Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 209 (16 milliseconds)
English
Persian
confirmative
تایید کننده
confirmer
تایید کننده
confirmor
تایید کننده
corroborant
تایید کننده
corroborator
تایید کننده
corrobrant
تایید کننده
seconder
تایید کننده
Search result with all words
authenticator
تایید کننده اعتبار اسناد
corroborative
تایید کننده- موید- تقویت امیز
Other Matches
corrector
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
acknowledgments
تایید
certification
تایید
grace
تایید
acknowledgement
تایید
acknowledgements
تایید
graced
تایید
allegation
تایید
graces
تایید
allegations
تایید
gracing
تایید
approval
تایید
corroboration
تایید
confirmation
تایید
verification
تایید
confirmed
تایید شده
approvingly
به تایید رسیده
validity
تایید تصدیق
gracing
تایید کردن
graces
تایید کردن
graced
تایید کردن
grace
تایید کردن
acknowledgement of order
تایید سفارش
endorsement
موافقت تایید
support
تایید کردن
support
تقویت تایید
endorsements
موافقت تایید
confirm
تایید کردن
confirms
تایید کردن
supporting
تایید کردن
approved
تایید شده
approved
به تایید رسیده
passed
<adj.>
<past-p.>
به تایید رسیده
authorized
<adj.>
<past-p.>
به تایید رسیده
approvingly
تایید شده
authorised
[British]
<adj.>
<past-p.>
به تایید رسیده
approved
<adj.>
<past-p.>
به تایید رسیده
allowed
<adj.>
<past-p.>
به تایید رسیده
agreed
<adj.>
<past-p.>
به تایید رسیده
passed
<adj.>
<past-p.>
تایید شده
authorized
<adj.>
<past-p.>
تایید شده
authorised
[British]
<adj.>
<past-p.>
تایید شده
approved
<adj.>
<past-p.>
تایید شده
agreed
<adj.>
<past-p.>
تایید شده
allowed
<adj.>
<past-p.>
تایید شده
emphasizing
تایید کردن
ratifying
تایید کردن
ratify
تایید کردن
ratifies
تایید کردن
ratified
تایید کردن
corroborating
تایید کردن
corroborates
تایید کردن
corroborated
تایید کردن
insusceptible
تایید ناپذیر
emphasizes
تایید کردن
emphasized
تایید کردن
emphasize
تایید کردن
emphasising
تایید کردن
emphasises
تایید کردن
emphasised
تایید کردن
certifiable
قابل تایید
vertify
تایید کردن
approve
تایید کردن
approves
تایید کردن
approving
تایید کردن
corroborate
تایید کردن
acknowledges
تایید کردن
social approval
تایید اجتماعی
acknowledging
تایید کردن
unaudited
<adj.>
تایید نشده
unevaluated
<adj.>
تایید نشده
untested
<adj.>
تایید نشده
unchecked
<adj.>
تایید نشده
uninspected
<adj.>
تایید نشده
acknowledge
تایید کردن
unexamined
<adj.>
تایید نشده
unverified
<adj.>
تایید نشده
price support
تایید قیمت
support
تایید کردن نگهداری
confirmation
تایید ازاطلاعات رسیده
validation
تایید معتبر سازی
confirmed location
موضع تایید شده
confirmable
قابل تایید وتصدیق
approved circuit
مدار تایید شده
verifiable
قابل تصدیق تایید
security clearance
تایید صلاحیت کردن
assertion
تایید ادعا افهارنامه
self sustained
تایید شده نفس
approved bank
بانک تایید شده
quality control approval
تایید کنترل کیفیت
validating
تایید اعتبار قانونی کردن
validated
تایید اعتبار قانونی کردن
validate
تایید اعتبار قانونی کردن
validates
تایید اعتبار قانونی کردن
confirmed letter of credit
اعتبار اسنادی تایید شده
unconfirmed letter of credit
اعتبار اسنادی تایید نشده
confirmed location
محل تایید شده دشمن
vouch
اطمینان دادن تایید کردن
confirmed by documents
<adj.>
تایید شده توسط اسناد
Thank you for the confirmation of your request!
از تایید درخواستتان خیلی متشکرم.
avouch
مقرر داشتن تصدیق و تایید کردن
daclare
تایید مجدد شرکت اسب درمسابقه
institute for
professionals ofcomputer certification موسسه تایید متخصص
clearance
پاک سازی تایید صلاحیت تخلیه کردن
O.K.
