودرو
wildwood	جنگل خودرو
loading plan	طرح بارگیری خودرو
full tracked	خودرو تمام شنی
lift truck	خودرو دارای جرثقیل
unladen weight	وزن ناخالص خودرو
unladen weight	وزن کامل خودرو
suspension wheel	چرخ تعلیق خودرو
short wheel	خودرو شاسی کوتاه
signalled	علامت راهنمای خودرو
rollover	چپ شدن خودرو یاوسیله
loading list	لیست بارگیری خودرو
propeller joint	چهارشاخه گاردان خودرو
oil pan	جعبه کارتر خودرو
high gear	دنده قوی خودرو
trunk [American E]	صندوق چمدان [خودرو]
moving stairs {pl}	پلکان های خودرو
payload	بازده خودرو یا دستگاه
payloads	بازده خودرو یا دستگاه
moving stairways	پلکان های خودرو
moving staircases	پلکان های خودرو
escalators	پلکان های خودرو
technical inspection	معاینه فنی [خودرو]
boot [British E]	صندوق چمدان [خودرو]
signaled	علامت راهنمای خودرو
windshield	شیشه جلو خودرو
windshields	شیشه جلو خودرو
signal	علامت راهنمای خودرو
[spider-type] lug wrench [American E]	آچار چرخ خودرو
wheel wrench	آچار چرخ خودرو
dipped headlights [lights] [British English]	نور پایین [خودرو]
dipped beams [beam light] [British English]	نور پایین [خودرو]
high beam [American English]	نور بالا [در خودرو]
upper beam headlights	نور بالا [در خودرو]
full beam	نور بالا [در خودرو]
wheel brace	آچار چرخ خودرو
cross bar wrench	آچار چرخ خودرو
dimmed headlights [lights] [American English]	نور پایین [خودرو]
low beams [beam light] [American English]	نور پایین [خودرو]
tactical	جنگی
warlike	جنگی
martin	جنگی
martial	جنگی
scrapper	جنگی
fighting	جنگی
service	جنگی
tactically	جنگی
dogfights	سگ جنگی
battle line	خط جنگی
bristly	جنگی
dogfight	سگ جنگی
serviced	جنگی
motor vehicle passenger	سرنشین خودرو [اتومبیل رانی]
car passenger	سرنشین خودرو [اتومبیل رانی]
motor vehicle passenger	مسافر خودرو [اتومبیل رانی]
car passenger	مسافر خودرو [اتومبیل رانی]
mileage	مسافت طی شده به وسیله خودرو
automotive	مربوط به وسایل نقلیه خودرو
to get a ride with somebody	سواری گرفتن از کسی [در خودرو]
laden weight	وزن کلی خودرو با بار
gradeability	قابلیت عبور خودرو از شیبها
curb weight	وزن کل خودرو با سوخت وتجهیزات
dome light	چراغ بالای طاق خودرو
to get a lift with somebody	سواری گرفتن از کسی [در خودرو]
to get a lift from somebody	سواری گرفتن از کسی [در خودرو]
lift	سواری [گردشگری] [خودرو رانی]
ride [American E]	سواری [گردشگری] [خودرو رانی]
motor transport	حمل ونقل به وسیله خودرو
fast shuttle	تغییرمکان سریع یکانها یا خودرو
travelling crane	جرثقیل رونده بارانگیز خودرو
to go for a spin	با خودرو گردش کوتاهی کردن
to go into the ditch	با خودرو به خندق جاده رفتن
wilding	گیاه یا میوه خودرو وحشی
Carpool	هم سفری [گردشگری] [خودرو رانی]
endgate	درب عقب [خودرو شناسی]
six by four	خودرو شش در چهار خودروی شش چرخ
six by six	خودروی شش در شش نوعی خودرو شش چرخ
to leave on	روشن گذاشتن [موتور یا خودرو]
light line	خط چراغ جنگی
war plan	نقشه جنگی
sloop	قایق جنگی
killed in action	کشته جنگی
war plan	طرح جنگی
battle station	پایگاه جنگی
war material	وسایل جنگی
war material	تجهیزات جنگی
war indemnity	غرامت جنگی
war indemnity	تاوان جنگی
live ammunition	مهمات جنگی
fighting cock	خروس جنگی
hard head	شاخ جنگی
war reserves	ذخایر جنگی
fighting load	بار جنگی
fighting load	بارمهمات جنگی
field wire	سیم جنگی
war refugee	آواره جنگی
field type	از نوع جنگی
martel de fer	چکش جنگی
game cock	خروس جنگی
game fowl	خروس جنگی
fighting ram	غوچ جنگی
gamecock	خروس جنگی
war gas	گاز جنگی
live round	گلوله جنگی
strategic situation	وضع جنگی
poleax	تبرزین جنگی
poleaxe	تبرزین جنگی
tactical missile	موشک جنگی
tactical march	انتقال جنگی
tactical march	حرکت جنگی
tactical intelligence	اطلاعات جنگی
tactical aircraft	هواپیمای جنگی
reparations for war damages	غرامات جنگی
spoils of war	غنائم جنگی
spoiler	خریدارغنائم جنگی
sloop of war	کرجی جنگی
service mine	مین جنگی
parlementaire	فرستاده جنگی
paludament	ردای جنگی
nom de guerre	کنیه جنگی
live round	تیر جنگی
war cry	فریاد جنگی
war crimes	جنایات جنگی
war crime	جنایات جنگی
warlike preparations	تدارکات جنگی