English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 50 (5 milliseconds)
English Persian
something تا اندازهای قدری
Other Matches
in a sense تا اندازهای
in somewise تا اندازهای
in amanner تا اندازهای
somedeal تا اندازهای
somewise تا اندازهای
in a way تا اندازهای
part way تا اندازهای
insomuch به اندازهای که
coldish تا اندازهای سرد
flattish تا اندازهای پهن
whitish تا اندازهای سفید
rawish تا اندازهای خام
voluntary savings پس اندازهای اختیاری
kadarite قدری
predestinarian قدری
fatalistic قدری
somewhat قدری
some قدری
pieces قدری
piece قدری
palish تا اندازهای رنگ پریده
nappy قدری مست
nappies قدری مست
farther بعلاوه قدری
latish قدری دیر
i kind of liked it من تا اندازهای انرا دوست داشتم
metric اندازهای استاندارد یامعیارمتری متری
Give a pull at the rope . سر طناب را یک قدری بکش
Make some room here. یک قدری اینجا جا باز کن
he is something of a musician تا اندازهای میتوان اوراموسیقی دان شمرد
predestinarianism پیروی از فلسفه قدری وجبری
Come forward a little (little bit)more. یک قدری دیگه بیا جلو
I'd like some small change. من قدری پول خرد میخواهم.
he brought more money قدری دیگر پول اورد
Could you lend me some money ? می توانی یک قدری به من پول قرض بدهی ؟
Lets go for a walk ( stroll) . برویم یک قدری بگردیم ( قدمی بزنیم )
Shall wd go for awalk ? shall we go and stretch our legs . میل دارید قدری قدم بزنیم ؟
ell نام اندازهای که در انگلیس نزدیک 511 سانتیمتر است
not give someone the time of day <idiom> تنفر به اندازهای که از دیدن آنها چشم پوشی کنید
opera bouffe اپرای خنده دار که تا اندازهای مسخره امیز باشد
The coa is a little short in the sleeves . آستین های این کت یک قدری کوتاه است
Please warm up this milk . warm and sincere greetings . لطفا" این شیر را قدری گرم کنید
platinum metal ترکیب نیکل و روی و مس که تا اندازهای خواص پلاتین راپیدا میکند
short clothes جامه کوتاه که به بچهای که تا اندازهای بزرگ شده بپوشانندچون نیم تنه
I wasnt drunk , but just tight. مست نبودم فقط کله ام قدری گرم شده بود
short coats جامه کوتاه که به بچهای که تا اندازهای بزرگ شده بپوشانند چون نیم تنه
full کامپیوتر همراه با کارت مخصوصی که به قدری سریع است که تصاویر ویدیویی متحرک را می گیرد و نمایش میدهد.
fullest کامپیوتر همراه با کارت مخصوصی که به قدری سریع است که تصاویر ویدیویی متحرک را می گیرد و نمایش میدهد.
sample size بیتی استفاده میشود. بدست آوردن اندازهای از سیگنال که برای تامین اطلاعات درباره سیگنال به کار می رود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com