English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (41 milliseconds)
English Persian
validate تایید اعتبار قانونی کردن
validated تایید اعتبار قانونی کردن
validates تایید اعتبار قانونی کردن
validating تایید اعتبار قانونی کردن
Other Matches
unconfirmed letter of credit اعتبار اسنادی تایید نشده
confirmed letter of credit اعتبار اسنادی تایید شده
authenticator تایید کننده اعتبار اسناد
legalises اعتبار قانونی دادن
legalizes اعتبار قانونی دادن
legalising اعتبار قانونی دادن
legalize اعتبار قانونی دادن
legalizing اعتبار قانونی دادن
legalised اعتبار قانونی دادن
legalized اعتبار قانونی دادن
to legalize a signature اعتبار قانونی دادن
guarantee متن قانونی که صحت کار ماشین یا کیفیت خوب یک موضوع را تایید میکند
guaranteed متن قانونی که صحت کار ماشین یا کیفیت خوب یک موضوع را تایید میکند
guarantees متن قانونی که صحت کار ماشین یا کیفیت خوب یک موضوع را تایید میکند
authentication به سند یا رونوشت مصذق ان اعتبار و اقتدار قانونی دادن به نحوی که در مقام اثبات قانونا قابل ارائه باشد
to lay down a rule قانونی را درست کردن قانونی را وضع نمودن
overdrafts حواله بیش از اعتبار دریافتی اضافه بر اعتبار
overdraft حواله بیش از اعتبار دریافتی اضافه بر اعتبار
unfinanced بدون اعتبار تضمین اعتبار نشده
confirm تایید کردن
corroborated تایید کردن
vertify تایید کردن
graces تایید کردن
corroborating تایید کردن
approving تایید کردن
acknowledges تایید کردن
graced تایید کردن
supporting تایید کردن
approves تایید کردن
ratifying تایید کردن
acknowledge تایید کردن
confirms تایید کردن
ratify تایید کردن
grace تایید کردن
ratifies تایید کردن
ratified تایید کردن
support تایید کردن
approve تایید کردن
corroborates تایید کردن
gracing تایید کردن
corroborate تایید کردن
emphasized تایید کردن
acknowledging تایید کردن
emphasizing تایید کردن
emphasised تایید کردن
emphasises تایید کردن
emphasising تایید کردن
emphasize تایید کردن
emphasizes تایید کردن
security clearance تایید صلاحیت کردن
support تایید کردن نگهداری
vouch اطمینان دادن تایید کردن
avouch مقرر داشتن تصدیق و تایید کردن
support پشتیبانی کردن تایید کردن پایه
clearance پاک سازی تایید صلاحیت تخلیه کردن
craft revolving fund حساب اعتبار مربوط به امادهنرهای دستی اعتبار خریدوسایل صنایع دستی
underpin پی سنگی درزیر دیوار قرار دادن پشتیبانی یا تایید کردن
underpinned پی سنگی درزیر دیوار قرار دادن پشتیبانی یا تایید کردن
underpins پی سنگی درزیر دیوار قرار دادن پشتیبانی یا تایید کردن
seconding پشتیبانی کردن تایید کردن
approving تصدیق کردن تایید کردن
seconds پشتیبانی کردن تایید کردن
to give a knee to حمایت کردن تایید کردن
uphold تقویت کردن تایید کردن
upholds تقویت کردن تایید کردن
approves تصدیق کردن تایید کردن
second پشتیبانی کردن تایید کردن
approve تصدیق کردن تایید کردن
seconded پشتیبانی کردن تایید کردن
rehabilitating اعاده اعتبار کردن
rehabilitated اعاده اعتبار کردن
rehabilitate اعاده اعتبار کردن
revalidate تجدید اعتبار کردن
rehabilitates اعاده اعتبار کردن
pursued تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
warranted اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
pursue تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
pursues تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
pursuing تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
warrants اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
warranting اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
warrant اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
to prescribe something [legal provision] چیزی را تعیین کردن [تجویز کردن] [ماده قانونی] [حقوق]
reinstatement of revolving credit اعتبار گردانی را تجدید کردن
call for ..... under the credit درخواست کردن ..... تحت اعتبار
void از درجه اعتبار ساقط کردن
legalizing به طور رسمی شناختن قانونی کردن تصدیق کردن
legalised به طور رسمی شناختن قانونی کردن تصدیق کردن
legalizes به طور رسمی شناختن قانونی کردن تصدیق کردن
standarize با نمونه یا عیار قانونی مطابقت کردن استاندارد کردن
legalized به طور رسمی شناختن قانونی کردن تصدیق کردن
