English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 22 (3 milliseconds)
English Persian
covin تبانی دوزوکلک
Other Matches
complot دوزوکلک
to hatch a plot دوزوکلک چیدن
to weave a plot دوزوکلک درست کردن
fixes تبانی
conspiracy تبانی
conspiracies تبانی
collusion تبانی
cahoot تبانی
fix تبانی
covinous تبانی کننده
tacit collusion تبانی ضمنی
collude تبانی کردن
collusion تبانی کردن
colluding تبانی کردن
colludes تبانی کردن
colluded تبانی کردن
tacit collusion تبانی چند شرکت
to play booty تبانی یاساخت وپاخت کردن
overt collusion تبانی چند شرکت برای کنترل بازار با موافقت صریح یکدیگر
To collude with someone . to be in league with someone. با کسی روی هم ریختن (تبانی کردن ؟ساخت وپاخت کردن )
tacit collusion حالتی که قیمت کالاهای دو کمپانی رقیب دران واحد بالا رود حتی درحالتی که چنین تبانی یی عملا" صورت نگرفته باشددادگاه ممکن است با توجه به قرینه بالا رفتن قیمت اقدامات بازدارنده را با قائل شدن به وجود ان معمول دارد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com