دکمه OK که برای شروع یا تایید یک عمل به کار می رود
consulage
هزینهای که کنسول گری جهت تایید صورتحساب دریافت می نماید
protocol
استانداردهای بتادل داده بین هر سیستم کامپیوتری با تایید استاندارد
underpin
پی سنگی درزیر دیوار قرار دادن پشتیبانی یا تایید کردن
protocols
استانداردهای بتادل داده بین هر سیستم کامپیوتری با تایید استاندارد
homologate
اعلام و تایید کار حد نصاب سرعت هواپیما به وسیله داوران
underpins
پی سنگی درزیر دیوار قرار دادن پشتیبانی یا تایید کردن
underpinned
پی سنگی درزیر دیوار قرار دادن پشتیبانی یا تایید کردن
society of certified processors
سازمانی که علائق و خواستههای متخصصین تایید شده کامپیوتر را ارائه میدهد
guarantees
متن قانونی که صحت کار ماشین یا کیفیت خوب یک موضوع را تایید میکند
guarantee
متن قانونی که صحت کار ماشین یا کیفیت خوب یک موضوع را تایید میکند
guaranteed
متن قانونی که صحت کار ماشین یا کیفیت خوب یک موضوع را تایید میکند
altitude/height hold
متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
propounder
ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
marshaller
هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
inhibitor
کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
quick disconnect coupling
کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
sensor
گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primers
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primer
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network
یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
changer
دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
distractive
گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
steam fitter
نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
interceptors
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
interceptor
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
detonators
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
vasomotor
اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
detonator
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
del credere
وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
makgi boowi
نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
search jammer
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
prepossessing
مجذوب کننده جلب توجه کننده
expostulator
سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
claqueur
تشویق کننده
[یا هو کننده]
استخدام شده
padding
پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
suppressive
خنثی کننده اتش سرکوب کننده
sprining charge
خرج چال کننده یا گود کننده
receipt notification
خصوصیتی در بیشتر برنامههای پست الکترونیکی که یک پیام خودکار را ارسال میکند برای تایید اینکه پیام دریافت شده است
support
پشتیبانی کردن تایید کردن پایه
astigmatizer
وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
stop order
دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
the producer and the consumer
تولید کننده و مصرف کننده
insulator
جدا کننده عایق کننده
hangers
اویزان کننده معلق کننده
insulators
جدا کننده عایق کننده
presentor
ارائه کننده معرفی کننده
spell binder
مسحور کننده مجذوب کننده
designative
اشاره کننده تعیین کننده
intermediary
وساطت کننده مداخله کننده
diverting
سرگرم کننده منحرف کننده
acknowledger
تصدیق کننده قبول کننده
prosecutors
پیگرد کننده تعقیب کننده
practicer
تمرین کننده مشق کننده
cogitator
اندیشه کننده مطالعه کننده
preventive
حفافت کننده جلوگیری کننده
prosecutor
پیگرد کننده تعقیب کننده
supplicants
درخواست کننده تضرع کننده
supplicant
درخواست کننده تضرع کننده
intermediaries
وساطت کننده مداخله کننده
presenters
ارائه کننده معرفی کننده
presenter
ارائه کننده معرفی کننده
suberter
سرنگون کننده تضعیف کننده
desolater
ویران کننده متروک کننده
desolator
ویران کننده متروک کننده
striking force
نیروی تک کننده یا کمین کننده
homager
تجلیل کننده کرنش کننده
modulator demodulator
تلفیق کننده- تفکیک کننده
whetstone
تیز کننده تند کننده
accaimer
هلهله کننده تحسین کننده
contractive
جمع کننده چوروک کننده
toasters
سرخ کننده برشته کننده
toaster
سرخ کننده برشته کننده
venerator
تکریم کننده ستایش کننده
transmitters
منتقل کننده مخابره کننده
transmitter
منتقل کننده مخابره کننده
coordinator
هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
lifter
مرتفع کننده برطرف کننده
hanger
اویزان کننده معلق کننده
favourer
یاری کننده مساعدت کننده
sniffy
افهار تنفر کننده فن فن کننده
divider
جدا کننده تقسیم کننده
modifier
اصلاح کننده تعدیل کننده
modifiers
اصلاح کننده تعدیل کننده
vibrator
ارتعاش کننده نوسان کننده
provisioner
تدارک کننده تهیه کننده
trimmer
دستکاری کننده صاف کننده
discriminant
تفکیک کننده جدا کننده
thwarter
خنثی کننده مسدود کننده
corruptor
فاسد کننده منحرف کننده
corrupter
فاسد کننده منحرف کننده
gesticulant
اشاره کننده وحرکت کننده
thickener
غلیظ کننده پرپشت کننده
thickeners
غلیظ کننده پرپشت کننده
oppressive
خورد کننده ناراحت کننده
vibrators
ارتعاش کننده نوسان کننده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com