to press charges against someone ازکسی قانونی شکایت کردن [کسی را متهم کردن]
legalises به طور رسمی شناختن قانونی کردن تصدیق کردن
legalising به طور رسمی شناختن قانونی کردن تصدیق کردن
to pirate something چیزی را غیر قانونی چاپ کردن [دو نسخه ای کردن]
legalize به طور رسمی شناختن قانونی کردن تصدیق کردن
legitimizes قانونی کردن
legitimized قانونی کردن
legitimises قانونی کردن
legitimizing قانونی کردن
legitimize قانونی کردن
legalized قانونی کردن
legalises قانونی کردن
legalising قانونی کردن
legalised قانونی کردن
legalizing قانونی کردن
legalize قانونی کردن
legalizes قانونی کردن
legitimization قانونی کردن
legalization قانونی کردن
legitimised قانونی کردن
legitimising قانونی کردن
appropriation اختصاص دادن اعتبار واگذار کردن
sued تعقیب قانونی کردن
litigate تعقیب قانونی کردن
disables فاقدصلاحیت قانونی کردن
suing تعقیب قانونی کردن
indict تعقیب قانونی کردن
indicting تعقیب قانونی کردن
sues تعقیب قانونی کردن
litigating تعقیب قانونی کردن
disable فاقدصلاحیت قانونی کردن
prosecute تعقیب قانونی کردن
prosecuted تعقیب قانونی کردن
sue تعقیب قانونی کردن
litigates تعقیب قانونی کردن
indicted تعقیب قانونی کردن
prosecutes تعقیب قانونی کردن
prosecuting تعقیب قانونی کردن
disabling فاقدصلاحیت قانونی کردن
litigated تعقیب قانونی کردن
indicts تعقیب قانونی کردن
automatic release date تاریخ انقضای عمر قانونی وسایل سررسید عمر قانونی
credit system of supply سیستم براورد اعتبار برای تهیه و اماد سیستم تعیین اعتبار خرید اماد
summon فراخواندن احضار قانونی کردن
summoned فراخواندن احضار قانونی کردن
authentication تعیین اعتبار و صحت اسناد اعلام نشانی کردن
laws قانون مدنی تعقیب قانونی کردن
law قانون مدنی تعقیب قانونی کردن
to serve a legal p on any one ورقه قانونی بکسی ابلاغ کردن
misfeasance سوء استفاده کردن ازاقتدار قانونی
overdraw بیش از اعتبار حواله کردن برات خالی از وجه دادن
pirating از تالیف دیگری استفاده غیر قانونی کردن
pirated از تالیف دیگری استفاده غیر قانونی کردن
pirates از تالیف دیگری استفاده غیر قانونی کردن
pirate از تالیف دیگری استفاده غیر قانونی کردن
corrupting تغییر دادن یا خراب کردن اطلاعات چنان که اعتبار انهامشکوک باشد
corrupt تغییر دادن یا خراب کردن اطلاعات چنان که اعتبار انهامشکوک باشد
corrupted تغییر دادن یا خراب کردن اطلاعات چنان که اعتبار انهامشکوک باشد
corrupts تغییر دادن یا خراب کردن اطلاعات چنان که اعتبار انهامشکوک باشد
executing قانونی کردن اعدام کردن
executing اداره کردن قانونی کردن
executes قانونی کردن اعدام کردن
executes اداره کردن قانونی کردن
executed قانونی کردن اعدام کردن
executed اداره کردن قانونی کردن
execute اداره کردن قانونی کردن
execute قانونی کردن اعدام کردن
legitimatize قانونی کردن مشروع کردن
legtimize مشروع کردن قانونی کردن
legitimating عذر قانونی قانونی
legitimate عذر قانونی قانونی
legitimated عذر قانونی قانونی
legitimates عذر قانونی قانونی
authorized stoppage برداشت قانونی از حقوق افرادکسورات قانونی از حقوق
rule of reason تفسیر کردن قانون به طورغیر عادلانه به منظور حفظ بعضی انحصارات غیر قانونی
demonetization خارج کردن پول از گردش از اعتبار انداختن پول درگردش
allegations تایید
allegation تایید
approval تایید
acknowledgments تایید
verification تایید
confirmation تایید
certification تایید
graces تایید
corroboration تایید
acknowledgements تایید
graced تایید
acknowledgement تایید
grace تایید
gracing تایید
piracy چاپ کردن تالیف دیگری بدون اجازه تقلید غیر قانونی اثر دیگری privateer
request for discharge عرضحال اعاده اعتبار دادن عرضحال اعاده اعتبار
allowed <adj.> <past-p.> تایید شده
approvingly به تایید رسیده
corroborant تایید کننده
approvingly تایید شده
approved به تایید رسیده
approved تایید شده
certifiable قابل تایید
agreed <adj.> <past-p.> تایید شده
uninspected <adj.> تایید نشده
approved <adj.> <past-p.> تایید شده
corrobrant تایید کننده
corroborator تایید کننده
confirmative تایید کننده
confirmer تایید کننده
confirmor تایید کننده
acknowledgement of order تایید سفارش
unaudited <adj.> تایید نشده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com