English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 136 (9 milliseconds)
English Persian
self sustained تایید شده نفس
Search result with all words
allegation تایید
allegations تایید
acknowledge تایید کردن
acknowledges تایید کردن
acknowledging تایید کردن
clearance پاک سازی تایید صلاحیت تخلیه کردن
verification تایید
approval تایید
guarantee متن قانونی که صحت کار ماشین یا کیفیت خوب یک موضوع را تایید میکند
guaranteed متن قانونی که صحت کار ماشین یا کیفیت خوب یک موضوع را تایید میکند
guarantees متن قانونی که صحت کار ماشین یا کیفیت خوب یک موضوع را تایید میکند
corroboration تایید
second پشتیبانی کردن تایید کردن
seconded پشتیبانی کردن تایید کردن
seconding پشتیبانی کردن تایید کردن
seconds پشتیبانی کردن تایید کردن
confirmed تایید شده
assertion تایید ادعا افهارنامه
certifiable قابل تایید
confirmation تایید
confirmation تایید ازاطلاعات رسیده
support تایید کردن
support تقویت تایید
support پشتیبانی کردن تایید کردن پایه
support تایید کردن نگهداری
confirm تایید کردن
confirms تایید کردن
grace تایید
grace تایید کردن
graced تایید
graced تایید کردن
graces تایید
graces تایید کردن
gracing تایید
gracing تایید کردن
corroborate تایید کردن
corroborated تایید کردن
corroborates تایید کردن
corroborating تایید کردن
underpin پی سنگی درزیر دیوار قرار دادن پشتیبانی یا تایید کردن
underpinned پی سنگی درزیر دیوار قرار دادن پشتیبانی یا تایید کردن
underpins پی سنگی درزیر دیوار قرار دادن پشتیبانی یا تایید کردن
uphold تقویت کردن تایید کردن
upholds تقویت کردن تایید کردن
ratified تایید کردن
ratifies تایید کردن
ratify تایید کردن
ratifying تایید کردن
vouch اطمینان دادن تایید کردن
validate تایید اعتبار قانونی کردن
validated تایید اعتبار قانونی کردن
validates تایید اعتبار قانونی کردن
validating تایید اعتبار قانونی کردن
emphasised تایید کردن
emphasises تایید کردن
emphasising تایید کردن
emphasize تایید کردن
emphasized تایید کردن
emphasizes تایید کردن
emphasizing تایید کردن
approve تایید کردن
approve تصدیق کردن تایید کردن
approves تایید کردن
approves تصدیق کردن تایید کردن
approving تایید کردن
approving تصدیق کردن تایید کردن
endorsement موافقت تایید
endorsements موافقت تایید
verifiable قابل تصدیق تایید
supporting تایید کردن
acknowledgement تایید
acknowledgements تایید
acknowledgments تایید
validity تایید تصدیق
approved تایید شده
approved به تایید رسیده
approvingly تایید شده
approvingly به تایید رسیده
protocol استانداردهای بتادل داده بین هر سیستم کامپیوتری با تایید استاندارد
protocols استانداردهای بتادل داده بین هر سیستم کامپیوتری با تایید استاندارد
acknowledgement of order تایید سفارش
approved circuit مدار تایید شده
authenticator تایید کننده اعتبار اسناد
avouch مقرر داشتن تصدیق و تایید کردن
certification تایید
confirmable قابل تایید وتصدیق
confirmative تایید کننده
confirmed letter of credit اعتبار اسنادی تایید شده
confirmed location محل تایید شده دشمن
confirmed location موضع تایید شده
confirmer تایید کننده
confirmor تایید کننده
consulage هزینهای که کنسول گری جهت تایید صورتحساب دریافت می نماید
corroborant تایید کننده
corroborative تایید کننده- موید- تقویت امیز
corroborator تایید کننده
corrobrant تایید کننده
daclare تایید مجدد شرکت اسب درمسابقه
homologate اعلام و تایید کار حد نصاب سرعت هواپیما به وسیله داوران
institute for professionals ofcomputer certification موسسه تایید متخصص
Other Matches
allowed <adj.> <past-p.> تایید شده
insusceptible تایید ناپذیر
untested <adj.> تایید نشده
unverified <adj.> تایید نشده
agreed <adj.> <past-p.> تایید شده
uninspected <adj.> تایید نشده
vertify تایید کردن
social approval تایید اجتماعی
unaudited <adj.> تایید نشده
unchecked <adj.> تایید نشده
seconder تایید کننده
unevaluated <adj.> تایید نشده
price support تایید قیمت
unexamined <adj.> تایید نشده
approved <adj.> <past-p.> تایید شده
authorised [British] <adj.> <past-p.> تایید شده
passed <adj.> <past-p.> به تایید رسیده
authorized <adj.> <past-p.> به تایید رسیده
authorised [British] <adj.> <past-p.> به تایید رسیده
approved <adj.> <past-p.> به تایید رسیده
allowed <adj.> <past-p.> به تایید رسیده
agreed <adj.> <past-p.> به تایید رسیده
passed <adj.> <past-p.> تایید شده
authorized <adj.> <past-p.> تایید شده
approved bank بانک تایید شده
security clearance تایید صلاحیت کردن
validation تایید معتبر سازی
quality control approval تایید کنترل کیفیت
unconfirmed letter of credit اعتبار اسنادی تایید نشده
Thank you for the confirmation of your request! از تایید درخواستتان خیلی متشکرم.
confirmed by documents <adj.> تایید شده توسط اسناد
O.K. دکمه OK که برای شروع یا تایید یک عمل به کار می رود
society of certified processors سازمانی که علائق و خواستههای متخصصین تایید شده کامپیوتر را ارائه میدهد
receipt notification خصوصیتی در بیشتر برنامههای پست الکترونیکی که یک پیام خودکار را ارسال میکند برای تایید اینکه پیام دریافت شده است
to give a knee to حمایت کردن تایید کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com